کارشناسان بررسی، ارزیابی و تحلیل میکنند، و یافتههای خود را در گزارشهای کارشناسی مینویسند. گفتوگوها در نشستهای اداری صورتجلسه و مستند میشوند. مدیران باید برپایه یافتهها و پیشنهادهای کارشناسی بهترین تصمیم را اتخاذ کنند. در حالی که در مواردی یافتهها و گزینههای پیشنهادی کارشناسی نادیده گرفته و مدیران با نظر خود تصمیمگیری میکنند، تأسف اینکه پیآمد تصمیم خود را نیز عهده دار نمیشوند. چنانکه نگاه رئیس و مرئوسی جایگزین و در این نگرش کارشناس همان چیزی را مینویسد که مدیر میخواهد. امنیت شغلی هم ایجاب میکند که کارشناس از خواسته رئیس خود فرمانبری کند. این چنین است که جایگاه کارشناسی از تصمیمسازی به میرزا بنویسی اُفت میکندو مانع پویایی فرد. در تئوری مدیریت و رابطه میان فرد و سازمان آمده: ارزشمندترین چیزی که نیروی انسانی ارائه میدهد نوآوری و خلاقیت و آنچه سازمان به فرد میدهد امکان پیشرفت شغلی متناسب با شایستگیهاست. کارشناس تصمیمساز که استقلال نظر او پاس داشته میشود میکوشد نوآور و خلاق باشد و آن که میرزا بنویس شده از استقلال نظر برخوردار نبوده، این فرایند زمینه نوآوری و خلاقیت را سر کو ب میکند.
• نادیده گرفتن شایسته سالاری و اصول مدیریت...
• به سه اصل اساسی باید توجه شود: شایستگی، پاسخگویی و برابری اختیارات و مسئولیتها. هر انقلابی بحران مدیریت را در پی دارد و در شرایط بحرانی اصول اساسی مدیریت نادیده گرفته میشود، ولی نکته اساسی در مفهوم بحران نهفته است. بحران به خودی خود «گذرا» را در خود دارد و نمیتواند همیشگی و پایدار باشد. پس با گذر از بحران باید به اصول بازگردیم.
• در حالت کلی دوره بحران تا زمانی ادامه مییابد که نظام نوین جایگزین نظام پیشین شود.
• نظام سیاسی با ماهیت انقلابی راه مراوده و تعامل با کشورهای دیگر را محدود کرده، البته زمینه بازگشت به اصل شایستگی و تقدمتخصص که راه گشااست بر تعهد که صرفاً در جای خود معتبر فراهم نشده است.
• نظام اداری در درون نظام سیاسی جای دارد و نمیتواند رأساً اصول اساسی مدیریت را اعمال نماید، مگر آنکه نظام سیاسی چنین گشایشی را فراهم سازد.
• اصل شایستگی و تعاریف استوار آن با تعابیر و تفاسیر سیاسی خدشه بر نمیدارد.
• دوره بحران کی سپری و زمینه بازگشت به اصل شایستگی فراهم خواهد شد؟ شایسته سالاری در شعار مطرح میشود که اثار بی دقتی به این مهم را در اجتماع میبینید!
• اگر جامعه در اداره امور کشور مشارکت داشته باشد میتواند خواستار و پیگیر پاسخگویی مسئولان باشد، در غیر این صورت مسئولان دلیل یا انگیزهای برای پاسخگویی نخواهند داشت. در شرایط کنونی کشور ...که مشارکت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مردم کاهش یافته نمیتوان اصل پاسخگویی را مطالبه کرد و به جریان سالم اداره امور امیدوار بود! پاسخگویی با اصل شایستگی وابستگی دارد. در غیاب اصل شایستگی، پاسخگویی نیز رنگ خواهد باخت. کسانیکه با نداشتن کفایت شغلی و با وابستگی به بالادستیها منصوب میشوند تنها در برابر همانها پاسخگو خواهند بود، این همان پاسخگویی درونی یا سلسله مراتبی است که اگرچه لازم است ولی کافی نیست، باید دانست که اصول مدیریت با یکدیگر پیوستگی دارند و لازم و ملزوم یکدیگرند. ناگفته نماند، با صراحت و صداقتی که در فرد منتخب ملت گرفتار معاش هر چند با 26 در صد حائزین شرایط رأی دادن «آقای پزشکیان» داریم، سخن ایشان در مقوله گزینش افراد بسیار مهم است.