بحران آب در فلات مرکزی کشور، جدی است. برخی از مناطق کشور وارد پنجمین سال پیاپی خشکسالی شدهاند. مسئولان در مورد وضعیت آبی در پنج استان هشدار دادهاند.
مدیریت آب
عباسعلی کیخانی، روابط عمومی شرکت مدیریت منابع آب ایران، اخیراً اعلام کرده است پنج استان خراسان رضوی، خوزستان، اصفهان، بوشهر و تهران، نسبت به دیگر استانهای کشور شرایط آبی بدتری را تجربه میکنند. او مدیریت و اصلاح مصرف آب در حوزه کشاورزی و شرب را برای گذر از این شرایط ضروری دانسته است (ایرنا).
کاهش بارندگی
بر اساس آخرین گزارش سازمان هواشناسی از زمان شروع سال آبی جاری در اول مهر 1403 تا پایان روز 16 اردیبهشت 1404، همه استانهای کشور کاهش بارندگی را تجربه کردهاند. در این میان، حجم بارشها در خراسان رضوی 42.9 درصد، در خوزستان 40.4 درصد، در اصفهان 45.7 درصد، در بوشهر 37.6 درصد و در تهران 49 درصد نسبت به بلندمدت کاهش یافته است.
کاهش حجم بارش در حوضه آبریز اصلی
همچنین گزارش سازمان هواشناسی کشور نشان میدهد از حجم بارندگی در حوضه «خلیج فارس و دریای عمان»، 148.3 میلیمتر نسبت به بلندمدت کاسته شده است. این حوضه در مقایسه با پنج همتای خود در صدر کاهش بارندگیها قرار دارد. «فلات مرکزی ایران» نیز نسبت به بلندمدت 57 میلیمتر کاهش را تجربه کرده؛ به گونهای که پس از «دریاچه ارومیه»، در رتبه سوم ایستاده است. این حوضه شهرهای بزرگی چون تهران، شیراز، اصفهان، یزد، مشهد، سمنان، قم و همدان را در خود جای داده است. بخشهایی از استان خراسان نیز جزئی از فلات مرکزی ایران محسوب میشود.
خالی بودن سدها
بر اساس آخرین گزارش وزارت نیرو، در میان پنج استانی که بدترین وضعیت آبی کشور را دارند، حجم پرشدگی برخی سدها در خراسان رضوی و تهران به زیر 20 درصد و در اصفهان به کمتر 30 درصد رسیده است. همچنین، فیروز قاسمزاده، مدیرکل دفتر اطلاعات و دادههای آب کشور، چندی پیش هشدار داده بود برخی از سدهای بزرگ در استانهای مرکزی، جنوبی و شرقی کشور در وضعیت بحرانی قرار گرفتهاند. او از جمله به استانهای تهران، اصفهان، خراسان رضوی اشاره کرده بود (ایرنا).
مدیریت نادرست منابع آب
الهه موسوی، روزنامهنگار و کنشگر حوزه محیط زیست، دراینباره به تجارتنیوز میگوید: «سیاستگذاریها و شیوه حکمرانی آب در ایران، طی سالهای گذشته تا به امروز، با اشتباهات جدی همراه بوده است؛ چراکه برنامهریزان و مجریان طرحها به صورت معمول، مناقع منطقهای و محلی را به منافع ملی ترجیح دادهاند.» او نتیجه این شرایط را تسلط نگاه سازهمحور بر مدیریت منابع آبی میداند و میافزاید: «طرحهای آب در ایران معمولاً بر سه راهکار سدسازی، انتقال آب و حفر چاه قرار داشته و دارند. غلبه این نگاه بر حکمرانی آب کشور، آثار خشکسالی را در استانهای مختلف تشدید کرده است اما متاسفانه همچنان راهکارهای مسئولان برای مواجهه به بحران آب، بر محور همین راهکارها میچرخد.»
به گفته موسوی، نتیجه این رویه در سالهای گذشته این بوده است که یا استانهای بالادست با سدسازیهای بیرویه، منابع آبی استانهای پاییندست را محدود کردهاند یا برخی از استانها با اصرار بر اجرای طرحهای انتقال آب، به خشکسالی در مناطق دیگر دامن زدهاند.
عدم پرداخت حقابه محیط زیست
موسوی تاکید میکند: «حکمرانی نادرست و نگاه سازهمحور، بررسیهای دقیقی در مورد جانمایی سدها انجام نمیدهد و اهمیتی برای پرداخت حقابه محیط زیست، شرب و کشاورزی قائل نیست. مسئولان بهویژه در برابر پرداخت حقابه تالابها مقاومت نشان میدهند. در سالهای گذشته حتی هنگام بروز آتشسوزی در تالاب هورالعظیم، مدیران وقت حاضر به پرداخت حقابه آن نبودند. تا زمانی که چنین دیدگاهی در میان حکمرانان آب غالب است و پرداخت حقابه طبیعت در اولویت قرار ندارد، گزیزی از بروز بحران آب نیست. این دیدگاه در کنار ایجاد تنش آبی، به معیشت مردم نیز آسیب جدی زده است.»