گروه فرهنگ و هنر: باشگاه روزنامه نگاران ایران به مناسبت فرا رسیدن سال نو و نوروز باستانی ایرانیان، بیست سئوال از برخی روزنامه نگاران پرسیده است. پونه ندایی، مدیر و سردبیر مجله ادبی شوکران، مدیر نشر امرود و گالری هو، شاعر و مترجم است.
پاسخهای پونه ندایی به سؤالات باشگاه روزنامهنگاران ایران را در ادامه میخوانید:
خودتان را در یک جمله، توصیف کنید؟
آدمی بیقرار و در جستوجوی معنا هستم.
از چه روزنامهنگاری بیشترین تأثیر را گرفتهاید و دقیقاً چه تأثیری گرفتهاید؟
از دو دسته روزنامهنگار تأثیر گرفتم: از بدها و خوبها.
همه روزنامهنگارها بالاخره در دورهای از کار حرفهایشان صابون بدهای این حوزه به تنشان خورده و بدون ذکر نام از کنارشان میگذرم. آنها هم معلمان من بودند. از آنها یاد گرفتم که نباید از روزنامهنگاران جوان بیگاری کشید و نیروی کار را باید بیمه کرد.
از خوبان این حوزه هم چند اسم فوراً به ذهنم میآید که بر کارم تأثیر گذاشتند. وقتی کتابها و مقالات آقای سیدفرید قاسمی را میخواندم، از ایشان استاندارد نوشتن، شیوه تفکر منظم و مهمتر از همه «رعایت وجدان در نوشتن» را آموختم.
از آنجا که من دوماهنامه ادبی شوکران را منتشر میکردم و کار کندی بود، وقتی همزمان در روزنامه همبستگی مشغول به کار شدم از آقای علی صالح آبادی سرعت تصمیم گیری و بالا بردن دقت در حین سرعت را آموختم.
از آقای حسین قندی آموختم که روزنامهنگار باید تیزبین باشد و توانایی دیدن جزییات را داشته باشد. از آقای دکتر یونس شکرخواه بهروز بودن اطلاعات حرفهمان و توان بالای ارتباطات را آموختم.
آیا به آنجایی که مد نظرتان بود، رسیدهاید؟
به نظرم نقطه کمال همان نقصانی است که آدمی را به حرکت به سوی ایستگاه بعدی یا کمال بعدی سوق میدهد، اما کم و بیش به ایستگاههای مدنظرم رسیدهام.
آیا در کار روزنامهنگاری، فلسفه خاصی را دنبال میکنید؟
این کار را وسیلهای میدانم برای طی طریق به سوی معرفت.
آیا باعث پیشرفت جامعهای که در آن زندگی میکنید، شدهاید؟
به نظرم به سهم خودم بله. آگاهی که اکنون در میان مردم و جوانان ایرانی میبینیم ثمره چند دهه فعالیت روزنامهنگاری همنسلان من و پیشینیان ارجمند است.
الان چه کتابی میخوانید؟ قبلش چه کتابی میخواندید و بعداً چه کتابی قرار است بخوانید و چرا این سه کتاب را خواندید؟
ده سالی است که بیشتر کتابهای خودشناسی میخوانم: الان پیامبر و دیوانه را برای چندمین بار میخوانم. قبلاً سرگذشت یک یوگی را میخواندم. بعداً از جو دیسپنزا و گریک برادن میخوانم.
اگر روزنامهنگار نمیشدید چه حرفه دیگری را دنبال میکردید؟
نقاشی. این رویای من بوده و هست.
اگر الان این حرفه را کنار بگذارید، دنبال چه شغلی میروید؟
دیگر شغل نمیخواهم. نیاز دارم در صورت تمکن مالی به طبیعت پناه ببرم و زخمهای حاصل از حرفه روزنامهنگاری را درمان کنم.
چه چیزی شما را خوشحال میکند؟
دائم در سفر بودن، ملاقات با طبیعت و حیوانات.
سرگرمی خاصی به غیر کتاب و فیلم دیدن دارید؟
دیدار و ملاقات دوستان و بازی کردن با گربهها.
هنرمند محبوب شما (زنده یا فوت شده) کیست؟
نمیتوانم یک اسم بیارم. من از هر هنرمندی یک تابلو یا دو فیلم یا فقط یک جنبهاش را دوست دارم.
آیا سانسور خبرها و گزارشها ضروری است؟
ما نسلی هستیم که در خودسانسوری بزرگ شدیم. گاهی فکر میکنم از ما انسانیتزدایی شده است.
در زمینه سانسور خبر و گزارش که معمولاً با آن روبهرو هستیم ما تصمیمگیرنده نیستیم فقط میتوانیم مرزهای آن را جابهجا کنیم.
به هر حال اخبار بدون سانسور در صفحات مجازی و شبکههای خارجی منتشر میشود. وقتی گردش آزاد اطلاعات نباشد، بیگانگان و کمسوادهای مجازی از روی ناآگاهی و غرضورزی دست به انتشار اخبار غلط میزنند در حالی که مرجع خبر دقیق و قابل اعتماد باید روزنامهها و خبرگزاریهای رسمی کشور باشند.
بزرگترین دارایی شما چیست؟
خودم
بزرگترین ترس شما چیست؟
عجیب است که مدتهاست نمیترسم. وقتی پشت تاریکی و ترس را بتوانیم ببینیم دیگر چیز مهمی وجود ندارد. البته من قبلاً در این حال خوش نبودم. خدا را شکر که الان اینگونهام.
رویای شما چیست؟
زمینی که حق حیوانات و آزادی آنها در آن رعایت شود. بعد از آن حق انسانها خود به خود رعایت خواهد شد.
چه چیزی را دوست دارید دور بریزید؟
هر هویت و طرز فکری که در ۴۹ سال زندگیام بدون اراده من به من پیوست شده.
حلقه مفقوده جامعه ما چیست؟
غنای وجود انسان.
مزایا و معایب تنوع در جامعه چیست؟
اگر منظور، تنوع در طرز فکر است که در صورت پذیرش و تحمل همگانی عالیاست.
اگر منظور تنوع در نژاد و فرهنگ است که باز هم عالیست. قدرت ایران در چندفرهنگی، چندزبانی و تنوع سلیقههاست.