حکیم عمر خیام نیشابوری (حدود ۴۲۷–۵۱۰ هجری شمسی / ۱۰۴۸–۱۱۳۱ میلادی)، یکی از چهرههای برجستهٔ تاریخ علم و ادب ایران است. او بیشتر به خاطر رباعیات فلسفی و عارفانهاش شناخته میشود، اما شخصیت او وجوه گوناگونی داشته که بسیاری از آنها بهصورت "نانوشته" و کمتر مورد توجه یا ثبت رسمی قرار گرفتهاند.
در غبار قرنها، مردی ایستاده است، نه با شمشیر، نه با سطوت پادشاهی، بل با جامی در دست و اندیشهای در سر. او خیام است؛ حکیمی که نه در حجرههای رسمی علم، که در کنج اندیشههای آزاد و سرکش زیسته است. نامش را با رباعی میشناسند، اما او را باید فراتر از واژهها دید.
خیام، فرزند نیشابور، نه پیرو بود، نه پیشوا. نه در زمرهٔ زاهدان بود و نه در صف دلدادگان. در رباعیاتش، صدایی نهفته است که گویی از ژرفای قرنها با ما سخن میگوید: صدای انسانی که میپرسد، میاندیشد، و با لبخندی تلخ از نادانی جهان میگذرد.
او فیلسوفی بیادعا بود، که از جهان پرسید و پاسخی نیافت جز خاموشی. و در این خاموشی، به شراب پناه برد؛ نه از مستی، که از آگاهی.
از بیپایانیِ سؤالها گریخت، به لحظه و لحظه را چون گوهری ناب بر کف گرفت، و گفت: «زندگی همین دم است...»
نه با باورهای عام همراه شد، نه در مسیر متشرعان گام برداشت. اما نه دشمنی کرد، نه طغیان. او سکوت کرد.
سکوتی سرشار از معنا. او دانست که حکمت را باید به ایجاز گفت، و حقیقت را در قالب طنز پوشاند، مبادا شمشیر تعصب سر برکَند.
خیام از آسمان نیز گذشته بود. در چرخگردی ستارگان، نظمی یافت که از هزاران تفسیر دینی و فلسفی ژرفتر بود. با ریاضیات زمانه را فهمید، و با فلسفه، انسان را. اما هیچیک را علم مطلق ندانست.
در ادامه به برخی از ویژگیهای نانوشته یا کمتر گفتهشده او اشاره میکنیم:
۱. تفکر آزاداندیشانه و شکگرایانه
خیام در اشعار خود به شکل غیرمستقیم، ولی بسیار ژرف، مفاهیم دینی، فلسفی و اخلاقی رایج زمان خود را به چالش میکشد.
این روحیه شکگرایانه که در آن دوره خطرناک بود، نشان از جرأت فکری، آزاداندیشی و انتقاد از تعصبات مذهبی و اجتماعی دارد.
۲. ترکیب عقلگرایی با لذتگرایی
برخلاف تصور سطحی که رباعیات او را تنها دعوت به شراب و خوشگذرانی میدانند، خیام در واقع با نگاهی عقلگرایانه به پوچی جهان و گذر زمان مینگرد و از آن نتیجه میگیرد که باید زندگی را در لحظه درک کرد.
این بینش ترکیبی است از فلسفهی عقلگرایانه و نگرشی لذتگرایانه (اما نه سطحی).
۳. فردگرایی اصیل
خیام بهشدت بر «خوداندیشی» تأکید دارد. او اهل تقلید نیست و بر شناخت فردی، تجربه و شکورزی تأکید میکند. این ویژگی نشان میدهد که خیام یکی از نخستین متفکران فردگرا در تاریخ ایران بوده است.
۴. جایگاه فراملی و جهانی
اگرچه او در نیشابور زیسته و زبانش فارسی است، اما تفکر او محدود به جغرافیا یا دین خاصی نیست. اشعارش جهانیاند و از انسان و هستی سخن میگویند، نه از ملیت یا آیین خاص.
این امر باعث شده خیام یکی از معدود اندیشمندانی باشد که بهخوبی در غرب شناخته شده و محبوب است (مخصوصاً پس از ترجمه رباعیات توسط ادوارد فیتزجرالد).
۵. حکمت نهان در پشت طنز و سادگی
خیام بسیاری از عمیقترین اندیشههای فلسفی خود را در قالب ساده و گاه طنزگونه بیان میکند.
این ویژگی باعث شده خوانندههای عام نیز با او ارتباط بگیرند، بیآنکه همیشه به عمق تفکر او پی ببرند.
۶. مقام علمی و نظریهپردازی خاموش
در حالی که بیشتر او را با شعر میشناسند، خیام ریاضیدان، منجم و فیلسوف برجستهای بوده است.
مثلاً او اصلاح تقویم جلالی را انجام داد که دقت آن حتی از تقویم میلادی هم بیشتر بود. اما به دلیل نبود تبلیغات و اسناد گسترده، این مقام علمیاش کمتر مورد توجه مردم عادی قرار گرفته.