پیام ساده و روشن این قانون محروم کردن کشور از بخشی از تواناییهایی است که میتواند زمینه کارآمدی، رشد، توسعه و رفاه را فراهم کند. جمعیت بزرگی از ایرانیان قبل و بعد از انقلاب ترک میهن کردهاند و درگذر زمان تابعیت اکتسابی کشور محل سکونت خود را دریافت کردهاند، فرزندان ایرانیانی که در کشورهایی که تابعیت وابسته به خاک است نه خون بهصورت طبیعی تابعیت کشور محل تولد خود را دریافت میکنند.
افزون بر نسل نخست نسلهای دوم و حتی سوم مهاجران ایرانی از موقعیتهای شایسته و برتر علمی، فنی برخوردار بوده و ازنظر مالی نیز جایگاه ویژه و مناسبی دارند که میتواندد در خدمت کشور قرار گیرند.
این تواناییها میتواند و باید با برنامهریزی مناسب و دوری از بسته اندیشی در خدمت رشد و توسعه کشور قرار گیرد. انبوه ایرانیان ترک وطن کرده سفیران دانش و فرهنگ این سرزمینی هستند که به دلیل سیاستهای نادرست و نگاه نادرست به مقوله دو تابعیتیها و ادامه تنش بیمورد و پرهزینه بین ایران و آمریکا و کشورهای اروپایی حتی ترس از سفر به ایران برای دیدار از سرزمین مادری و خویشاوندان برجانشان سایه افکنده است.
داستان ظریف و آنچه بر او گذشت تنها فرصتی فراهم آورد که به این اندیشه شود چگونه گروهی اندک که به برکت نظارت استصوابی به مجلس راهیافتهاند برای محروم کردن کشور از فرصتها و تواناییها نسخه میپیچند. نسخههای کشنده و ویرانگر برای وطن که نیاز به توسعه و رفاه دارد. این رفتارها و اقدامات خود تحریمی است که بانیان وضع موجود بر کشور تحمیل کرده و بازهم خواهند کرد.
شگفت آنکه این جماعت حاضر نیستند درباره کرده خود توضیح دهند چرا اینچنین کردند و چرا وضع ملک و ملت اینچنین شد. بیایید به خاطر مردم رویههای غلط و قوانین غلط را کنار بگذارید و به آنچه مردم میخواهند عمل کنید نه آنچه خود میخواهید.