این معضل باعث کاهش راندمان کاری و از سوی دیگر دست یازیدن به مشاغل سایه و شغل دوم و سوم میشود. یکی از مشاغلی که در این سالها مورد بیتوجهی ساختارمند قرارگرفته که علاوه بر ضربه به ماهیت این شغل، شغل خطیر و آیندهساز خبرنگاری است. شغلی که سرمایهگذاری در دموکراسی محسوب میشود و حرفه پرارزش در جوامع پیشرفته است. با توجه به اهمیت مقوله خبر و خبررسانی، جایگاه رسمی این حرفه هیچگاه متزلزل نخواهد شد و حرفه خبرنگاری تحت هیچ شرایط با خطر نابودی مواجه نخواهد شد؛ اما متأسفانه نگاه متولیان امر به حرفه خبرنگاری سطحی و ابتدایی است و همین نگاه باعث شده تا این حرفه در کشور بهعنوان شغل دوم و سوم و حتی شغل تزئینی و فانتزی در نظر گرفته شود.
در این راستا بیشترین آسیب متوجه خبرنگاران و روزنامهنگارانی است که خبرنگاری تنها شغل رسمی آنان است. چراکه درآمد و دستمزدشان نهتنها با وظایف محوله همخوانی ندارد، بلکه تناسبی هم با هزینههای زندگی ندارد باوجود صرف وقت و زمان برای تولید محتوا و انتشار دستمزد ناچیزی دریافت میکنند. شغلی که به لحاظ امنیتی در رده حساسترین و امنیتیترین مشاغل قرار دارد و فرد باید پاسخگوی جز نگارش مطالب در مقاله یا خبر باشد، به این کار امنیت میخواهد نمیتوان ازنظر درآمدی کلمه شغل یا حرفه برای روزنامهنگاری گذاشت.
درواقع خبرنگاری بیشتر به یک شغل دهانپرکن شبیه است و بیشتر افرادی که در این حرفه مشغول به کار هستند (بهجز افرادی که در نشریات بزرگ و رسانههای دولتی استخدام هستند) به این حرفه بهعنوان شغل دوم و سوم نگاه میکنند و در شهرستانها نیز خبرنگاران بیشتر بهصورت دلی و از روی عشق و علاقه پیگیر اطلاعرسانی هستند.
اگر نوع نگاه مسئولان و جامعه به آموزش و فرهنگ تغییر پیدا کند بیشترین حقوق و مزایا باید به «خبرنگاران» و «فرهنگیان» بهعنوان پیشرو و آوانگارد در ترویج مهارت اندیشیدن تعلق گیرد. در حقیقت اگر پرورش افکار افراد یک جامعه به روش صحیح صورت پذیرد و جامعه نیک اندیشیدن را بیاموزد، بسیاری از ناهنجاریها و معضلات جامعه مرتفع خواهد شد و بسیاری از کژتابیها و آسیبهای اجتماعی به وجود نخواهند آمد.
در حالیکه بر اساس آمار برای ایجاد هر شغل چند صد میلیون تومان بودجه نیاز است، بیتوجهی به حرفه خبرنگاری با هیچ منطق اقتصادی و غیراقتصادی قابل توجیه نیست. حرفهای که میتواند بسیاری از دانشآموختگان در رشتههای علوم انسانی را جذب کند، در عصر کنونی جایگاه و ساختار مشخصی بهعنوان شغل ندارد و بیتوجهی به این حرفه علاوه بر تبعات رسانهای و ورود افراد غیر به این جایگاه قابلاعتنا، باعث شده تا ظرفیتهای اشتغالزایی این مقوله نیز مغفول بمانند. توجه به رسانه، حمایت از رسانههای مکتوب و مجازی، الزام ادارات، سازمانها و نهادهای دولتی و مدارس به آبونمان نشریات استانی و کشوری، الزام ادارات به ارائه گزارش عملکرد در نشریات و سایتها، تلاش در جهت قرار دادن روزنامه در سبد خانوار و ... میتواند در حفظ و احیای این شغل بهعنوان یک شغل جدی و قابلاعتنا ازلحاظ اقتصادی مؤثر باشد. در ضمن ازآنجاکه زیرساختهای این حرفه فراهم هستند و افراد دورهدیده بسیاری به این حرفه گرایش دارند، با کمترین هزینه میتوان بیشترین استفاده را برد و در آمارهای اشتغال تحول اساسی ایجاد کرد. بههرروی امید است مسئولین با تغییر نگاه به مقوله خبرنگاری گامهای مؤثری در ایجاد اشتغال پایدار بردارند و علاوه بر تحول در نظام رسانهای کشور، فرهنگ عمومی و سواد رسانهای افراد جامعه، زمینه را برای تحول اقتصادی ماندگار در این حوزه هموار سازند.