ژان لوک گدار کارگردان سینما با سخنرانیهای آتشین، همبستگی استوار با فلسطین و چالشهای بیامانش با انجمنهای سینمایی - از جمله با خودش - چهرهای نبود که بتوان برای سازش به یادش آورد.
ژان لوک گدار گدار از طریق سینمایش به چهرهای ضدامپریالیسم، مدافع طبقه کارگر و حامی همیشگی فلسطین بدل شد و از طریق فیلمهایش دوربین خود را به سمت آنچه به آن علاقه داشت چرخاند و هر بار کشفهای بیشتری کرد.
یکی از اولین فیلمهای گدار یعنی «سرباز کوچک» ترکیبی زیبا از ژانرهای گانگستری و جاسوسی است که تأثیری غیرقابل انکار از نئورئالیسم ایتالیایی پذیرفته است. این فیلم که ۳ سال بعد یعنی سال ۱۹۶۳ اجازه نمایش یافت، بر مبارزات آزادیبخش الجزایر از فرانسه تمرکز دارد و پرسشهای اخلاقی و سیاسی خود را دنبال میکند.
گدار از جمله پیشگامانی بود که در حین کار در موزامبیک در پروژهای که همبستگی انقلابی گدار با مردم آفریقا و در عین حال نگرش مبلغان سفیدپوست را به نمایش میگذاشت، نشان داد که چگونه نژادپرستی ذاتی تصویر، به شدت در شیمی فیلم ریشه دوانده است.
وقتی او در همراهی با فیلمساز ژان پیر گورین و دیگران در اواخر دهه ۱۹۶۰ گروه «ژیگا ورتوف» را تأسیس کرد، در مسیر خلق سینمای مبارز قرار گرفت. ژیگا ورتوف (فرفره چرخان) نامی است که داوید کافمن سازنده فیلمهای خبری و مستند در اوایل دهه ۲۰ برای خود برگزیده بود. او با نظرات خود در مورد لزوم استقلال هنر سینما از ادبیات و به خاطر فیلمهای آزمایشی و تجربی خود همچنان در عرصه سینما و نظریههای مربوط به فیلمسازی مطرح بود. گدار از طریق فیلمهایی که در این گروه ساخت، توانست دوربین خود را به سمت طبقه کارگر بچرخاند و در نتیجه بیشتر کشف کند. این امر با یکی از زیباترین فیلمهای او به نام «همه چیز روبهراه است» (Tout Va Bien) به کارگردانی مشترک با گورین، در سال ۱۹۷۲ به اوج خود رسید.
از طریق همین جمع بود که گدار در تماس نزدیک با آرمان فلسطین قرار گرفت. سال ۱۹۷۰، گدار و گورین از اردوگاههای آموزشی فلسطین بازدید کردند تا مستندی درباره مقاومت بسازند. آنها به عنوان اروپایی احساس میکردند که به صورت مستقیم در وضعیت استعماری خاورمیانه نقش دارند. این بخشی از چرخش بزرگتر وی پس از ۱۹۶۸ به سمت فلسطین بود. این مستند هرگز تمام نشد و در عوض، چند سال بعد، بخشی از فیلم «اینجا و جاهای دگر» شد که تصاویر مقاومت فلسطین را با تصاویر رسانههای فرانسوی در کنار هم قرار میداد تا نشان دهد که برخلاف وضوحی که فلسطینیها با آن به مبارزه ادامه میدهند، چگونه فرانسویها مدام توسط سرمایه داری مصرفی و رسانهها از آرمان انقلاب منحرف میشدند. هرچند این فیلمها ابتدا به عنوان یک تبلیغ بینانقلابی برای مبارزات ضداستعماری و ضدسرمایهداری، به عنوان درسهایی برای فرانسویها محسوب میشد، اما ستودنی است که فیلمسازان جرأت کردند از مبارزات واقعی ضداستعماری خارج از پارامترهای فرهنگی و جغرافیایی غرب الهام بگیرند.
آزمایش و انگیزه مداوم برای تخطی از این پارامترها و مرزها که تا آخرین فیلم گدار ادامه داشت، به این معنی بود که همه اینها یک فرآیند کاوش و یادگیری هم برای تماشاگران و هم برای فیلمساز بود.
فیلمساز پیشگام موج نوی فرانسه در طول زندگیاش بارها و بارها با اتهام یهودی ستیزی روبهرو بود، اما در حالی که مخالفت او با صهیونیسم واضح بود، دیدگاههای او درباره یهودیان پیچیدهتر بود.
اندرو لاپین روزنامهنگار وقتی گدار درگذشت، مروری بر چالش همیشگی وی با یهودیان داشت. وی در تایمز آف اسراییل نوشت:
سال ۲۰۱۰ وقتی آکادمی اسکار اعلام کرد میخواهد به ژان لوک گدار فیلمساز فرانسوی-سوئیسی اسکار افتخاری اهدا کند، بسیاری از جامعه یهودیان در برابر این تصمیم ایستادند.
سازمانهای راستگرای صهیونیستی آمریکا با درخواست از آکادمی برای لغو جایزه اسکار، گدار را یک «یهودستیز خشن» خواندند و استدلال کردند که گدار سابقه اظهار نظرهای یهودی ستیزانه دارد و در فیلمهایش هم ارجاعهای یهودیستیزانهای ارایه میکند. رسانههای یهودی هم اتهاماتی مبنی بر اینکه این فیلمساز یک یهودیستیز است، منتشر کردند.
چنین ادعاهایی درباره یهودستیزی در طول زندگی طولانی و خاص گدار که به عنوان فیلمساز پیشگام موج نو فرانسه شناخته میشود، کم نبوده است. اما برای گدار، زندگی فقط بسط سینمایی بود: یک اجرای عمومی، درست همانطور که ریچارد برودی، زندگی نامهنویس وی که از قضای روزگار یهودی هم بود، در کتاب «همه چیز سینماست» شرح داده است.
سازمانهای راستگرای اسراییلی آمریکا با درخواست از آکادمی برای لغو جایزه اسکار، گدار را یک «یهودستیز خشن» خواندند و استدلال کردند که گدار سابقه اظهار نظرهای یهودی ستیزانه دارد و در فیلمهایش هم ارجاعهای یهودیستیزانهای ارایه میکند. رسانههای یهودی هم اتهاماتی مبنی بر اینکه این فیلمساز یک یهودیستیز است، منتشر کردند.
چنین ادعاهایی درباره یهودستیزی در طول زندگی طولانی و خاص گدار که به عنوان فیلمساز پیشگام موج نو فرانسه شناخته میشود، کم نبوده است. اما برای گدار، زندگی فقط بسط سینمایی بود: یک اجرای عمومی، درست همانطور که ریچارد برودی، زندگی نامهنویس وی که از قضای روزگار یهودی هم بود، در کتاب «همه چیز سینماست» شرح داده است. بنابراین در حالی که گدار فیلمساز مدام فیلمهای خود را به بیان سیاستهای رادیکال و گاه متناقض تبدیل میکرد، مفسران و حتی دوستان نزدیک هرگز نمیتوانستند مطمئن باشند که گدار واقعاً این دیدگاه ها را دارد یا خیر.
حتی با وجود اینکه او در فیلمهایش گاه شوخیهایی درباره سلاخی یهودیان (در «زن متاهل» ۱۹۶۴) یا درباره اختراع هالیوود توسط یهودیان (در «فیلم سوسیالیسم» در سال ۲۰۱۰) میکرد، اما او همچنین با مردم یهود ابراز همدردی کرد، با روشنفکران یهودی برجسته اروپا دوست شد و در بحثهای دقیق و متفکرانه اخلاقی درباره چگونگی و زمان به تصویر کشیدن هولوکاست در سینما، درگیر شد. همه اینها درحالی چهره میکرد که گدار به عنوان کنشگری صریح طرفدار فلسطین بود. فیلم مستند او در سال ۱۹۷۶ «اینجا و جای دگر»، که با همراه قدیمیاش آن ماری میویل کارگردانی کرد، شامل تصاویر مثبتی از مبارزان مقاومت فلسطینی و مشابهت گلدا مایر نخستوزیر اسبق اسراییل با هیتلر است. این فیلم از بقایای تلاش ناموفق این ۲ نفر برای ساخت فیلمی درباره آزادی فلسطین که توسط اتحادیه عرب حمایت مالی میشود، متولد شد. طبق گزارش آن زمان آژانس تلگرافیک یهودی، یک گروه صهیونیستی شبه نظامی که خود را «چشم در برابر چشم» مینامیدند، بمبهای بدبو و موش در سالن نمایش فیلم در پاریس پرتاب کردند که باعث خشم و از آن به عنوان حملهای شبیه نازیها یاد شد.
برگرفته از: مهر