به گزارش ستاره صبح آنلاین شمار زیادی از کارشناسان اینترنت، چهرههای سیاسی، کنشگران فرهنگی، کارشناسان حقوقی، صاحبنظران اقتصادی و فعالان کسبوکارهای دیجیتال به پیامدهای طرح موسوم به صیانت یا حمایت از حقوق کاربران در فضای مجازی که اکنون در مجلس انقلابی جریان دارد، پرداختهاند. در این نوشتار بر آنیم تا از دریچه ارتباطات و رسانه به نتایج کاربست این موضوع نگاه کنیم.
سناریویی برای فیلترینگ سیستماتیک
از متن این طرح برمیآید که در پی اجرایی شدن آن دسترسی به اینترنت آزاد جهانی مسدود و شبکه ارتباطی به داخل کشور محدود میشود. به دیگر سخن اینترنت به اینترانت تبدیل میشود؛ زیرا در این طرح یکسری تکالیف انجام نشدنی برای خدمات دهندگان خارجی از گوگل و تمام زیرمجموعههایش تا اینستاگرام، توییتر، تلگرام، واتساپ و... تعیین شده؛ از ثبت مشخصات و گرفتن مجوز فعالیت در ایران تا معرفی نماینده قانونی، پذیرش تعهدات ابلاغی کمیسیون عالی تنظیم مقررات شورای عالی فضای مجازی و پذیرش موارد مصوب در این قانون که در ماده 25 و 26 آمده است که همین مورد چهارم، 15 تکلیف قانونی را در برمیگیرد که یکی از آنها احراز هویت معتبر همه کاربران و مورد دیگر حذف محتوای نامناسب به تشخیص کارگروه فیلترینگ ظرف 12 ساعت است.
این خدمات دهندگان خارجی نهتنها دلیلی برای انجام این تعهدات ندارند، زیرا سودی از بازار ایران نمیبرند، بلکه امکان قانونی برای انجام این تکالیف را هم ندارند. جدای از اینکه برخی از آنها فیلتر هستند، به دلیل تحریم امکان کسب درآمد از ایران را ندارند. برخی میگویند این خدمات دهندگان از پهنای باند درآمد دارند، اما مدل کسبوکار و صورتهای مالی یوتیوب، فیسبوک و ... نشان میدهد که بیشتر از 95 درصد درآمد برخی از آنها از تبلیغات است نه پهنای باند. از دید قانونی ایران اکنون تحریم است و از طرفی طبق مصوبه مجلس شورای اسلامی، شرکتهای آمریکایی حق فعالیت در ایران را ندارند.
بدین ترتیب انجام این تکالیف شدنی نیست و کاهش پهنای باند و فیلترینگ گریبان خدمات اینترنتی را میگیرد. دراینارتباط هر یک از خدمات که به تشخیص کمیسیون اثرگذار نباشند، فیلتر میشوند، اما اگر اثرگذار باشند 4 ماه فرصت میدهند تا جایگزین مناسب آنها تولید شود و سپس فیلتر میشوند. نکته مهم اینکه حتی اگر جایگزین مناسب هم تولید نشود، طبق بند ث ماده 28 پهنای باند و ترافیک آنها کاهش مییابد که از فیلترینگ هم بدتر است؛ زیرا تکلیف کاربر روشن نیست.
جایگزین مناسب داخلی، چقدر معنا دارد؟
ما در زمینه تولید جایگزین مناسب داخلی، تجربه ناکام پیامرسانها، شبکههای اجتماعی، موتورهای جستجو و سرویس ایمیل را داریم. پرسش این است که با این تجربه آیا میتوانیم پا را فراتر بگذاریم و به تولید جایگزین گوگل اقدام کنیم؟ گوگل بهجز موتور جستجو بیش از 270 سرویس و ابزار دارد که بسیاری از اپلیکیشنها و وبسایتهای ما روی آنها استوار است. از دید سازوکارهای نرمافزاری و خدمات ذخیره و پردازش دیتا اگر بگوییم «گوگل یعنی اینترنت»، سخنی بهگزاف نگفتیم.
حالا به فرض که ما توانستیم جایگزین مناسب را هم تولید کنیم و در طول 4 ماه راه 20 ساله گوگل را برویم، نکته اینجاست که محصول ما یک ارزش بنیادین ارتباطی را ندارد و آن دسترسی به گستره بیکران کاربران، منابع اطلاعاتی و ذخایر محتوایی در سطح دنیا است؛ یعنی یک محصول با دامنه کاربران داخلی و سطح دسترسی محدود به منابع داخلی ارائه میکنیم. با این اوصاف پرسش این است که آیا اصلاً جایگزین داخلی برای گوگل، توییتر، فیسبوک و اینستاگرام معنا دارد؟
واپسگرایی ارتباطی و پدیده درخودماندگی
پیامدهای طرح موسوم به صیانت، در حوزه ارتباطات و توسعه هم درخور توجه است. ارتباطات یکی از ارکان شناختهشده توسعه و پیشرفت است. رودخانههای سراسری قابل کشتیرانی، راههای ایمن جادهای، راهآهن، شبکه ارتباطات مخابراتی تا ارتباطات الکترونیک و اینترنت همگی زیرساختهای بنیادین توسعه از گذشته تا امروز شناخته شدهاند. اکنونکه همافزایی ارتباطات مخابراتی و الکترونیک در تلفن همراه هوشمند نمود پیدا کرده و به تمام ابعاد زندگی انسان امروزی سایه افکنده، اقتصاد کشورها درهمتنیده شده و تراکنشها بر پایه اینترنت است و خود اینترنت به منبع خلق ثروت تبدیل شده است، چطور میتوان افراد را از ارتباط و دسترسی به منابع دانش، خلق ثروت و امکان تبادل یافتهها محروم کرد و انتظار پیشرفت داشت؟
امروز از جامعه اطلاعاتی و دیدگاه دهکده جهانی «مک لوهان» گذر کردهایم و به تعبیر «مانوئل کاستلز» نه در دهکده جهانی، بلکه در کلبههای بیشمار جامعه شبکهای زندگی میکنیم؛ پرسش این است که دورهای که مرزهای زمان و مکان ازمیانرفته و فشردگی زمان و در هم تنیدگی مکان را تجربه میکنیم، چرا باید به پشت سر بازگردیم، از دنیا جدا بیافتیم و از پیشرفت باز بمانیم؟!
پیامدهای سهمگین محدود کردن رسانهها
امروزه که بستر اصلی فعالیت رسانهها، فضای مجازی شامل وبسایتها تا شبکههای اجتماعی و پیامرسانها است، تحقق این طرح بستر فعالیت رسانهها، سطح دسترسی به منابع و شمار مخاطبان آنها را محدود میکند و به همین ترتیب بازدهی، کارایی و نفوذ آنها را هم کاهش میدهد. با این اوصاف با طرح صیانت رسانهها از چهار کارکرد اطلاعرسانی، آگاهیبخشی و هدایتگری، آموزش و سرگرمی بازمیمانند و از پس ایفای نقش خود در کاهش تنشهای اجتماعی و آسیبهای فرهنگی بهخوبی برنمیآیند و از سوی دیگر امنیت شغلی اصحاب رسانه در معرض خطر قرار میگیرد و زیر سایه محدودیت رسانهها و عدم شفافیت فساد زبانه میکشد.