ستاره صبح-دکتر علی شریعتی، روشنفکر، مصلح اجتماعی و منادی اسلام ناب مبتنی بر مردمسالاری دینی بود. دریغ است که در چند سطر از او و راز ماندگاریاش یادی نکنیم. شریعتی برای نسلی جوانی که انقلاب کرد تنها یک جامعهشناس دینی و یک روشنفکر مصلح نبود، بلکه برای متولدین دهههای ۲۰ تا ۴۰ مانند نگارنده که تحت تأثیر خطابهها و سخنرانیهای آتشین و بیدارکنندهاش بودند، او نهتنها یک خطیب توانا و دردمند، بلکه معلمی اندیشمند و اسلامشناسی کمنظیر بود. در سالروز میلادش شایسته است تا اجمالاً راز ماناییاش را مرور کنیم. شریعتی در خانوادهای پرورش یافت که پدر با قرآن و معارف دینی انس و الفتی دیرینه داشت و لذا شهد شیرین اسلام ناب و سیره نبوی از کودکی درجانش رسوخ کرده بود و لذا هماره علاوه بر دعوت همگان به مطالعه تاریخ جهان و اسلام، لزوم رجوع به قرآن و آموزههای متعالیاش را توصیه میکرد. شریعتی ازجمله معدود روشنفکران زمان شاه بود که در کنار عدالتجویی، بر ظلمستیزی و غربستیزی تأکید میکرد. او همواره در کنار جهاد با نفس، بر جهاد با کفر و ستم و اقامه عدالت اجتماعی پافشاری میکرد و در بسیاری از خطابههای بیدارگرانهاش، این دو رسالت مسلمانان انقلابی را خاطرنشانمان میکرد. برخلاف برخی نقدهای غیرمنصفانه همعصرانش که پیوسته وی را مخالف روحانیت برمیشمردند، میتوان گفت در دهه ۵۰ هیچ روشنفکر دینی و حتی روحانی مصلحی بهاندازه او در احیای اسلام ناب محمدی و اندیشه دینی نقش مؤثری نداشت، بهویژه آنکه در آن مقطع خفقان دعوت به شناخت اسلام و ذوات مقدسی چون دکتر علی شریعتی، روشنفکر، مصلح اجتماعی و منادی اسلام ناب مبتنی بر مردمسالاری دینی بود. دریغ است که در چند سطر از او و راز ماندگاریاش یادی نکنیم. شریعتی برای نسلی جوانی که انقلاب کرد تنها یک جامعهشناس دینی و یک روشنفکر مصلح نبود، بلکه برای متولدین دهههای ۲۰ تا ۴۰ مانند نگارنده که تحت تأثیر خطابهها و سخنرانیهای آتشین و بیدارکنندهاش بودند، او نهتنها یک خطیب توانا و دردمند، بلکه معلمی اندیشمند و اسلامشناسی کمنظیر بود. در سالروز میلادش شایسته است تا اجمالاً راز ماناییاش را مرور کنیم. شریعتی در خانوادهای پرورش یافت که پدر با قرآن و معارف دینی انس و الفتی دیرینه داشت و لذا شهد شیرین اسلام ناب و سیره نبوی از کودکی درجانش رسوخ کرده بود و لذا هماره علاوه بر دعوت همگان به مطالعه تاریخ جهان و اسلام، لزوم رجوع به قرآن و آموزههای متعالیاش را توصیه میکرد. شریعتی ازجمله معدود روشنفکران زمان شاه بود که در کنار عدالتجویی، بر ظلمستیزی و غربستیزی تأکید میکرد. او همواره در کنار جهاد با نفس، بر جهاد با کفر و ستم و اقامه عدالت اجتماعی پافشاری میکرد و در بسیاری از خطابههای بیدارگرانهاش، این دو رسالت مسلمانان انقلابی را خاطرنشانمان میکرد. برخلاف برخی نقدهای غیرمنصفانه همعصرانش که پیوسته وی را مخالف روحانیت برمیشمردند، میتوان گفت در دهه ۵۰ هیچ روشنفکر دینی و حتی روحانی مصلحی بهاندازه او در احیای اسلام ناب محمدی و اندیشه دینی نقش مؤثری نداشت، بهویژه آنکه در آن مقطع خفقان دعوت به شناخت اسلام و ذوات مقدسی چون علی و فاطمه و ذریههای پاک پیامبر نه از زبان روحانیت که از زبان یک دانشآموخته «کراواتیِ در فرنگ تحصیلکرده» بیان میشد، بیاناتی که مشحون از آموزههای جامعهشناسی، با درونمایههای ادبی و عبارات تأملبرانگیز شورآفرین بود. شریعتی با سخنرانیهای شجاعانه و تأملبرانگیزش در بین جوانان و بهویژه دانشجویان و حتی کسبه کمسواد موجی از شور و شعور انقلابی را به پا کرد و خیلی زود خود را در قالب نظریهپرداز مردم مدار به جامعه معرفی کرد و امروز پس از چهار دهه از مرگ مرموزانهاش میگذرد که هنوز هم بازنگری در افکار و اندیشههای عمیق و روشنفکرانه و آیندهنگرانهاش ضرورتی است که در این عصر نزج روشنفکران پرهیاهو و جنجالبرانگیز رسانه دوست بیش از هر زمان دیگر حس میشود. (ستارهصبح)