سمیرا هوری- شاعر و پژوهشگر
ستاره صبح آنلاین-هاروکی موراکامی (متولد ۱۹۴۹) یک نویسنده ژاپنی است که تا به امروز در حدود 30 کتاب نوشته و آثارش در ژاپن و تمام جهان پرفروش شده است. داستانهای موراکامی بهعنوان یکی از محبوبترین نویسندگان دنیا به 50 زبان ترجمه شده است. آثار او تاکنون جوایز مختلفی را ازجمله جایزه جهانی فانتزی، جایزه بینالمللی داستان کوتاه فرانک اوکانر، جایزه فرانتس کافکا و جایزه اورشلیم از آن خود کرده است. از آثار مطرح موراکامی میتوان به «تعقیب گوسفند وحشی»، «جنگل نروژی»، «کافکا در کرانه»، «پینبال، ۱۹۷۳»، «سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش» و «از دو که حرف میزنم، از چه حرف میزنم» اشاره کرد. این نویسنده موفق مانند بسیاری از مردم ژاپن، به فرهنگعامه آمریکا علاقهمند است. در همین راستا برخی از منتقدین معتقد هستند که داستانهای موراکامی، غیر ژاپنی است و از نویسندگانی همچون ریموند چندلر، کرت ونهگات و ریچارد براتیگان تأثیر پذیرفته است. شایانذکر است که موراکامی علاقه خود به داستانهای آمریکایی را با مخاطبین ژاپنی سهیم شده است. او مترجمی پرکار است و آثار متعددی را از نویسندگانی مثل سلینجر، ریموند کارور، فیتزجرالد، جان ایروینگ، تیم اوبراین، ترومن کاپوتی و دیگران ترجمه کرده است. موراکامی در سال ۲۰۰۶، سرانجام کاری را که همیشه در نظر داشت، انجام داد و کتاب «گتسبی بزرگ» اثر فیتز جرالد را به ژاپنی برگرداند. گفته میشود که این رمان در کنار رمانهای «ناتور دشت» نوشته سلینجر و «خواب گران» از ریموند چندلر، سه اثری هستند که بیشترین تأثیر را بر موراکامی داشتهاند. در خصوص سبک داستاننویسی هاروکی موراکامی نیز باید گفت که آثار او بیشتر سبک سورئالیستی دارد و بیانگر سرنوشت، تنهایی و ازخودبیگانگی است. همچنین موضوع جهانهای موازی را در برخی از کتابهای او مثل «1Q84» میتوان مشاهده کرد.
مجموعه داستان «شهر گربهها» از آثار کمتر مورد بررسی قرار گرفته موراکامی است. یکی از ترجمههای این کتاب توسط فرزین فرزام انجام شده و توسط نشر نون به چاپ رسیده است. این کتاب شامل پنج داستان کوتاه است که در ادامه به آنها میپردازیم.
داستان اول با عنوان «شهر گربهها» درباره پسری است که با پدرش با اختلاف مواجه میشود. به دنبال این مشکل، پسر درصدد کشف حقایقی در زندگی و گذشته خود برمیآید. در این میان کتابی که او میخواند، داستان شهری است که از سوی گربهها اداره میشود. لازم به ذکر است که موراکامی به گربهها علاقهمند است و در بسیاری از داستانهایش گربهها نقش دارند.
داستان دوم که «شهرزاد» نام دارد، قصه زنی است که پرستاری یک مرد را انجام میدهد و هر زمان که به نزد مرد میرود، داستانهایی از خود و عادات عجیبش در گذشته برای مرد بازگو میکند.
داستان سوم با نام «سامسای عاشق»، جذابترین داستان کتاب و درست برعکس داستان «مسخ» کافکا است. شخصیت گرگور سامسا یک روز از خواب بیدار میشود و میبیند که دیگر حشره نیست و دوباره به قالب آدمیزاد حلول کرده است. کنار آمدن با هویت و اندام جدید برای گرگور سامسا بسیار دشوار است. حلول به معنی نابود شدن چیزی در چیز دیگر است. وجود، از بین نمیرود، اما به جسم دیگری ورود میکند و وحدتش را از دست میدهد. انواع حلول عبارتاند از: نسخ (ورود به انسان)، مسخ (ورود به حیوان)، رسخ (ورود به گیاه) و فسخ (ورود به جماد). اینکه یک شخصیت ناگهان به موجود دیگری تبدیل شود، موضوع خاص و ترسناکی است که ظرفیت داستانپردازی خوبی دارد. در رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» اثر رضا قاسمی نیز، روح یکی از شخصیتها پس از مرگش در سگ صاحبخانهاش ورود میکند و مجبور میشود یکبار دیگر با ماهیت یک سگ در این دنیا زندگی کند. این مسئله که تناسخ نام دارد و بهعنوان تجدید حیات یا مهاجرت نیز شناخته میشود، یک نوع اعتقاد فلسفی یا مذهبی است که بیان میکند ذات غیر فیزیکی موجود زنده (روح) پس از مرگ بیولوژیکی، زندگی جدیدی را به شکل جسمی متفاوت آغاز میکند.
داستان چهارم که «کینو» نام دارد، داستان خوب و قابلتأملی است و ترکیب وهم و واقعیتی را که در رمانهای موراکامی دیدهایم، در خود دارد. این داستان، روایت مردی است که از زنش خیانت میبیند. او بر رنج این مسئله سرپوش میگذارد و کافهای دایر میکند و مشغول به کار میشود، اما درنهایت دردی که به وقتش اجازه بروز به آن نداد و با سرگرم شدن به کارهای کافه سرکوب شد، بهصورت خیالات واقعی و آزاردهنده گریبان گیر او میشود.
درنهایت، داستان پنجم با عنوان «دیروز»، یک داستان ساده در مورد رابطه یک دختر و پسر است. داستانی که به نظر سطح کیفی پایینتری نسبت به دیگر داستانهای این مجموعه دارد.