محبوبه مجیدی -تحلیلگر رسانه
نقش واژهها بهویژه کلمات بحرانساز از تیتر خبری گرفته تا پست شبکههای اجتماعی بیش از آنکه فنی یا ادبی باشد، انسانی و روانشناختی است. اینجاست که مسئولیت رسانهها و نویسندگان از سطح اطلاعرسانی فراتر میرود.
تیتر یا زخم
بسیاری از تیترهای جنجالی رسانه گرچه ممکن است با نیت هشدار به مسئولان نوشته شوند، اما در عمل، روان مخاطب را هدف قرار میدهند. مخاطب عام، بهویژه در شرایط فشار، توان تفکیک بین نیت رسانه و تأثیر واژه را ندارد. او با خواندن چنین تیترهایی، نه احساس آگاه شدن، بلکه احساس سقوط را تجربه میکند. رسانهای که احساس مسئولیت میکند، باید هم هشدار دهد و هم امید بسازد. نگارش تیتر پرهیاهو و هراس برانگیز کافی نیست؛ بلکه برای اثرگذاری بیشتر، باید لحن تحلیلی، هشداردهنده و در مواردی همدلانه را انتخاب کند. نکته مهم این است که برخی رسانهها بهطور مداوم از تیترهای دردناک و اضطراب آفرین استفاده میکنند، چهبسا مخاطبان خود را از دست بدهند. مخاطب امروز، نه فقط به دنبال خبر، بلکه به دنبال صداقت، آرامش و احترام روانی است.
هشدار به مسئولان یا روان مردم؟
برخی رسانهها نیز در مواجهه با بحران بهجای تحلیل یا هشدار، صرفاً به تمجید و تأیید وضع موجود میپردازند. برخی رسانهها نیز گاه با نیت حفظ آرامش یا حمایت از سیاستهای کلان از واژههایی استفاده میکنند که واقعیت را پنهان میکنند، بلکه مخاطب را از خود دور میسازند. تیترهای خبری که همهچیز را آرام و مردم را صرفاً قدردان معرفی میکنند، در شرایطی که تجربهی زیستهی مخاطب خلاف آن را نشان میدهد، نهتنها اعتماد نمیسازند، بلکه حس تحقیر و انکار را القا میکنند. چنین زبانهایی، بهجای آرامش، نوعی بیگانگی روانی ایجاد میکنند و مخاطب را به سمت منابع غیررسمی سوق میدهند.
از افراط تا اغراق
رسانههای فارسیزبان خارج از کشور نیز با رویکردی دیگر و مخرب در بحرانی کردن فضای روانی جامعه نقش دارند. استفادهی مکرر از واژههای نامناسب مانند «فروپاشی» یا «نابودی» در تیترها و گزارشها که تحلیلگرانِ نیست، به تحریک احساسات و قطبیسازی و اضطراب عمومی دامن میزنند. فضای مجازی نیز بهویژه پلتفرمهایی مانند اینستاگرام، الگوریتمها بر اساس میزان تعامل، نه دقت یا صداقت، محتوا را برجسته میکنند. بلاگرها برای جذب فالوور، گاه واقعیت را با اغراق و ترس ترکیب میکنند. روایتهایی از «زندگی لوکس»، «مهاجرت فوری»، یا «راهحلهای جادویی برای ثروت» در کنار پستهایی از «فقر و فرودستی»، « امید نیست»، یا «دروغ»، فضایی میسازند که مخاطب، بهویژه نوجوان، احساس ناکافی بودن میکنند و دچار سردرگمی و اضطراب میشوند. این فضا، نهتنها واقعیت را تحریف، بلکه با روان مخاطب بازی میکند. نوجوانان در مرحلهی شکلگیری هویت هستند و با دیدن این محتواها، دچار مقایسههای مخرب، ناامیدی و افسردگی میشوند. در چنین شرایطی، مسئولیت بلاگرها، تولیدکنندگان محتوا و مخاطبان آگاه، سنگینتر از گذشته است.
نویسندگان واژهها را بیازمایید
نویسندگان، مترجمان و فعالان رسانهای باید بدانند که هر واژه، حامل بار روانی خاصی است. نقد اجتماعی نباید با زبان قربانی سازی انجام شود. تحلیلگر حرفهای، پیش از آنکه قلم بر کاغذ بگذارد، باید به این نکات بیندیشد:
*با این جمله، مخاطب را به فکر فرومیبرد یا بهزانو درمیآورد؟
*این تیتر، راه را باز میکند یا دیوار میسازد؟
در جهانی که هر جمله میتواند هزاران بار بازنشر شود، بازنگری در زبان رسانهای یک ضرورت اخلاقی و حرفهای است. واژهها میتوانند بحران را تشدید کنند، یا پلی باشند برای عبور از آن.
بیایید پیش از نوشتن، از خود بپرسیم: آیا این واژه، به ساختن کمک میکند یا به ویرانی؟ انتخاب با ماست.