وقتی تورم حدود 45 درصد است و قیمت سکه و دلار از مرز استاندارد و نرمال خود گذشته است و سیر صعودی دارند. در این شرایط مردم دیگر فرصت و توانایی برنامهریزی ندارند. دولتمردان مرفهیم هرروز ثروتمندتر و غنیتر و اقشار فرودست و متوسطِ جامعه روزبهروز فقیرتر و نیازمندتر از گذشته میشوند، ما شاهد فقر و آنارشی در جامعه خواهیم بود. این بحران ازلحاظ جامعهشناسی و آسیبهای اجتماعی به ضرر جامعه، اجتماع، مملکت و مردم است، چراکه این بحران، یعنی بحران اقتصاد به دیگر مسائل و شاخهها و زمینههای و پایههای اجتماع دامن زده و موجب ویرانگری میشود همانطور که تاکنون شده است و آثارش در جامعه دیده میشود. پایههای فرهنگی و علمی و آموزشی و اجتماعی و حتی سیاسی ما را هم متزلزل کرده است. در سطح جامعه و خیابان جوانانِ بیکار و خانهنشینی هستند که درگیر اعتیاد و مواد مخدر و گرفتار میبینیم که زباله گردها هم حتی در سطلهای زباله هم چیزی برای خوردن پیدا نمیکنند. تا دیر نشده و وضع از این بدتر نشده چارهای اندیشید و برنامهای ارائه کرد و از کارشناسان زبده اقتصادی فهیم و دلسوز استفاده کرد و فکری کرد تا بحرانها فروکش کنند. میتوان با مشورت جامعه شناسان، اقتصاددانان، روانشناسان مملکت را نجات داد.
اگر دست روی دست بگذاریم مشکلات حل نخواهند شد. جامعه وقتی به شکوفایی و بالندگی میرسد که مسئولانش برای مردمِ تلاش کرده و جوانمردانه و بدون منّت برای مردمِ کار کنند، جامعه وقتی به شکوفایی و رونق و پیشرفت میرسد که مسئولانش از خوردوخوراک خود و خانواده خود بزنند و مردم را در اولویت قرار دهند، جامعه وقتی جان میگیرد که مردم با اعتماد به مدیران و مسؤولینش امید به آینده داشته و دغدغه فردا و آینده را نداشته باشند. وقتی مردم در رفاه باشند، میتوانند خوب فکر کنند و هم خوب زندگی کنند و مملکت را خوب بسازند. وقتی معیشت خوب باشد روان افراد هم در آسایش است و از یک امنیت و ثبات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی برخوردار است، چراکه امنیت و رفاه و آسایش حرف اول را میزند و جامعهای که در رفاه و امنیت نباشد و مردمش محتاج نان، آبوهوا باشند، شکوفایی نخواهد شد.