با هرنشست شورای حکام و یا موضع گیری های آژانس انرژی اتمی و واکنشهای مقامات ویا تهدیدهای امریکا واسرائیل وکشورهای اروپایی روح و روان مردم را میآزارد فرساینده و نگران کننده است. چرا چنین شد داستان درازی است که توافق سعدآباد که در دولت اصلاحات انجام شد و بر اساس آن قرار بود اختلافات حل شود را درهم شکست و راه پرونده را به شورای حکام و شورای امنیت باز کرد وآن قدر قطعنامه دادند که کشور را در تنگنا وتحریم برد. پیش بینی معجزه هزاره سوم که گفت آن قدر قطعنامه بدهید که قطعنامهدانتان پاره شود به کوچک شدن سفره مردم و افول اقتصاد کشور انجامید. تلاشهای حسن روحانی و محمدجواد ظریف برای رهایی از این دام، فرصتی کوتاه را رقم زد ولی تندروها از پای ننشستند و انگار ناخواسته با اسرائیل در مخالفت با برجام همسو شدند که سودی از برجام عایدکشور نشد.
آنها که برجام را آتش زدند به هدف خود رسیدند و داستان ترامپ و گفتوگو نکردن با او که فرصت آن فراهم بود از کف رفت، سرانجام امریکا از برجام بیرون رفت و ناتوانی کشورهای اروپایی و یا نخواستن آنها کار را برای ملت دشوار ساخت که آثارش همچنان باقی است.
به گفته ظریف، وزیر خارجه پیشین با آمدن بایدن وگفتوگوهای دامنهدار بازگشت به برجام ممکن بود ولی مصوبه هستهای 18 آذر 99 مجلس به ظاهر انقلابی و مخالفت تندروها برای زمین زدن دولت روحانی کشوررا زمین گیر کرد.
مهمتر اینکه پیشنهادهای خیرخواهانه به هیچ گرفته شد. با راهنمایی نادرست وشاید توطئه روسیه وعده زمستان سخت اروپا، جایگزین تدبیر برای حل مشکلات کشور شد. تکانههای سر وزیر نفت دولت سیزدهم و سخنان محمد مرندی که دستی در گفتوگوهای هستهای داشت کار را به جایی رسانید که گروهی با ناآگاهی در برابر سفارتخانههای اروپایی هیزم جمع کردند وغرفه مهربانی راه انداختند که بگویند، اروپا با نداشتن گاز روسیه نیازمند بازگشت به گذشته است. آن تکانههای سر که نشانه بیتدبیری بود وآن دل بستن به نماینده روسیه در مذاکرات هستهای فرصت سوزی بود که مغایر عقل و خرد است. منافع ایران قربانی کج فهمی، شعارزدگی و دل بستن به روسیه شد و ما برگی شدیم برای بازی روسیه.بازی ادامه داری که نفس ما را بند آورده است.
این روزها با آنکه ایران برای ترسیم نقشه راهی تازه با مدیرکل آژانس انرژی اتمی توافق کرد ولی سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه، آلمان و امریکا مسیر تقابل را پیش گرفتند و قطعنامهای تازه علیه ایران را به تصویب رسانیدند. اکنون نیز زمان هوشیاری وپرهیز از اقدامات شتابزده ودامن زدن به گفتوگوها ورایزنی هاست. دراین قطعنامه همکاری بیشتر ایران با آژانس خواسته میشود ولی هدف غرب بردن پرونده هستهای به شورای امنیت درگامهای بعدی و بازگردانیدن تحریمهای موجود در شش قطعنامه شورای امنیت در قالب قطعنامه 2231 لغو شده بودند هستند ارجاع پرونده به شورای امنیت با استفاده از مکانیسم ماشه است. آنها در پی گرفتن انتقام به بهانه همراهی ایران با روسیه درجنگ علیه اوکراین هستند.
آنها میدانند که با غروب هستهای در مهرماه ۱۴۰۴ امکان باز گردانیدن تحریم هارا ازدست میدهند. ایران میتواند برای گشودن مسیر ارتباط با امریکا پیش گام گفتوگو با ترامپ شود ودریک تصمیم خردمندانه مسیر تندروی اروپاییها را با دادن وگرفتن امتیاز به امریکا تغییر دهد. البته این تصمیم دیر هنگام است ولی ممکن است نتیجه بدهد مهم رفتار این طرف است نه آن طرف. باشعار وهیجان ووعده انتقام تخلیه روانی صورت میگیرد ولی مشکلی حل نمیشود. واقعیت این است که قطعنامه شورای حکام راه را برای ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت هموار کرده است. این مسیر خطرناک است جلوی خطر را میتوان با تغییر رویکردها در داخل و خارج گرفت.