با توجه به مواضع و اظهارنظرها و شرایط رفتارى طرفین، پایداری آتش بس در بلند مدت به دلایل زیر بعید به نظر میرسد:
ا-دلایل ساختاری و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی:
-توافق آتش بس و ترک مخاصمه در صورتی پایدار است که طرفین، توافق یا معاهده را امضاء کنند. که به احتمال قوی، جمهوری اسلامی، به دلایل زیر آنرا امضاء نخواهد کرد.
-دكترین جمهوری اسلامی محو اسرائیل است. حتی اگر در عمل گاهی تعدیل شود، اما همچنان در خاورمیانه حفظ شده است. لذا ترک مخاصمه به مفهوم کنار گذاردن دشمنی این دکترین است.
-امضاء قراداد صلح یا ترك مخاصمه به منزله به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل به عنوان یک کشور است که به معنای عقب نشینی از دکترین محو اسرائیل است.
-حمایت سیستماتیک از گروههای حامی ایران (مانند حزبالله، حماس، حشدالشعبی، حوثیها) نیز ابزار راهبردی جمهوری اسلامی در جنگ است که با روح آتشبس در تضاد است.
- پروژه هستهای، سامانههای موشكی و نیروهای محور مقاومت، مشکل بین ایران و امریکا و اسرائیل مانع صلح است.
٢-وضعیت پروژه هستهای پس از آتش بس.
- اعلام ادامه غنی سازی اورانیوم و نامشخص بودن محل نگهداری ۴۰۸ کیلو گرم اورانیوم غنی سازی شده در سطح ۶۰ درصد نشاندهنده موضع تهاجمی و عدم تمایل به بازگشت به میز مذاکره.
-واکنش به مذاکره با آمریکا، پس از آتش بس تاكنون منفی بوده است.
- تصویب طرح تعلیق همکاری با آژانس با قید دو فوریت در مجلس (با 220 رأی موافق و 2 رأی ممتنع) و شورای نگهبان در همان روز با اجماع آراء، به مفهوم آن است که جناح رادیکال خواهان ادامه جنگ است که به اتفاق آراء از طرحی که تنش زا است حمایت میکنند.
اتهام جاسوسی به رافائل گروسی و پیشنهادهایی مبنی بر بازداشت و اعدام او، نمایانگر گسست با نهادهای بینالمللی است.
برداشتن دوربینها و ممنوع کردن بازرسیها.
تهدیدهای دو طرف همچنان وجود دارد که میتواند به درگیری ختم شود.
۳-موضع آمریکا و ترامپ:
-وعدههایی که ترامپ پس از وساطت آتشبس داده بود مانند اجازه فروش نفت یا لغو برخی تحریمها و سرمایهگذاری در ساخت تأسیسات انرژی هستهای به جای فردو، بهدلیل واکنشهای رسانهای و سیاسی داخل ایران، ملغی و یا مشروط شدهاند.
-تهدید علیه ترامپ در رسانههای رسمی كشور، مانند تیتر کیهان، نشانگر مخابره سیگنالهای منفی به شركت در مذاكرات است و عملاً هرگونه کانال مذاکره را نیز از نظر حیثیتی برای آمریکا مسدود میکند.
٤-شرایط ناپایدار منطقهای و امكان بازگشت به درگیری:
درگیریها در سوریه، لبنان، یمن و عراق، پتانسیل دارند که به جنگی مستقیم یا نیمهمستقیم بین ایران و اسرائیل تبدیل شوند.
-یك شلیك عمدی یا سهوی میتواند آتش جنگ را مجدداً شعله ور سازد.
ورود احتمالی به میز مذاكره:
با وجود آنچه ذكر شد، ورود جمهوری اسلامی به مذاكره را نیز نباید منتفی دانست زیرا با وجود انزوای بینالمللی، هنوز چند ابزار کلیدی در اختیار دارد که میتواند در مذاكرات از آنها به عنوان اهرم فشار برای امتیازگیری در چارچوبی واقعی و عملیاتی استفاده کند:
ابزارها چه هستند؟
-تأکید جمهوری اسلامی بر ادامه غنی سازی و تهدید به بازگشت غنی سازی در سطح ٦٠ درصد میتواند به عنوان یك ابزار چانه زنی مطرح باشد.
-تهدید به خروج از NPT که برای غرب حساسیت برانگیز است میتواند واکنش آنها را در مذاکرات نرمتر سازد.
-توانمند سازی نیروهای حامی ایران و شبه نظامیان شیعه در عراق میتواند به عنوان ابزار فشار مورد استفاده قرار گیرد.
-تهدید منافع آمریکا و متحدانش از طریق ناامن سازی دریای سرخ و خلیج فارس و بستن تنگه هرمز از دیگر برگهایی است که ایران میتواند روی میز مذاکره قرار دهد.
-وقوع بحران و هرجومرج احتمالی در ایران پس از شکست مذاکرات به علت موقعیت ویژه ژئوپلیتیک ایران نه به نفع غرب است و نه کشورهای منطقه. این مهم را غرب باید در فرایند مذاكرات مورد توجه قرار دهد.
-همکاری با کشورهای چین و روسیه و انعقاد قراردادهای بلندمدت با آنان میتواند به عنوان ابزاری برای نشان دادن استقلال و کاهش فشارهای تحریمی مورد استفاده قرار گیرد.
نتیجه گیری:
پرسش این است که آیا جمهوری اسلامی بدون زیر سؤال بردن ایدئولوژی خود، میتواند آتشبس دائمی و ترک مخاصمه را بپذیرد یا خیر.
حتی اگر بخشهایی از نظام تمایل به مذاکره داشته باشند، حاکمیت یکدست نیست و جناحهایی که منتفع از شرایط جنگیاند، احتمالا مخالف تنشزداییاند.
-تداوم وضعیت «نه جنگ نه صلح» به جمهوری اسلامی اجازه میدهد:
۰ مشکلات داخلی را توجیه کند.
با این اوصاف با توجه به دادههای موجود و رفتارشناسی طی چهار دهه گذشته، آتش بس فعلی فاقد مبنای حقوقی الزام آور، موقتی و ناپایدار است و حتی اگر طرفین به طور مستقیم وارد جنگ نشوند شرایط داخلی ایران بیش از پیش فضای نظامی و امنیتی را تجربه خواهد کرد.
سخن آخر آنكه، مذاکره جدی و واقعی، بدون تغییر بنیادین در رفتار و رویکردها غیرممکن است.