دغدغههای دوستداران وطن در هر نشست ومحفل، بیانگر دلبستگیهای پایان ناپذیر به میهن است. کشوری که باید در مدار توسعه جایگاه رفیعی داشته ونقش بارزی در مناسبات جهانی ایفا نماید، درمبارزهای نفس گیر بین شعار وخرد گرایی به دام افتاده وهیجان، شعار برتدبیر، عقل ودور اندیشی غلبه پیدا کرده است. ما ایران را برای ایران میخواهیم، درحالی که با درد ورنج، آسیب دیدگان وتحقیرشدگان و رانده شدگان و آوارگان، بیگانه نیستیم و برای کاستن از دردهای آنان گام برمی داریم ولی براین باوریم که کاستن ازدرد و محرومیتهای مردم این سرزمین باید اولویت هر سیاستمدار و حاکمی باشد. ایران نباید در نبردهای منطقهای، جهانی و بازیهای خونین قربانی شود. ماندگاری وتوانمندی ایران وایرانیان وتوسعه پایدار درمنطقهای چنین پرآشوب به ناگزیر با توانمندی دفاعی ونظامی هم درهم میآمیزد.
نکته قابل تأمل اینکه هزینه غیر عادی زیستن در تنش طولانی مدت از تاب آوری سرزمینی وتوان کشور فراتر رفته وبه فرسودگی ملی منجر شده وشعارهای انقلابی با واقعیتهای اجتماعی همخوانی ندارد.
درخواست داشتن زندگی معمولی به دغدغه همگانی تبدیل شده ونگرانی های بسیاری را دامن زده که نیاز به چاره اندیشی فوری دارد. فرصتهایی که برای اندکی بهبودی فراهم میشود سخت ناپایدار وگذرا هستند وگریز سرمایههای انسانی ومادی که رقم میخورد پیامدهای زیانبار غیر قابل جبرانی دارد. ما به ناگزیر باید ازسرزمین شعار و هیجان به میدان واقعیت و خردورزی کوچیده و بنای تازهای از گفتوگو و هم اندیشی برپایه منافع ملی در داخل و در عرصه بینالمللی برپا کنیم.