ستاره صبح-
ناامیدی یا پافشاری؟ جریانهای درون اصلاحات
هدایت آقایی، فعال اصلاحطلب در مصاحبه با برنا در این مورد نکاتی بیان کرده است. او در ابتدا درباره جریانهای درون اصلاحات گفت: به نظر من ما به نقطه واگرایی رسیدیم یعنی قطعاً اصلاحطلبان زیرپوستی یک تقسیمبندی درون خود انجام دادهاند، ولی شاید بهطور رسمی چیزی اعلام نمیشود یا جریان یا سازمانی اعلام حضور نمیکند ولی من مطمئنم که انشعاب در جبهه اصلاحات به لحاظ فکری وجود دارد. به لحاظ عملیاتی هم همین بحث مشارکت در انتخابات و رویکردی که برای حضور در انتخابات هست را مشاهده میکنیم که یک بخشی از اصلاحطلبان ناامید هستند که بخواهند کاندیدایی بدهند، حتی اگر کاندیدا آنها تأیید هم شود، ناامید هستند که بتواند کاری انجام بدهد و اختیاراتی داشته باشد و بخواهد مطالبات مردم را به کرسی بنشاند. این فعال سیاسی اصلاحطلب تصریح کرد: این چهارچوبی که وجود دارد اساساً امیدی بر آن ندارند مگر اینکه ساختار تصمیمگیری و ساختار قانون اساسی با یک شالوده و بنیادی از نو طراحی و جهتگیریها عوض شود. بخشی از اصلاحطلبان بهطور سنتی به همان اعتقادی که داشتند امیدوارند که جایگاهی پیدا شود و برای کار خود هم استدلالهایی دارند. برای مثال روحانی بااینوجود که کشور در اوج تحریمها قرار دارد و باوجود همه فشارها، دولت یک فضای نسبی ایجاد کرده بود که بخشی از مطالبات را مردم بر زبان جاری کنند یا اینکه در حوزههایی که اگر مسئولیت داشتند بتوانند از بدترشدن مسائل جلوگیری کنند. این دو تا مسائل و این دو تا رویکرد در اصلاحطلبان وجود دارد که باید آنها از یکدیگر متمایز کرد و انتظاراتی که از این دو جریان به نام جبهه اصلاحات ثبتشده متفاوت هست.
اصلاحات و سازماندهی حزبی مردم
او در خصوص ارتباط اصلاحطلبان با توده جامعه متذکر شد: هر جریان سیاسی اساساً نمیتواند جدا از مردم باشد. وقتی میگوییم با مردم در تماس هستند یک موقع بهصورت متعارف میگوییم داخل مردم زندگی میکنند و مردم را میفهمند، یک موقع بهطور سازمانی با مردم در تماس هستند. در جنبه اول ازنظر من مشکلی نیست، اصلاحطلبان میان مردم زندگی میکنند خیلی از آنها از جنس مردم عادی کوچه و خیابان هستند و به لحاظ سازمانی نه، متأسفانه آن ساختاری که بتواند مردم را متشکل و ساماندهی کند اساساً وجود ندارد. هم محدودیتهای قانونی و همفشارهایی که روی اصلاحطلبان بوده هم ضعف مدیریتی که داشتند این اجازه را به آنها نداده است. علاوه بر دهها حزب و گروه و سازمان سیاسی در جبهه اصلاحات، هنوز نتوانستند تودههای مردم را سازماندهی کنند و در قالب سازمانهای سیاسی دربیاورند که تحزب به معنی واقعی تا اقصا نقاط کشور و در تمام لایههای اجتماعی نفوذ پیدا کند. به لحاظ سازمانی هم ارتباط آنها با مردم بسیار ضعیف است.
جوانان و اصلاحطلبی
آقایی در ارتباط با استقبال جوانان از گفتمان اصلاحطلبی عنوان کرد: برخی از کسانی که از اصلاحطلبان در ادوار گذشته حمایت کردند از رویکرد سنتی اصلاحطلبان خسته و ناامید شدند؛ بنابراین طیف وسیعی از جوانان و کسانی که در جامعه کنشگر سیاسی هستند و آینده کشور به شمار میروند متأسفانه پشت سر اصلاحات نیستند. اما هنوز هستند طیفهایی که بهطور سنتی اعم از پیر و جوان تا حدودی حمایت میکنند. آنها بزرگان جبهه اصلاحات خاتمی و اشخاص دیگر را قبول دارند و به آنها احترام میگذارند. بسیاری از جوانان رویکرد اصلاحطلبان را قبول ندارند مگر اینکه رویکردشان عوض شود و امید ایجاد کنند و بتوانند پیشرو جبهه اصلاحات باشند.
عضو حاکمیت یا جنبش اجتماعی؟
این فعال سیاسی اصلاحطلب در خصوص وضعیت سیاسی اصلاحطلبان در صورت رد صلاحیت و یا شکست در انتخابات متذکر شد: اصلاحطلبان این ادوار را طی کردند، در دولت نهم و دهم کاندیدایشان رأی نیاورد. اصلاحطلبان دوران فشار را طی کردند و حضورشان حفظ شده و موجودیتشان از بین نرفته و هیچ موقع نباید فکر کرد که جریان سیاسی بدون اینکه در قدرت رسمی باشد از بین میرود. گاهی وقتها نبودن در قدرت هم یک جریان سیاسی را میتواند قویتر کند بهشرط اینکه با مردم باشد و مطالبات مردم را با ساماندهی، بیان کند. پشتوانه مردمی داشتن همیشه بهعنوان یک قدرت رسمی نیست بنابراین من فکر میکنم اصلاحطلبان اگر به خود بیایند و بهعنوان یک جنبش اجتماعی نه یک مجموعه حکومتی حضورداشته باشند چهبسا فعالیتشان بیشتر از گذشته باشد.
لزوم پرهیز از شخصپرستی
در اصلاحات
محمد عطریانفر، چهره شاخص کارگزاران، در مصاحبه با خبر آنلاین گفت: او اظهار کرد: اشکالی که در جریان دوم خرداد پیدا شده این است که بهجای تأکید روی مختصات و اصول اصلاحطلبی و تعیین ملاکهای مورد انتظار جامعه، همواره روی افراد دست گذاشته و بعضاً بلا وجه آنها را نماد تمامعیار اصلاحطلبی معرفی کردهایم و ناخواسته جامعه را دچار سردرگمی نموده و فرضاً گفتهایم حسن، حسین، تقی، نقی؛ و تأکید بر اینکه بدون عطف عنایت به اصول فقط اینها نماد اصلاحات هستند. درحالیکه این رویکرد نادرست است. بهگونهای که تمام ذهنها معطوف به این میشود که آن فرد چه اظهارات گهرباری میفرماید کما اینکه در جریان راست نیز اینگونه است اگر بخواهیم منطق و عقلانیت را بر رقابتهایمان حاکم کنیم ابتدا باید مبانی را تعریف و معیارها را روشن کنیم اگر معیارها را شفاف شد چهبسا میرسیم به این نکته که شاید نظریاتی که روزی تحت عنوان شاخصهای مهم اصلاحطلبی مدنظر بنده و دیگران بوده است واقعاً با معیارها فاصله بسیار دارد.
لزوم تدوین مانیفست اصلاحات
عطریانفر در پاسخ به این سؤال که آیا اصلاحطلبان، باید به سمت مانیفست بروند؟ تأکید کرد: دقیقاً همینطور است. ما نیازمند نظریه و نظامنامه فکری هستیم که تعیینکننده است در تاریخ اعتقادی ما، تنها یکجا، مفاهیم و مصادیق بهطور دوجانبه بر یکدیگر منطبق بوده و آن در مورد علی بن ابیطالب است. پیامبر فرمود: الحق مع علی و علی مع الحق. اگر به دنبال حق میگردید به علی (ع) نگاه کنید و اگر به علی نگاه کنید حق را آنجا میبینید. در هیچ کجای دیگر این نظریه حاکم نیست. به هر جا که مراجعه شود گفته میشود که اِعرف الحق تعرف اهله. ابتدا حق و مبانی را بشناس بعد اهل اش را برگزین و از آن، پیروی کن.
مسئولیت حاکمیت
در نقص تحزب در ایران
عطریانفر در پاسخ به این سؤال که چرا این مانیفست تعیین نمیشود وقتی همه اصلاحطلبان به این نیاز اعتراف دارند لکن هیچ تابلوی مشخصی را بالا نمیبرند که مردم متوجه شوند؟ اظهار کرد: از موضع آسیبشناسی باید یقه دو گروه را گرفت ابتدا حکومت باید پاسخگو باشد. نظام جمهوری اسلامی که متکی به قانون اساسی است و درعینحال یکی از فصول قانون اساسی اجازه فعالیتهای جمعی به معنای واقعی کلمه یعنی حزب را میدهد، چرا این میدان فراخ قانونی را باز نمیکند که نهادهای فعال سیاسی برای کسب قدرت مشروع در درون این مجموعه تلاش کنند. این فعال سیاسی اصلاحطلب اشاره کرد: آن هنگام که نهاد حزبی تأسیس میشود قاعده حق و تکلیف بر آن بار میشود بین حزب سیاسی و نهاد قدرت حکومت مستقر دادوستدی حقوقی شکل میگیرد. با این تأکید که حکومت فراتر از دولت تعریف میشود. حزب یک سری اختیارات و متقابلاً تکالیفی در رابطه با حاکمیت دارد. این واقعیتِ منطقی اجازه بروز و ظهور پیدا نکرده و حکومت همواره با مقوله تحزب بازی کرده است.
اگر بگذارید، رأی میدهیم!
حضرتی، مدیرمسئول اعتماد در یادداشتی نوشت: ما به اهمیت انتخابات واقفیم. تأثیر آن بر امنیت ملی را هم درک میکنیم. سفارش امام راحل برای حضور در عرصه انتخابات را هم از دلوجان باور داریم. اساساً تمایل شخصی امثال ما این است که حتماً در انتخابات بمانیم و رویه گذشته خودمان را تغییر ندهیم اما این را هم باور داریم که حرمت امامزاده با متولی آن است و حاکمان و مسئولان باید استراتژی انتخاباتی خود را بر مشارکت حداکثری مردم بنا کنند و به لوازم این امر هم تن بدهند و ازجمله عرصه رقابت انتخاباتی را با حضور همه سلایق سیاسی، گرم و بانشاط کنند. نظارت استصوابی با رویکرد حذفی نهتنها مشارکت مردم را موجب نمیشود بلکه احزاب و نیروهای سیاسی اصلاحطلب و مستقل را در مقابل منتقدان حکومت خلع سلاح میکند. انتخابات نیازمند مقدمات و تمهیداتی است و حضور نامزدهای توانمند موردحمایت احزاب و جریانهای سیاسی، از ضروریات آن است. ما میخواهیم در انتخابات شرکت کنیم اما آیا حاکمان و صاحبان قدرت میگذارند؟ امیدواریم که چنین شود و الا کدام جریان سیاسی بدون داشتن نامزد انتخاباتی جدی خود میتواند از مردم برای شرکت در انتخابات دعوت کند؟ در این وضعیت آیا مردم حاضر میشوند به این درخواست پاسخ مثبت بدهند؟ درخواست نمیکنم بلکه از موضع امربهمعروف و نهی از منکر از صاحبان قدرت میخواهیم که حق مردم را به آنان بدهند و از خیر یکدست کردن حکومت بگذرند و بگذارند مردم نامزد موردحمایت خود را درصحنه رقابت انتخاباتی ببینند. اگر چنین شود همه رأی خواهیم داد.مردم باید باور کرده باشند که با انتخاب خود، وضعیت را تغییر میدهند. متأسفانه در چندین دوره از انتخابات اخیر کشور، همه تلاشهای نهادهایی خاص و محافل قدرت، مصروف ناامید کردن مردم و ناکام گذاشتن منتخبان ملت شد. گویی برخی به این دلیل که مردم نامزدی دیگر را برگزیدند، از آنان انتقام میگیرند.