نپال؛ سرزمین زنگ‌های بی‌پایان و آتش‌های امروز
حدود ده سال پیش، به دعوت روزنامه‌نگار مستقل نپالی، بیشنو نیشتوری، به نپال سفر کردم. کشوری را دیدم که همچون افسانه‌ای زنده میان کوه‌ها و ابرها نفس می‌کشید. معابد کهن با زنگ‌هایی که بی‌وقفه می‌نواختند، میدان دربار و کوچه‌های سنگ‌فرش بختاپور، معبد میمون‌ها و مردمی که میان رنج و زیبایی همزمان زندگی می‌کردند، مرا چنان مسحور کردند که به فاصله کوتاهی دوباره به آنجا بازگشتم؛ این بار برای عکاسی گسترده و نوشتن سفرنامه‌ای که هرگز منتشر نشد، چرا که چند وقت بعد همه تصاویر و یادداشت‌هایم به سرقت رفتند.