عمران دسترس- منتقد
ستاره صبح آنلاین-کتاب جدید «تری پینکارد» در پی آشکار کردن ایدئالیسم آلمانی و اتفاقات بعدازآن است. پرسش این است که سیستم اندیشه هگل چگونه است؟ یا سیر اندیشه «از کانت تا هگل» به چه صورت بود؟ در اینجا اندیشه کانت بهعنوان نقطه اوج منطقی یک جنبش فکری واحد در نظر گرفته میشود که در ابتدا توسط فیشته و سپس شلینگ توسعه مییابد و بهنوعی در متن جامعه ارائه میشود. در کتاب «فلسفه آلمانی»، فلسفه پس از هگل بهعنوان واکنشی مأیوسکننده به شکست ظاهری پروژه بزرگ ایدئالیستی تعبیر میشود. بااینحال از جنبههای دیگر، پینکارد با گنجاندن شخصیتهای کمتر آشنا در دل کتاب خود و با تفسیر پروژه ایدئالیست، در برخی از زمینهها از نگرانیهای فلسفی کنونی میکاهد.
از ویژگیهای بارز این کتاب، تحریکی است که روایت بهصورت قدرتمند ایجاب میکند. بهطور مثال، پینکارد داستان خود را پیرامون یک موضوع واحد و اصلی سازمان میدهد که آن را «پارادوکس کانتی» مینامد. پارادوکس موردبحث این است که از قانونگذاری توسط خود، به مجوز از خود میرسیم؛ یعنی آن تناقض ضمنی در ادعای کانت مبنی بر این نکته است که فرد میتواند مقید به قوانینی باشد که «نویسنده آزاد» آنها نیز هست. اگرچه این تناقض بدیهی است که در حقیقت به فلسفه اخلاقی کانت مربوط میشود، اما پینکارد نشان میدهد که در مورد هرگونه هنجار منطقی نیز کاربرد دارد. هدف پینکارد این است که نشان دهد چگونه هر یک از اندیشمندان موردبحث خود به «پارادوکس کانتی» واکنش نشان دادند و درنهایت ادعای هگل مبنی بر اینکه این پارادوکس یک «مشکل اساسی است که همه فلاسفه پس از کانت باید حل میکردند»، به اوج خود میرسد؛ یعنی ارائه یک راهحل اساسی و اجتماعی برای مسئله خود تأییدیه.
این کتاب با مطلبی عالی در مورد «آلمان» و فلسفه آلمان آغاز میشود و رابطه «فلسفه آلمان» با «آلمان» را در دوره موردنظر بررسی میکند. در ادامه مفاهیم فلسفی هر یک از چهار قسمت اصلی کتاب با یک مقدمه تاریخی- متنی کوتاه، مفید و مشابه شروع میشود. قسمت اول خلاصهای درخشان از انقلاب کانتی است، نهفقط در معرفتشناسی و متافیزیک، بلکه در فلسفه اخلاق، زیباییشناسی و غایتشناسی. پینکارد بدون درگیر شدن در جزئیات غیرضروری یا اختلافات علمی عجیب، با تأکید بر آن تنشها و مشکلاتی که در نوشتههای کانت وجود دارد، توجه فیلسوفان پیرو آن را به خود جلب میکند و سپس میتواند گزارشی دقیق از استدلالها و نتیجهگیریهای کانت ارائه دهد.
قسمت دوم کتاب به «پس از کانتی» های قبل از هگل اختصاص داده شده است؛ نهفقط فیشته و شلینگ، بلکه اندیشمندان اولیه شامل راینهولد نیبور، فریدریش هولدرلین، نووالیس، فریدریش شلایرماخر و فریدریش شلگل. بحثهای پینکارد در مورد این چهرههای کمتر شناخته شده قابل استقبال و روشن است؛ اما متأسفانه درباره بحث فیشته نمیتوان همین حرف را زد. هرچند پارادوکس خود-تأییدیه یکی از دغدغههای اصلی فیشته است، ولی گزارش پینکارد در مورد آموزش علوم، دستاوردهای فیشته را بهطورجدی مخدوش میکند. این مورد پینکارد را به سمت این دیدگاه اشتباه سوق میدهد که رسالههای فیشته در مورد حق و اخلاق دچار «تجدیدنظر» سودار شدهاند، نه شاخههای منظم از استدلالهای قبلی.
در قسمت سوم این کتاب یک راهحل «عملی» برای رهایی از بنبست «نظری» بخشهای یک و دو کتاب ارائه میشود. به این صورت که پینکارد تفسیری از سیستم اولیه فیشته ارائه میدهد تا بهسادگی از مرکزیت اراده و تلاش چشمپوشی کند، سپس هیچ اشارهای به نقش کلیدی تخیل مولد نمیکند و شهود فکری فیشته را «بینشی در ساختار لازم خود اشیا» توصیف میکند. اگرچه پینكارد میداند كه ازنظر اکثریتقریببهاتفاق محققان، فیشته چنین تعبیری را رد میكند، اما بااینوجود ادعای قبلی را گسترش میدهد؛ یعنی پینکارد در درجه اول نگران سیستم اولیه فیشته است، اما او چند صفحه را به اندیشههای بعدی فیشته یا بهتر بگویم به طرح کلی «مفهوم ناشناختهها» اختصاص میدهد.
بهطورکلی، پینکارد در کتاب «فلسفه آلمانی» بهمنظور تبیین ایدههای کاملاً فلسفی هگل، کاری باورنکردنی انجام میدهد و تا حد زیادی از سد سبک مبهم و نامفهوم هگل عبور میکند. همچنین پینكارد روایتی حیرتانگیز از زندگی متزلزل و مخلوط فلاسفه آن دوران ارائه میدهد و آن را با آثار هگل درمیآمیزد. به همین ترتیب، نویسنده خوانندگان را با دقت، مختصر و بهنوعی حساس به تخمیر سیاسی و اجتماعی اندیشه فیشته دعوت میکند، در سفری که مهمترین مباحث صد سال فلسفه از زمان رنسانس به بعد را نشان میدهد. پس تری پینکارد در اندیشه قرن نوزدهم با نگاه تازهای از پیامدهای پس از کانتی روبرو شده است. به عبارتی، «فلسفه آلمانی» کتاب نادری است که میتواند بهصورت شفاف، یک معرفی جذاب و راهنمای قابلاعتمادی در راستای توسعه اندیشه انسان و رفع ابهام از فلسفه باشد.