هزینه اتخاذ تصمیمات خطا را کشور و ملت پرداخت میکنند. مهمتر اینکه گاهی اوقات اشتباه در سیاستگذاری به قدری سنگین است که امکان جبران آن ممکن نیست و به گفته رئیسجمهور کشور در لبه پرتگاه قرار میگیرد و بانیان وضع موجود به جای پاسخگو بودن به جلو فرار میکنند.
آرمانی، ایدهآلی و خیالی فکر کردن با واقعیت جور در نمیآید، شناخت واقعیتها و پیدا کردن راهکار برای عبور از بحرانها در نگرش آرمانی جایی ندارد و جز هزینه سودی در بر ندارد. پس از انقلاب به دلیل حاکم شدن «شعار» بر «شعور» مشکلاتی برای کشور به وجود آمده که به تعدادی از آنها اشاره میشود:
*جنگ عراق علیه ایران پس از فتح خرمشهر میشد پایان گیرد که نگرفت و خسارتهای انسانی و مادی فراوان به خاطر اشتباه در پی داشت.
*گروگان گیری و 444 روزه شدن آن خطای محاسباتی بود، زیرا از آن زمان آمریکا با ایران در تضاد قرار گرفت که آثارش را ملت بیش از چهار دهه است حس میکند.
*مجلس دوم فعالیت هستهای را صرفاً در حد نیروگاه امیرآباد و کارهایی پژوهشی مجاز دانست اما بعدها این مصوبه نادیده گرفته شد. دونالد ترامپ از برجام خارج شد، حاکمیت در تقابل با این اقدام از غنی سازی 3.67 درصدی که در برجام پذیرفته شده بود عبور کرد و به غنی سازی 20 درصدی و 60 درصدی روی آورد که اشتباه و خسارت بار شد. شرایط به گونهای بین ایران و اسرائیل و ایران و آمریکا پیش رفت که مراکز اتمی فردو، نطنز و اصفهان بمباران شد و میلیاردها دلار به کشور خسارت وارد شد.
*ایران با دولت اول ترامپ و دولت بایدن میتوانست توافق کند و برجام احیا شود، اما طرح مطالبات حداکثری و تداوم شعار مرگ بر آمریکا و نابودی اسرائیل، وضع را به جایی رساند که حالا ایران آماده مذاکره است اما طرف مقابل میز مذاکره را ترک کرده است.
*سیاست توپ و تشر در داخل و خارج باعث افزایش تنش شده است.
*ایران اگر غنی سازی 20 درصدی و 60 درصدی انجام نمیداد، میتوانست از حق غنی سازی 3.67 درصدی استفاده کند. حالا فهمیدهاند اشتباه کردهاند، میگویند ما میخواهیم به غنی سازی 3.67 درصدی بازگردیم، این نوش دارو بعد از مرگ سهراب است.
*مذاکراتی که در دنیا نتیجه داده مذاکره مستقیم و رو در رو بوده نه مذاکره با میانجی. باید دانست که میانجی به دنبال نفع خودش است و طرف کسی را میگیرد که بیشتر به او سود میرساند.
واضح است که میانجیها بیشتر طرف آمریکا را میگیرند تا ایران. تعدادی از اشتباهات شمرده شد و اشتباهات دیگری هم در حوزه برخورد با زندگی شخصی، گزینش در ادارات و دانشگاهها و عدم اجرای برخی قوانین رخ داده است که از ذکر آنها خودداری میشود. با توجه به بحران های داخلی و فشارهای بینالمللی لازم است رویکردهای پر هزینه و بی فایده تکرار نشود و به جای آن سیاست های نو اتخاذ شود. برای نمونه اگر زمانی این گزاره وجود داشت که حضور ایران در مناقشه عبری-عربی-غربی درست بوده اکنون پس از حمله حماس به اسرائیل و سه نوبت درگیری ایران و اسرائیل به ویژه جنگ 12 روزه نشان داد که هزینه این قبیل سیاستها از فایده اش بیشتر بوده است. اگر این فرض پذیرفته است به خاطر حقوق مردم و مشکلاتی که ملت با آن روبهروست سیاست واقع گرایی در پیش گرفته شود و از هر نوع حرف، سخن یا اقدامی که غرب، آمریکا و اسرائیل را تحریک میکند خودداری شود. مردم طالب زندگی بهتر هستند.
اگر تحلیل ستاره صبح از رویدادها را قبول ندارید حرف محمدرضا باهنر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و یکی از بازیگران اصلی اصولگرایان در ایران را که گفته 80 درصد مردم میخواهند زندگی کنند و نمیخواهند مانند حزب اللهیها باشند را بشنوید. اگر نظریه ستاره صبح مورد قبول نیست سخن رئیسجمهور که گفته تحریم کشنده تر از جنگ است را بپذیرید...