فرزام کریمی-مترجم و منتقد
ستاره صبح آنلاین-«رنه ولک» از برجستهترین، جامعترین و پرکارترین نظریهپردازان و مورخان تاریخ و نقد ادبی قرن بیستم است. او که یکی از منتقدین ادبیات تطبیقی آمریکایی بود، بهمانند «اریش آورباخ»، زبانشناس آلمانی تحت تأثیر سنت واژهشناسی اروپای مرکزی و علم زبانشناسی بود و بهعنوان منتقدی متبحر و منصف شناخته میشد. وی که در وین زاده و بالیده شده بود، به زبانهای چکی و آلمانی تسلط داشت و صحبت میکرد. او در دانشگاه چارلز پراگ در رشته ادبیات به تحصیل پرداخت و پیش از آنکه در سال 1935 بهعنوان مدرس در دانشکده مطالعات اسلاوی در اروپای شرقی که در حال حاضر بخشی از کالج دانشگاه لندن است، مشغول به تدریس شود از زبان شناسان فعال دانشگاه پراگ بود. برادرش آلبرت ولک یکی از بنیانگذاران روانشناسی موسیقایی بود و در آلمان زندگی میکرد. ولک تا انتهای دهه 40 میلادی حدود 60 مطلب در حوزه نقد به زبان چکی منتشر کرد. او از آغاز جنگ جهانی ساکن آمریکا شد. در ابتدا به مدت هفت سال به تدریس در دانشگاه آیوا پرداخت و سپس در آغاز سال 1946 به تدریس در دانشگاه ییل پرداخت و در آنجا گروه مطالعاتی برای ادبیات تطبیقی تأسیس و به اداره آن مشغول شد. وی در ایالاتمتحده آمریکا بهعنوان بنیانگذار مطالعات در حوزه ادبیات تطبیقی شناخته میشود. رنه ولک همچنین به همراه «اوستین وارن» کتاب برجستهای تحت عنوان «نظریه ادبیات» را منتشر کردند که از نخستین آثاری به شمار میرفت که به قاعدهمند سازی نظریههای ادبی پرداخته بود و در ایران نیز ترجمه و منتشر شده است. ولک در دهه 60 میلادی آغاز به دفاع از منتقدینی کرد که محکومبه تأثیر گرفتن آثارشان از نظریه ادبی تحت تأثیر ساختارگرایی بودهاند. این دسته از منتقدین را «منتقدین نو» لقب داده بودند. بهزعم عدهای ولک به دلیل اتخاذ چنین رویکردهایی به یک منتقد محافظهکار شهره است.وی از رویکردی در نقد ادبی جانبداری کرد که بر سه بعد استوار بود؛ بعد نخست آن شامل مطالعهی دقیق نظریههای ادبی میشد و دیگر ابعاد آن متکی به مطالعه دقیق نقدهای پیشین و درک کاملی از تاریخچه و زندگی نویسنده در هنگام خلق اثر بوده است، ازجمله هر آنچه باید در باب زندگی شخصی نویسنده و محیط پیرامون وی دانست. بهزعم ولک هر رویکردی که ارزش یکی از این ابعاد را از سایر ابعاد پررنگتر بداند، نادرست خواهد بود. بر طبق نظریه وی، بهترین منتقدین ادبی میبایست تمامی کارهای دانشمندان و محققین را انجام دهند که شامل مجزا کردن سوژه مطالعه در زمینه نقد اثر ادبی، تفکر دقیق در باب آن، تفسیر و درنهایت ارزیابی آن بهوسیله معیارهای بهدستآمده است. طبق گفتههای ولک در نظر گرفتن تمامی ابعاد نظریههای ادبی، نقدها و تاریخچهها، منتقد را وادار خواهد ساخت تا در برابر ناپایداری، نسبیگرایی و تاریخ به پیروزی برسد و فاتح عرصه خویش شود.شاخصترین اثر ولک در طی دوره فعالیتش شاهکاری هشتجلدی با نام «تاریخچه نقد مدرن: 1750-1950» بوده است که وی دو جلد آخر آن را در 90 سالگی و هنگامیکه بر تخت خانه سالمندان بود، میخواند و کسی هم وظیفه نوشتن آنچه را که ولک میگفت بر عهده داشت.