روزی که «خاتمی» در صحن سازمان ملل (سال 2000) از گفتوگوی تمدنها گفت همه شنیدند و سازمان ملل سال گفتوگوی تمدنها را در قبال جنگ تمدنها به تصویب رسانید.
بنا شد سازوکاری تدارک دیده شود که گفتوگو مبنایی برای حل مشکلات و جایگزینی برای دشمنیها شود. این ایده سازنده در کشور پیشنهاددهنده، غریب و بیکس ماند و کمکم از تقویم حذف شد. حالا میتوانیم با اندوه و آه از این فرصت بزرگ ازدسترفته در نتیجه تنگنظریها بگوییم و بنویسیم. سخن از «صلح» برای جهان و «امنیت» برای همگان در جهانی که بمبها و هواپیماهای جنگی و موشکها سخن میگویند آرزویی است سخت دستنیافتنی. چگونه میشود سخن جای جنگ را بگیرد و چگونه میشود منازعه را وانهاد و به گفتوگو روی آورد!؟ گام نخست رها شدن از باورهای نادرست، پذیرش حق زندگی برای دیگران، خرد همگانی را جایگزین خودبرتربینی و خود حق پنداری کردن و زندگی را بهجای مرگ برای همه خواستن و... است. همه حاکمان در همه کشورهای جهان و بهویژه بازیگران جهانی و منطقهای باید در این راستا هماهنگ و همراه شوند و دوگانگی در سخن و عمل را وانهند و استانداردهای دوگانه از میان برداشته شود. آیا جهان همانند شنیدن صدای گفتوگوی تمدنها از سوی ایران پیام «صلح» و «امنیت» از سوی ایران را که مبنای شکلگیری سازمان ملل هم هست، خواهد شنید؟
بههرحال «دیپلماسی» سلاح برندهای است که میتوان در سازمان ملل از آن حُسن استفاده کرد و فرصت خلق کرد نه آنچه «احمدینژاد» در آنجا درباره «مو لوکاست» انجام داد که هنوز آثارش پاک نشده است.