اهمیت پیچیدگی اقتصادی در افزایش ثروت و توسعه کشورها مورد تأیید روزافزون مطالعات و شواهد تجربی قرار گرفته است.
به طور مثال اگر کشوری مانند برزیل را تصور کنیم که تنها محصول صادراتیاش قهوه است، نشان میدهد برزیل از شاخص پیچیدگی اقتصادی چندانی بهرهمند نیست. در چنین اقتصادی، نهادههای کمی (نیروی کار، آب، خاک و کود) مورداستفاده قرار میگیرند و کالای نهایی (قهوه) بهسادگی روانه بازارهای جهانی میشود.
علاوه بر این، ممکن است بهغیراز برزیل، کشورهای دیگری هم باشند که بتوانند خیلی ساده قدم به این بازار بگذارند و رقیبی برای برزیل باشند، چرا که تولید قهوه، هر چند آبوهوای خاص میخواهد، اما احتمالاً نیروی کار خاص، سرمایهگذاری خاص یا دانشِ خاصی نمیخواهد.
تولید معرف علم
پیچیدگی اقتصادی برای سنجش میزان موفقیت تجاریسازی تولیدات علمی و فناورانه است. رویکرد پیچیدگی اقتصادی مبتنی بر آن است که محصولات تولیدشدۀ کشورها میتوانند معرفِ میزان علم، فناوری و مهارت موردنیاز برای تولید آنها باشند. برای محاسبه این شاخص ترکیبی از معیارهای تنوع و فراگیری محصولات جهت اندازهگیری پیچیدگی نسبی صادرات کشورها استفاده میشود. البته گفتنی است در کنار شاخص پیچیدگی اقتصادی (ECI)، شاخص دیگری با عنوان شاخص پیچیدگی محصول (PCI) نیز بیان میشود که تعریف آن در این مقال نمیگنجد.
توسعه و عدم توسعه
با درنظرگرفتن سطح درآمدی کشورها، «پیچیدگی اقتصادی» بالاتر، به توسعه اقتصادیِ سریعتر هم ختم میشود. برایناساس، بررسیها نشان میدهند که کشورهایی مانند «ونزوئلا» یا «آنگولا»، باوجود در اختیار داشتن پتانسیلهای توسعه، احتمالاً به دلیل عدم پیچیده بودن اقتصادهایشان، روند توسعه کندی دارند، یا در دام عدم توسعه افتادهاند. در مقابل، کشورهایی مانند «ترکیه» یا «هند»، موفق شدهاند با افزودن بر «پیچیدگی اقتصادی» خود، فرایند توسعه را سریعتر طی کنند و چشماندازهای روشنتری هم در این زمینه داشته باشند. این هم واضح است با افزایش وابستگی اقتصاد یک کشور به یک یا چند محصول، «شاخص پیچیدگی اقتصادی» در آن کشور کاهش پیدا میکند.
بنابراین، واضح است که توسعه علم و فناوری خصوصاً در حوزههایی مانند هوش مصنوعی، امنیت شبکه و... تا چه میزان میتواند در شکوفایی اقتصادی و رشد 8 درصدی که در برنامه هفتم توسعه بدان تاکید شده تأثیر داشته باشد.از این رو بخش خصوصی در حوزه آموزش های آی تی در کنار سیاستگذاری های دولت میتواند نقش مهمی در راستای تولیدات علمی و به تبع آن رشد شاخص پیچیدگی اقتصادی استفاده کند.
جایگاه ایران
پرسش این است که اکنون جایگاه ایران در ردهبندی کشورها بر اساس «شاخص پیچیدگی اقتصادی» کجاست؟ بر اساس مطالعهای که در دانشگاه «هاروارد» صورتگرفته، در سال ۲۰۱۸ میلادی، ایران در جایگاه ۱۰۱ در میان ۱۳۳ کشور از منظر «شاخص پیچیدگی اقتصادی» مورد بررسی قرار گرفته است.
«چین» در سال ۲۰۰۰ میلادی در جایگاه ۳۹ قرار داشت، اما در سال ۲۰۱۸، به جایگاه ۱۸ رسیده بود. در همین بازه زمانی، «مالزی» از جایگاه ۳۴ (بدترین رتبه این کشور) تا جایگاه ۲۱ (بهترین رتبه این کشور) جابهجا شده است.
موردِ «ترکیه» هم برای مقایسه با ایران جالبتوجه است. ترکیه در سال ۲۰۰۰ میلادی در جایگاه ۵۶ از منظر «شاخص پیچیدگی اقتصادی» قرار داشت، درحالیکه اقتصاد این کشور از این منظر یک بهبود دائمی را شاهد بوده و در سال ۲۰۱۸ میلادی به جایگاه ۴۰ رسیده است، یعنی حتی بالاتر از کشوری مانند «نروژ».
ایران اما در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ میلادی (مطابق با بحران اقتصادی در جهان و آغاز کشمکشهای سیاسی در داخل بر سر انتخابات سال ۱۳۸۸ و شروع تحریمها در سال ۱۳۸۹)، به جایگاه ۱۲۲ نزول کرده و در میان بدترینهایِ جهان قرار گرفته بود، جایی که عمده کشورهای آفریقایی حضور دارند. بهترین رتبههایِ ایران از منظر «شاخص پیچیدگی اقتصادی» هم در فاصله سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ (تقریباً مطابق با سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶) میلادی به دست آمدهاند. در سال ۲۰۱۷، ایران به جایگاه ۷۳ در این فهرست رسیده بود، درحالیکه در سال ۲۰۱۸، به جایگاه ۱۰۱ سقوط کرد.
اکنون پرسش میتواند این باشد که چرا کشوری مانند ایران در رتبهبندی شاخص پیچیدگی اقتصادی باید شرایط نامطلوبی داشته باشد؟ علت این است که ایران به دلیل تحریم اقتصادی صادرکننده نیست. اقتصاد ایران در ردهبندیِ کشورها بر اساس «شاخص پیچیدگی اقتصادی»، پایینتر از کشورهایی مانند «اروگوئه»، «ازبکستان» و «کنیا» قرار دارد، درحالیکه هیچ یک از این کشورها، محصولات صادراتیِ پیچیدهای ندارند.