ستاره صبح-
خبرنگار پایگاه جوایز روزانه Awards Daily یکی دو روز پیش از اعلام فهرست کوتاه و ۱۵ نامزد ابتدایی اسکار بهترین فیلم بینالمللی پای سخنان فیلمساز بینالمللی ایران نشسته و با او درباره «خورشید» حرف زده است؛ فیلمی که کودکان کار و شرایط آنها در جامعه امروز ایران را دستمایه خلق یک روایت تأثیرگذار کرده است. مجیدی در سال ۱۹۹۷ با «بچههای آسمان» نامزد اسکار شده و امروز با «خورشید» بیش از همیشه به تکرار آن تجربه شیرین نزدیک شده است.
انگیزه شما از ساخت فیلم
«خورشید» چه بوده است؟
«خورشید» فیلمی درباره و برای کودکان کار است. امروز حدود ۱۵۲ میلیون کودک کار در سراسر دنیا وجود دارند و از نگاه من این بحران جهانی از ضروریترین مسائلی است که ما با آن روبهرو هستیم. این نسل جوان است که مسئولیت ساختن آینده را بر دوش دارد و کودکان بزرگترین سرمایه و امید هر ملت برای آینده هستند. کودکان کار به چند دلیل بسیار آسیبپذیرند و تفاوتی نمیکند که به خاطر مسائل مالی درگیر کارشدهاند یا مسائل خانوادگی که مدیریت آن دست اینها نیست. نکته قابلتوجه این است که حمایت لازم از این کودکان نمیشود و آنها ناچارند برای تأمین خود و خانوادهشان کار کنند. کار کردن در سنین پایین پیامدهای جسمی و عاطفی دارد که در سراسر عمر و زندگی گریبان آنها را میگیرد. بچههای کار در شرایطی گرفتار میشوند که از آنها سوءاستفاده میشود و این وظیفه ماست به این بچهها توجه و از آنها حمایت کنیم. من سالها از نزدیک درگیر ماجرای کودکان کار بودم و در تهران به مدرسهای برخوردم که مسئولیت نگهداری و آموزش این بچهها را بر عهده داشت. بسیاری از آنها از مهاجران افغانستانی هستند که برای گریختن از سختیهای زندگی در کشورشان به ایران پناه آوردهاند. آنچه من از این مدرسه آموختم و تلاش کردم در «خورشید» به تصویر بکشم این بود که آموزش دادن به بچههای کار تا چه اندازه ضروری است و چقدر میتواند شرایط امروز و پایههای زندگی آینده آنها را بهتر کند. هدفم از ساختن فیلم توجه دادن مخاطبان بینالمللی، خیریهها و سمنها به بحرانهای این کودکان و کمک کردن به آنها با آموزش دادن است.
دلیل توجه ویژه شما به مسائل کودکان در فیلمهایتان چیست؟
یکی از دلایلش این است که کودکان آسیبپذیر هستند و نمیتوانند از خودشان دفاع و مراقبت کنند. به عبارتی اینها بیش از هر گروه دیگر به کمک نیاز دارند و دفاع کردن از بچههای آسیبپذیر همیشه مأموریت من بوده و خواهد بود. همواره کوشیدهام صدای این بچهها باشم و هر وقت بتوانم توجه همه را به سختیهای زندگی آنها جلب کنم. بدرفتاری کردن با این کودکان نهتنها پیامدهای بد و طولانی بر زندگی آنها دارد، بلکه درنهایت بر جامعه هم تأثیر منفی میگذارد.
فرآیند انتخاب بازیگران کودک در فیلم «خورشید» چگونه بود؟
بچههای فیلم «خورشید» واقعاً کودک کار هستند. روحالله زمانی، ابوالفضل شیرزاد و شمیلا شیرزاد تا پیش از ورود به پروژه تولید فیلم در خیابانها کار میکردند. ابوالفضل و شمیلا که در فیلم برادر و خواهرند، اهل افغانستان و در واقعیت هم برادر و خواهر هستند و از شش هفت سالگی در مترو تهران مشغول کار بودهاند. آنها واقعاً استعداد خدادادی داشتند. درست است که ما مدتها برای یافتن بازیگران کودک تلاش کردیم و به چند گزینه خوب هم رسیدیم، اما در تمام مدت به کودکان کار واقعی برخوردیم که هرکدام در نوع خود مستعد و توانمند بودند. روحالله زمانی که در فیلم نقش اصلی را بازی میکند، جایزه مارچلو ماسترویانی را در جشنواره فیلم ونیز امسال برد. این جایزه به بازیگران نوظهور اهدا میشود که همه میدانند در آینده ستارههایی بزرگ در هالیوود خواهند شد. ما این بازیگر را از کف خیابان و بین کودکان کار پیدا کردیم. بااستعداد و توانایی که روحالله دارد، من مطمئنم اگر خوب پرورش یابد میتواند یکی از بزرگترین بازیگران دنیای سینما شود. ما از این استعدادها فراوان داریم. معتقدم این تنها وظیفه دولت و حکومت نیست که به این بچهها رسیدگی کند. همه ما مردم باید مسئولیتپذیر باشیم و با این بچهها مانند اعضای خانواده خودمان رفتار کنیم. هرکدام از این کودکان کار، یک هدیه پنهان هستند و میتوانند باعث افتخار کشورشان شوند.
برنامه شما برای آینده کودکان بازیگر فیلمتان چیست؟
با نمایش «خورشید» توجه زیادی به این بچهها شد. برنامه ما هم این است که نیازهای فوری آنها را تأمین کنیم و کیفیت زندگی و آیندهشان را بهبود بخشیم. امیدوارم فیلم من بتواند این خدمت را به تمام کودکان کار در دنیا بکند. میخواهیم پس از پایان کرونا برای این بچهها مدرسه بسازیم و استعدادها و تواناییهای آنها را پرورش دهیم. بعد مسیری پیش رویشان قرار میدهیم تا خود آنها درباره آینده تصمیم بگیرند.
چالشهای شما در ساخت فیلم «خورشید» چه بود؟
برای یک کارگردان کار کردن با بچهها همیشه پر چالش است و در این فیلم هم ما کودکانی داشتیم که هرگز جلوی دوربین نرفته و بازی نکرده بودند. در ابتدا همهچیز برایشان هیجانانگیز و تازه بود، اما بعد که پیش رفتیم، خسته شدند و خیلی از آنها میخواستند بروند. آنها میآمدند و به من میگفتند که بیرون شهر کار پیداکردهاند و میتوانند برای ادامه بازی در فیلم پس از پایان کار برگردند. من هم میگفتم متأسفم بچهها، اینطور نمیتوانیم باهم کارکنیم! بله، کار کردن با بچهها همیشه مسئلهساز است، اما در این فیلم پرچالشتر از همیشه بود. این بچهها بسیار سرکش بودند. روحالله همان روز اول فیلمبرداری پایش را شکست. کتفش هم در رفت. درصحنههای مربوط به کندن تونل قرار بود چهار دستوپا برود که به دلیل شکستن پایش نشد. هر صحنه که روحالله ایستاده، با سختی بسیار زیاد گرفتیم، چون اصلاً نه میتوانست بنشیند نه راحت بایستد. ابوالفضل هم در جریان فیلمبرداری دو بار پایش شکست و ناچار شدیم برنامهمان را دو ماه و نیم بیشتر طول بدهیم.