آن موضوع اهمیت گفتوگو برای رسیدن به راهحل و یا درک مشترک از مشکلات و نیازهای کشور است. تندیها در زبان که گاه توهین و دروغ را بهجای نقد مینشاند، گفتوگو و مفاهمه را زمینگیر میکند. ستیزها و جدالهای پایانناپذیر فرصت ساختن و توسعه را از کشور ستانده است و میدان را برای فرصتطلبیها بازتر میکند.
اندیشه اصلاحطلبی درک درست از واقعیتهای اجتماعی و بهرهگیری از دانش بشری و تجربه را راهحل درست برای برونرفت از نارسائیها دانسته و آموختن و بازنگری در روشها و شیوه را نیز بخشی از مسیر تحول خواهانِ قلمداد میکند، گذر از تکگویی و روی آوردن به گفتوگو به معنای پذیرفتن این امراست که همه حقیقت نزد یک نفر و یا یک گروه نیست و هیچکس همهچیزدان نخواهد بود.
به گفته بزرگمهر حکیم “همهچیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزادهاند” کمالیافتگی انسان در پذیرش اشتباهات و اصلاح برداشتها و اقدامات است. گفتوگو راهی برای درک بهتر و تصمیم و اقدام درستتر است. زمانی که قانون بهجای فرمان نشست یعنی درک همگانی جایگزین درک فردی شد، آنگاه جامعه در مسیر توسعه قرارگرفته و فهم بشری این امر را ناگزیر کرده است.
رسیدن به چنین درکی جز با شنیدن ممکن نخواهد شد، گفتن و شنیدن شکلدهنده گفتوگو است. رواج روش تکگویی راه پیوستگی و همبستگی را دستخوش بحران و اخلال میکند. گفتوگو غرور نادرست را درهم میشکند و فرصتی پدید میآورد که خردورزی میداندار و شعارزدگی کمرمق شود و بازار خود دانا پنداران بیرونق گردد. گفتوگو، دانستن، مطالعه کردن، بازنگری در اندیشه، بهروز شدن، از بندهای تنگنظری رهیدن، درگذشته نماندن ولی از گذشتهها چراغی برای آینده افروختن از آموزههای کهن ایرانی است، که برای نبرد با تاریکی شمعی و چراغی بی افروز. این تاریکی. گاهی به درک نادرست خود ما هم برمیگردد. برداشتهای نادرستی که تصمیمات نادرستتر درپی دارند. در گفتوگو بر این نقطههای تاریک نور بیداری و آگاهی تابانیده میشود. گفتوگو گشودن راه بهسوی فرزانگی است.