بقلم ام.ک.بهادراکومار
تارنمای ایندین پانچ لاین
برگردان و کوتاه سازی علی اصغر شهدی
Asghar.shahdi@gmail.com
سفر ابراهیم رئیسی رئیس جمهور ایران به عربستان سعودی نقطه عطفی در نزدیکی بین دو کشور با میانجیگری چین در اسفندماه سال گذشته ( ماه مارس سال جاری ) است. این رابطه به سرعت در حال کسب سطح کیفی جدیدی از همبستگی در متن مناقشه فلسطین و اسرائیل است.
این نشاندهنده تغییر در صفحات تکتونیکی در سیاست منطقهای است که مدتها تحت سلطه ایالات متحده بوده است اما دیگر چنین نیست. آخرین ابتکار چین و امارات در روز دوشنبه برای ترویج آتشبس در غزه با نمایش دیپلماسی فوقالعاده در مقر سازمان ملل در نیویورک به پایان رسید و نمایندگان دو کشور بیانیه مشترکی را برای رسانهها قرائت کردند. در این برش مهم دیپلماتیک دیدیم که آمریکا در ان حضور ندارد.
وقایع پس از 15 مهر ( 7 اکتبر ) کاملاً روشن می کند که تلاش ایالات متحده برای آشتی اسرائیل با همسایگان مسلمان صرفا یک رویا است – چرا که اسرائیل با حملات وحشیانه و انتقام جویانه به کشتار مردم غزه می پردازد و آنها را "حیوانات انسان نما" می نامد – رفتاری که از آن بوی نژادپرستی و نسل کشی استشمام می شود.
ایران درطول عمر رژیم صهیونیستی این موضوع را درک کرده بود. عربستان سعودی نیز پس از این هشدار که در درجه اول باید زندگی در منطقه خود را بیاموزد، به این امر واقف گردید. رئیسی در پس زمینه یک تغییر تاریخی در پویایی قدرت به سمت عربستان سعودی می رود. ملک سلمان از رئیسی دعوت کرد تا در نشست ویژه کشورهای عربی و اسلامی که میزبان او در ریاض است شرکت کند و درباره جنایات اسرائیل علیه فلسطینیان در غزه سخنرانی کند.
یک مغالطه در گفتمان غربی درباره محور شرارت بودن روسیه-چین-ایران در غرب آسیا وجود دارد. این یک تفسیر نادرست بی معنی است. یک اصل ثابت سه گانه سیاست خارجی که ایران درست پس از انقلاب اسلامی در سال 1979 دنبال کرده این است که، یک، خودمختاری استراتژیک آن مقدس است. دوم، کشورهای منطقه باید سرنوشت خود را در دست بگیرند و مسائل منطقه را خودشان بدون دخالت قدرتهای فرامنطقهای حل کنند، و سوم، مسلمانان وحدت خود را هر قدر که این راه طولانی و پر پیچ و خم به نظر برسد را تقویت کنند.
این اصل به دلیل شرایط سخت، محدودیتهای شدیدی داشت - عمدتاً در شرایطی که سیاست استعماری تفرقه بینداز و حکومت کن که توسط ایالات متحده دنبال میشد، به وجود آمد. شرایطی حتی به عمد مهندسی شده بود، مانند جنگ عراق و ایران، که در آن ایالات متحده کشورهای منطقه را تشویق کرد تا با صدام حسین برای تجاوز به ایران برای مهار انقلاب اسلامی در ابتدای راه همکاری کنند.
یکی دیگر از موارد دردناک درگیری سوریه بود. در آنجا، مجدداً، ایالات متحده به طور فعال در میان کشورهای منطقه برای تغییر رژیم در دمشق با هدف نهایی هدف قرار دادن ایران با استفاده از گروههای تروریستی که واشنگتن در عراق اشغالی پرورش داده بود، تلاش کرد.
کافی است که بگوییم، ایالات متحده و اسرائیل با اغراق در تصورات تهدید و متقاعد کردن چندین کشور عرب حاشیه خلیجفارس مبنی بر اینکه با تهدیدهای مستقیم یا حتی حملات نیابتی ایران و همچنین حمایت ادعایی ایران از جنبشهای ناراضی مواجه هستند، در تکه تکهکردن خاورمیانه به موفقیتهای بزرگی دست یافتند.
البته، ایالات متحده با فروش حجم عظیمی از تسلیحات و مهمتر از آن، مبادله با دلارهای نفتی به عنوان یک ستون کلیدی سیستم بانکی غرب، سرمایه گذاری بزرگی را در منطقه صورت داد . در مورد اسرائیل، اسرائیل مستقیماً از شیطان جلوه دادن ایران سود برد تا توجه را از موضوع فلسطین که در تمام طول این مدت موضوع اصلی بحران خاورمیانه بوده است، منحرف کند.
کافی است که بگوییم، گسترش توافق ایران، عربستان و چین، خصومتی را که بین ریاض و تهران در دهههای اخیر وجود داشت کاهش داده است. هر دو کشور به دنبال ایجاد انگیزه ناشی از موفقیت مذاکرات محرمانه پکن با توجه به تعهد خود به عدم مداخله بودند. البته لازم به ذکر است که روابط کشورهای عربی خلیج فارس و ایران در دو سال گذشته بهبود چشمگیری داشته است.
چیزی که تحلیلگران غربی از دست می دهند این است که کشورهای ثروتمند خلیج فارس از زندگی فرودست خود به عنوان دستیاران ایالات متحده خسته شده اند. آنها می خواهند زندگی ملی خود را در مسیرهایی که انتخاب می کنند و با شرکایی که به آنها احترام می گذارند اولویت بندی کنند ، برخلاف دوران جنگ سرد، به دلایل ایدئولوژیکی یا پویایی قدرت، از هرگونه طرز فکر بازگشت به گذشته دوری می کنند.
به همین دلیل است که دولت بایدن نمیتواند بپذیرد که سعودیها امروز با روسیه بر روی پلتفرم اوپک پلاس همکاری کنند تا تعهدات خود را برای کاهش بیشتر داوطلبانه عرضه نفت انجام دهند و در عین حال با آمریکا در مورد فناوری هستهای مذاکره کنند.
بدیهی است که سعودیها دیگر از چشمانداز رویارویی آمریکا و ایران خوشحال نیستند. از سوی دیگر، سعودی ها و ایرانی ها این نگرانی مشترک دارند که تفکر جدید آنها با اولویت توسعه از بین خواهد رفت مگر اینکه ثبات و امنیت منطقه ای وجود داشته باشد.
بنابراین، ساده لوحی محض از سوی واشنگتن است که حزب الله، حماس و ایران را به عنوان یک گروه در کنار هم قرار دهد - همانطور که بلینکن در آخرین دیدار خود از تل آویو در روز دوشنبه انجام داد
وزرای امور خارجه عرب به صراحت از پذیرش هر یک از پیشنهادات موهنانه ارائه شده توسط بلینکن با نیات بدخواهانه چون "مکث بشردوستانه " به جای آتش بس برای حفظ منافع یهودیان و یا اردوگاه های آوارگان برای مردم غزه که از حملات دهشتناک و وحشیانه اسرائیل فرار می کنند که با پول اعراب تامین می شود اما در نهایت منجر به شهرک سازی یهودیان در غزه می شود خودداری کردند. طرحهایی از ترتیبات پس از جنگ برای غزه که باعث میشود آواره ها توسط تشکیلات خودگردان فلسطین مدیریت شود و بازسازی توسط کشورهای حاشیه خلیجفارس تامین مالی شود، در حالی که اسرائیل همچنان بر آن در حوزه امنیتی بسیار مهم تسلط دارد. جلوگیری از رفتن ایران به نجات حزبالله و حماس در حالی که آنها در چرخ گوشتهای اسرائیلی ساخت آمریکا در حال خورد شدن هستند.
به هر حال، زمانی که کشورهای مسلمان متحد می شوند، به نظم جهانی چندقطبی در حال ظهور اشاره می کنند. آنهم در مقطعی که درخواست مبرم آنها بهمراه درخواست دیگر اهالی نیمکره غربی مبنی بر اینکه حل و فصل مشکل فلسطین به تاخیر نیفتد، در جهان طنین انداز شده است.