با توجه به تشدید درگیری در منطقه و احتمال حمله مستقیم اسرائیل به ایران، چه پیشبینی علمی و عملی از تأثیر این جنگ بر اقتصاد وجود دارد؟
جنگ پدیدهای بیثبات کننده است که تمام معادلات اقتصاد را تحت تأثیر قرار میدهد، چون اقتصاد در محیط با ثبات رشد میکند. اما جنگ روندی جدید ایجاد میکند که قابل پیشبینی، محاسبه و برنامهریزی نیست.
از سویی جنگ گستردگی بالایی دارد و فقط یک یا چند حوزه را تحت تأثیر قرار نخواهد داد. جنگ علاوه بر حوزههای امنیتی و نظامی، بر حوزه بهداشت و درمان، آموزش، تغذیه، جمعیت، اشتغال، مهاجرت و... تأثیرگذار است ازاینرو تمامی افراد جامعه به موضوع جنگ اهمیت میدهند.
چنانچه شایعات در مورد جنگ هم میتواند بر اقتصاد تأثیرگذار باشد. بنابراین طبیعی است که جنگ بر اقتصاد خرد و کلان تأثیر داشته باشد.
بنابراین برای درک بهتر تأثیر جنگ در اقتصاد باید از نگاه جامعه به این عامل نگریست. اگرچه تصمیمات دولتی و حتی جریان بینالمللی بر اقتصاد تأثیرگذار خواهد بود، اما اولین حالت متصور تأثیر جنگ بر بازارها است که به دلیل نگاه مردم به جنگ رخ میداد.
همانطور که دیدیم در شب حمله موشکی ایران به اسرائیل در پمپبنزینها صفی طولانی شکلگرفته بود چون جامعه با تصور وقوع جنگ به فکر خروج از شهر و پناه گرفتن در مناطقی که در تیررس نباشند افتاده بود. ترس از وقوع جنگ بر هیجان عمومی اثر میگذارد و منجر به بروز رفتارهای تودهواری میشود که نقش مستقیم بر بازار دارند. جنگ در هر ابعادی، تمامی معادلات اقتصادی را تحت تأثیر قرار میدهد. چون ابزارهای اقتصادی را در اختیار میگیرد و بر روند بازار تأثیر میگذارد.
با توجه به شکل درگیری پینگپنگی میان ایران و اسرائیل، آیا میتوان قواعد اقتصادی حاکم بر وضعیت امروز را در فاصلهای معنادار از شرایط جنگی تمامعیار دانست یا خیر؟
وقتی تنش سیاسی اثر خود را بهجا میگذارد و در شرایطی که احتمال وقوع جنگ ثبات اقتصادی را مختل میکند، پسنیاز نیست جنگی دربگیرد. ما صرفاً با تنش سیاسی در شرایط جنگی قرارگرفتهایم. حتی وقتی کمتر احتمال دارد که تنش سیاسی به جنگ ختم شود، اما انتظارات بازار تأثیر خود را بهجا میگذارند.
مسئله ريسک است، رشد اقتصادی به سرمایه نیاز دارد و سرمایه از ریسک فرار میکند. سرمایهگذاران تحت تأثیر عوامل مختلفی از کسبوکارها فاصله میگیرند. نرخ بهره و مشوقهای مالیاتی و... اهمیت دارد و مهم است اما ثبات برای اقتصادی، از همه عوامل مهمتر است. سرمایه از بیثباتی فراری است.
سرمايه از ارکان توسعه اقتصادی است، ولی گریزپا است و از تهدید، جنگ و بیثباتی فرار میکند. سرمایه درجایی بند میشود که آنجا احساس امنیت کند.
پويایی اقتصاد، بسترسازی مناسب میخواهد. بخش واقعی تولید و بخش خصوصی باید آرامش و ثبات را لمس کند تا ظرفیتهای تولید تشویق شوند و با فعالیت خود رشد و توسعه اقتصادی را به وجود بیاورند. رشد 8 درصدی دستوری محقق نخواهد شد اما اگر ازنظر سیاسی کشور دارای ثبات باشد، سرمایهگذاران این رشد را به وجود میآورند. تحقق هدف رشد اقتصادی تنها با گسترش روابط سياسی با جهان، ثبات، تفاهم و همكاری داخلی و خارجی میسر خواهد شد.
سرمایه را نمیتوان با پند و اندرز رام کرد و نگه داشت. وقتی نرخ تورم افزايش مییابد، سرمایه به سمتی میرود که ارزش اش حفظ شود. در این شرایط بازارهای موازی رونق میگیرند و تولید دچار رکود میشود.
جنگ ریسکی غیرقابلکنترل است و سرمایهگذار نمیتواند آن را مدیریت کند. هر عاملی که در اقتصاد عدم اطمینان و عدم ثبات ایجاد کند، با فراری دادن سرمایه، تصمیمات درست اقتصادی را به تأخیر میاندازد.
آیا تنش خاورمیانه به همان میزان که اقتصاد ایران را درگیر میکند، در اقتصاد جهان هم اثرگذار است یا خیر؟
خاورمیانه بخش مهمی از انرژی جهان را تأمین میکند. طبیعی است که تنش در خاورمیانه تأثیر مستقیمی بر اقتصاد قدرتهای جهانی مثل آمریکا، اروپا و چین بهجا بگذارد و از این طریق بر اقتصاد جهان تأثیرگذار باشد.
یکی از دلایلی که نشان میدهد آمریکا مایل به گسترش جنگ نیست، تأثیر جنگ خاورمیانه بر قیمت نفت است.
گسترش درگیری در منطقه و بهویژه آغاز جنگ میان ایران و اسرائیل میتوان امید فعالان اقتصادی نسبت به کاهش تورم را که پس از جنگ اوکراین بالا رفته به یاس مبدل کند. با گسترش جنگ در منطقه، آثار اقتصادی ناشی از اپیدمی کرونا بر اقتصاد بازهم تجربه خواهد شد و فشار تورمی تازهای ایجاد و به اقتصاد جهان تحمیل میشود. گسترش جنگ تولید نفت و خطوط زمینی و دریایی عرضه نفت را تحت تأثیر قرار میدهد. براثر خطر افزایش قیمت نفت، اقتصادهای بزرگ جهان تورم قابلتوجهی را تجربه خواهند کرد.