در چنین فضایی، تلاش میشود غنای فرهنگی ایران نادیده گرفته شود، مردم آن بهعنوان جامعهای منزوی و بعضا عقبمانده تصویر شوند و میراث چند هزار ساله این سرزمین به روایتی تکبعدی و سیاسی تقلیل یابد.
رقابتهای تاریخی و نگاههای استعماری
ریشههای ایرانستیزی فرهنگی را میتوان در رقابتهای تاریخی و نگاههای استعماری جستوجو کرد. ایران در طول تاریخ در چهارراه تمدنها قرار داشته و بر هنر، ادبیات و علم شرق و غرب تأثیر گذاشته است. با این حال، در بسیاری از روایتهای غربی، ایران بهعنوان «دیگری» معرفی شده است؛ سرزمینی به زعم آنها یا عجیب و غریب یا واپسگرا! در دوران معاصر، این تصویرسازی منفی تشدید شد و اختلافات سیاسی به حوزه فرهنگ نیز سرایت کرد. در نتیجه، فیلمها، رسانهها و حتی برخی پژوهشهای دانشگاهی، ایران را نه بهعنوان فرهنگی متنوع و پویا، بلکه بهشکل هویتی یکنواخت بازنمایی کردند.
تحریف نقش ایران در هنر و دانش جهانی
یکی از جنبههای مهم ایرانستیزی فرهنگی، تحریف آگاهانه نقش ایران در هنر و دانش جهانی است. ادبیات فارسی با شاعرانی چون حافظ، مولانا و فردوسی، قرنها الهامبخش اندیشمندان شرق و غرب بوده است. سینمای ایران نیز با کارگردانانی چون عباس کیارستمی و اصغر فرهادی جوایز بینالمللی بیشماری کسب کرده است. با این حال، رسانههای جریان اصلی غرب اغلب فرهنگ ایرانی را به کلیشههایی از خشونت، افراطگرایی یا سرکوب تقلیل میدهند. این تصویر انتخابی، زندگی روزمره پرشور ایرانیان را نادیده میگیرد و عمق فرهنگی آنها را کمرنگ میسازد.
سیاسیسازی میراث تاریخی ایران
بعد دیگر این پدیده، سیاسیسازی میراث تاریخی ایران است. تمدنهای کهن این سرزمین، از جمله هخامنشیان و شکوه تختجمشید، از برجستهترین نقاط تاریخ بشر محسوب میشوند. با این وجود، در بسیاری از روایتها دستاوردهای تمدنی ایران یا بهحاشیه رانده میشوند یا در قالبی صرفاً سیاسی و منفی معرفی میگردند. این نوع برخورد، نهتنها گذشته ایران را کوچک جلوه میدهد، بلکه بر هویت فرهنگی امروز آن نیز سایه میاندازد.
پیامدها
ایرانستیزی فرهنگی پیامدهای عمیقی دارد. این رویکرد میتواند به سوءتفاهمهای گسترده میان ملتها دامن بزند و گفتوگوی سازنده میان فرهنگها را دشوار کند. همچنین موجب میشود نسلهای جدید در جهان، تصویری نادرست و ناقص از ایران به دست آورند. برای مقابله با این روند، ضروری است که پژوهشگران، هنرمندان و نهادهای فرهنگی ایران فعالانه در عرصه بینالمللی حضور یابند و چهره واقعی فرهنگ ایرانی، با همه تنوع و پویاییاش، معرفی شود.
تهدیدی علیه میراث مشترک بشری
در نهایت، ایرانستیزی فرهنگی صرفاً یک پروژه سیاسی نیست، بلکه تهدیدی علیه میراث مشترک بشری است، زیرا نادیده گرفتن یا تحریف فرهنگ ایران، به معنای محروم کردن جهان از بخشی از گنجینه تمدن انسانی است. پاسداشت و معرفی درست این فرهنگ میتواند پلی برای گفتوگو، همزیستی و درک متقابل میان ملتها باشد.