ستاره صبح-بانک مرکزی در گزارش نماگرهای اقتصادی سهماهه اول سال99، نرخ رشد اقتصادی با درآمدهای نفتی را منفی ٢.٨ درصد و بدون درآمدهای نفتی را منفی 6 درصد اعلام کرده است. این در حالی است که مرکز آمار ایران نرخ رشد اقتصادی در فصل بهار را با احتساب درآمدهای نفتی را منفی ۳.۵ درصد و این رشد را بدون درآمدهای نفتی منفی 7.1 درصد اعلام کرده بود. بههرحال شیوع گسترده ویروس کرونا که باعث افت بیسابقه قیمت نفت در بازارهای جهانی شد، بر همه اقتصادهای دنیا تأثیر منفی گذاشته است؛ اما در ایران، شیوع کرونا بر تأثیر مسئله تحریمها بر اقتصاد افزود و باعث شد رشد اقتصادی کشور امسال نیز منفی شود. منفی شدن رشد اقتصادی کشور به عبارت سادهتر به معنای کوچک شدن اقتصاد ایران و فقیرتر شدن مردم ایران است. برای لمس واقعی این عبارت کافی است به سه سال پیش برگردیم و قیمتهای دلار، سکه، مسکن، خودرو و دیگر کالاها را پیش از جهش کنونی نرخ ارز مشاهده کنیم. در مقایسه با سه سال قبل، دلار بیش از 8 برابر افزایشیافته است؛ قیمت طلا و سکه هم تا حدود 18 برابر و همچنین قیمتها در بازار مسکن و خودرو هم حدود 8 تا 10 برابر شده است. این در حالی است که میانگین افزایش حقوق طی این سه سال، ۲ برابر بوده است. بهعبارتدیگر درآمد مردم برای خرید کالاها نسبت به ۳ سال قبل، یکسوم شده است.حال این درآمد را با هزینههای خانوار مقایسه کنیم. نتیجه مقایسه این است که بودجه مردم نسبت به سه سال پیش، به ۴۰ درصد تقلیل یافته و قدرت خرید مردم، کمتر از نصف شده است. این در حالی است که اقتصاد ما به گفته وزیر اقتصاد، دلاریزه شده و قیمت همه کالاها اعم از کالاهای ایرانی و غیرایرانی و حتی مواد اولیه کارخانههایی مثل فولاد و پتروشیمی بهصورت روزانه با دلار تعیین میشود. دلاریزه شدن اقتصاد به این معناست که هزینه تولید کالاها و ارائه خدمات در کشور بالا میرود و این فرایند بسیاری از کالاها را از سبد مصرفی خانوارها حذف میکند. درنتیجه شرایط تولید سختتر میشود و بسیاری از افراد و کارگران، شغل و درآمد خود را از دست میدهند. از دست رفتن شغل، آمار بیکاری را بالا میبرد که این خود یک فاکتور مهم در اقتصاد است. مرکز آمار ایران نرخ بیکاری کشور در تابستان سال جاری را 9.5 درصد اعلام کرده اما طبق نرم میانگین جهانی، نرخ بیکاری در کشور ما حدود 20 تا ۳۰ درصد است؛ علتش این است که مرکز آمار کسانی را که حتی ۲ ساعت فعالیت در هفته دارند جزء شاغلان محسوب میکند. این موضوع فقط عوض کردن صورتمسئله است و تأثیری در وضعیت واقعی اقتصاد ندارد. نگارنده بهعنوان اقتصاددان خود را صاحبنظر در مسائل اجتماعی نمیداند، اما کیست که نداند شرایط دشوار اقتصادی، در کوتاهمدت و بلندمدت باعث بروز چالشها و مشکلات اجتماعی هم میشود. کافی است نگاهی به آمارها بیندازیم تا ببینیم شرایط سخت اقتصادی باعث شده نهتنها ازدواج کاهش یابد، بلکه طلاق هم افزایش داشته است. به گفته مقامات متاسفانه آمار معتادان بیشتر شده و مصرف مواد مخدر هم افزایش و گفته شده که سن مصرف مواد مخدر کاهشیافته است. در پس این مشکلات اقتصادی، آسیبهای اجتماعی ظهور کرده که تبعات آن دامنگیر همه جامعه خواهد شد. بنابراین در جمعبندی موضوع میتوان در یک جمله تأکید کرد که گرانی دلار، فقر را در جامعه عمیقتر کرده است. اگر دلسوزان کشور میخواهند از عمیقتر شدن فقر در جامعه جلوگیری کنند، باید فکری اساسی برای قیمت ارز در کشور کنند تا این مشکل برای همیشه رفع شود. در غیر این صورت آش همان آش، و کاسه همان کاسه خواهد بود.