خانم ترابی چه شد شما رمان نوشتید؟
- جامعه ی در حال پیشرفت ما، چه در گذشته و چه حال دارای انبوهی از مشکلات است.هرکس بتواند جزئی ازاین مشكلات را واكاوی كند و بنویسد خدمتی بزرگ است برای آگاهی جوانان ما که اكنون در برزخ فرهنگی در رابطه با غرب، گرفتار شدهاند. این نسلها نه اطلاعاتی از گذشته دارند و نه چندان اشتیاقی به خواندن تاریخ سرزمین خود نشان میدهند. آنان در مواقع بیكاری با وسیله جدید موبایل خود را سرگرم میكنند. این وسیله جدید اگر چه برای گروهی وسیله كار است برای جوانان عامل دریافت اطلاعات نیز هست. البته مشكل در این است كه اطلاعات به صورت بمبارانی ارائه می-شود. با این حال با همه مشكلاتی كه دارد، در تحول فكری جوانان، تأثیری بسزا داشته است. بی تردید، باعث شده است كه در جامعه در خودتنیده و سنتی ما، مشعل های بیداری را روشن كند. باید عرض كنم كه زنان دراین میان از مردان پیشی گرفته و در همه حوزه های هنر و ادبیات چه بسا كه مردان را پشت سر گذاشتهاند. با یك حساب ساده میتوان دریافت كه اكنون رمان نویسان زن در ایران از مردان، بیشتر شدهاند. بنده هم یكی از همین زنان هستم كه احساس كردم جوانان اندك اندك از فرهنگ اصیل درحال دورشدن هستند بنابراین خواستم با نوشتن رمان، و مطرح كردن مسائلی كه خودم به طور مستقیم باآنها در ارتباط بودهام دراین راه گاهی هرچند اندك بردارم.
درون مایه رمان شما چیست؟
- اگر مقصود شما از درونمایه، اندیشه مركزی در این رمان است، آن چیز دیگریست كه هر خوانندهای برابر با دریافت خود آن را درخواهد یافت.اما اگر مقصود شما محتوا و مطالبی ازاین دست است باید عرض كنم كه درون مایه این رمان سراسر پیام است. این داستان مربوط به سالهای 1322 تا 1330 میباشد و زنانی که از لحاظ اقتصادی صد درصد وابسته به مردان بودند.همچنین فقر گسترده در جامعهای كه هیچ نوع شرایط بهداشتی نداشت.خیابانهای خاكی و كثیف، كه تنها چندخیابان مهم سنگ فرش داشت. شهرآلوده به انواع کثافات بود.آب شرب از طریق آب انبارهای خانگی داده میشد كه هر بیست روز یكبار نوبت آب منازل میشد.
زنان برای نوبت آب جویها را جارو و تمیز میکردند كه تاحدی رعایت اصول بهداشت شده باشد. باید عرض کنم که آب انبارها انواع کرمها را در خود داشت همچنین خانوادههای متمدنتر ظروف خودشان را با خاکستر میشستند و بقیه مردم با خاک کنار باغچه.تقریبا خانواده متمول و غیر متمول خانههاشون هم ردیف بود. برای نظافت آب انبارها گاهی درون آب انبارها آهك میریختند كه برای ضدعفونی مفید بود.
اینها شرایط زندگی در آن زمان بود. تنها عامل پیشرفت قابل توجه، مدارس اجباری برای دختران و پسران بود. به همین جهت تحصیل اجباری تحولی بزرگ در جامعه ایران ایجاد کرد. و كم كم خرافات حاکم بر جامعه كمرنگتر میشد. عده کمی از زنان که در بیمارستانها و مراکز بهداشتی شاغل بودند از زنان مهاجر شوروی باکو و ارامنه بودندکه بعد از انقلاب روسیه به ایران آمده بودند. بهترین شغل در آن زمان برای خانمهایی كوره سوادی داشتند و میتوانستند سانتی متر را بخوانند و اندازهها را بفهمند خیاطی بود که به تدریج این شغل در انحصار خانهایی گردید كه كلاس ششم و هفتم را خوانده بودند.
قهرمان کتاب من شیرین دختریست فقیر و محدود ولی باهوش و عمیق. بدون تکیهگاهی مطمئن برای احساس امنیت. در زندگی بایك مادر بزرگ پیر و بی سواد كه مشوق او برای تحصیل است.آنها مشکلات خود را با مساعدت یکدیگر حل میکنند. شیرین وقتی با خانواده مادرش که متمول بودند و مرفه زندگی میکردند آشنا میشود از اینکه در کنار مادربزرگ فقیر و بیسوادش بزرگ شده راضی و خوشنود است چون خانواده مادری او هیچ وقت به اراده و خواست خود زندگی نمیکردند و برای انجام هركاری از حاج آقای محل كسب اجازه میكردند و درحقیقت مستعمره فكری او بودند...
یکی از دلایل موفقیت، اعتماد بنفس و شجاعت است كه برای خانم های ایران رخ داده است و آنها با تلاش و كوشش خود در تمام رشتههای تحصیلی و شئون اجتماعی حضور ی چشمگیر دارند و باید این حقیقت را پذیرفت که در همه امور موفق بودهاند.
اختلاف طبقاتی یکی از معضلات جامعه ما بوده و هست طبقه اشراف سعی میکنند که با خانوادههایی در سطح خود كه شرایط شغلی داد و ستد و تجاری دارند ازدواج كنند. و این امر بسیار برای آنان مهم است.درحالی كه در کشورهای خارج مسئله فرهنگی و اصالت فرهنگی خانواده اهمیت دارد. این سؤال هنوز برای من حل نشده است كه چرا عربها و مردمان خاورمیانه ترجیح میدهنداولاد پسر داشته باشند؟ البته اگر درگذشته بود بله مسئله كار و كارگری بود كه پسرها برای كار میرفتند اما اكنون نه.
عنوان كتاب را برچه اساسی انتخاب كردید؟
- این داستان مربوط به زمانی است که ما برق نداشتیم و تنها وسیله روشنایی چراغهای نفتی مثل فانوس، گردسوز، لامپا و امثال آن بود که بسیار متداول بود و نیز چراغهای پایهدار چینی با نور کم و بهترین نوع چراغ در آن زمان چراغ گردسوز بود که روشنایی بیشتری داشت و من و همه کسانی که در سن و سال من هستند در تمام دوران تحصیل از این چراغ و نور آن استفاده کردند چراغ خود را به یادگار نگه داشتم و بسیار به آن علاقهمند هستم چون ۱۲ سال در سکوت شبهای بلند زمستان در کنار من بوده است. البته طراح روی جلد رمان كه جوانی امروزیست به جای چراغ گردسوز چراغ فانوس را طراحی كرده است كه در چاب بعدی اصلاح خواهد شد.
در این رمان عشق حضور دارد: عشق کلمه ایست بسیط و کاربرد زیادی دارد: عشق به فرزند، عشقِ خدمت به همنوع، عشق به تحصیل و آموختن و عشق به بهتر زیستن.
به نظرشما رمان های اجتماعی چقدر به رشد كتاب خوانی كمك میكند؟
- علاقه به کتاب خواندن باید از کودکی آغاز شود در خارج از ایران وقتی بچهای پنج شش ماهه است، مادران مینشینند و بچه را در آغوش میگیرند و کتابهای رنگی کودکان را جلو آنها باز میکنند تا چشم بچه با رنگها و تصاویر آشنا شود و بعد که بزرگتر شد هر شب موقع خواب برایش کتاب میخوانند. بچهها با کتاب و داستانهای متنوعی که برایشان خوانده میشود مأنوس شده و به کتاب عادت میکنند. برعکس در کشور ما در بسیاری موارد از پنج شش ماهگی بچه را در آغوش میگیرند و با صداهای مختلف و حرکات عجیب و غریب و هیجانانگیز او را سرگرم میکنند. در خارج مردم همه جا با کتاب هستند و امروزه بیشتر ازکامپیوترهای کوچک که از روی آنها کتاب میخوانند استفاده میشود البته در كشورما هم تاحدی اكنون دیده میشود اما باید مواظب بود كه آن را از دستتان نقاپند.. خوشبختانه اخیراً با ایجاد کتابخانههای متعدد کتاب خواندن در بین بچهها و عدهای از خانمها بیشتر شده است به خصوص رمانهای اجتماعی که بیان کننده مشکلات زندگی است و رمانهای موفقی هم هستند که هر کس بویژه خانمها به طور دقیق گوشهای از زندگی واقعی خود را در آن ملاحظه میكنند و نوعی همذات پنداری به وجود میآید. درجامعه كنونی ما به جهت تحریم های اقتصادی و نیز اختلاف طبقاتی شدیدی كه به وجود آمده است مشكلات زیادی به خصوص در بین جامعه تحصیل کرده وجود دارد و طبقه تحصیلكرده دراین میان مظلومترین قشر جامعه هستند كه از سالها درس خواندن و تخصص پیداكردن خویش عاطل و باطل و بیكار دركنج خانه پدرشان زانوی غم در بغل گرفتهاند. نوشتن چنین رمانهایی چه بسا كه افزون بر مردم، مسئولین را بیشتر متوجه مشكلات بنیادی اجتماعی و اقتصادی كند تا در برنامه ریزیهای خود آنهارا ملحوظ دارند... با تجربهای که من دارم به طور کلی کتابهای اجتماعی خوانندگان بیشتری دارد.
درباره شخصیت های رمانتان بگویید. آیا شخصیت های رمان شما، تخیلی هستند؟
- باید صادقانه عرض کنم که تمام شخصیتهای رمان من واقعی هستند اما نامها نامهای واقعی نیستند این شخصیتها مربوط به گذشته هستند و جز راوی داستان که بنده هستم بقیه در قید حیات نیستند. من براین باورم كه حتی اگر همه شخصیت ها، در رمانها تخیلی هم باشند باز ذهن نویسنده مانند ماشینی است كه از آنها شخصیتهایی واقعی میسازد كه برای همه مخاطبان قابل شناسایی است.حتی در رمانهایی تمثیلی مثل قلعه حیوانات جورج اوروِل و رمان و بوف كور صادق هدایت و مسخ كافكا هم مخاطب میتواند شخصیت های تمثیلی را در جامعه ردیابی كند.
شما از رمانهایی كه خواندهاید چه رمانهایی را بیشتر میپسندید؟
- من از کلاس پنجم ابتدایی کتاب خواندم البته در آن زمان در سطح سواد و فهم خودم. به تدریج که بزرگ شدم و سوادم بیشتر شد اشتیاق بیشتری به کتاب خواندن پیدا کردم.
آشنایی پیدا کردن با آثار مختلف و مطالعه كردن سبک زندگی جوامع مختلف،علاقه بیشتری برای خواندن کتاب در من ایجاد کرد . من تقریبا همه نوع رمانی را دوست داشتم از ایرانی ها، صادق هدایت، ذبیح الله منصوری، حجازی، ابراهیم گلستان، و غیره.
از خارجی ها، تولستوی،چخوف،ویكتورهوگو،آگاتاكریستی، جین آستن،هریت بیچر استو( رمان كلبه عموتام)،و خلاصه بیشتر كتابهایی سیاسی در باره جنگ جهانی اول و دوم و نیز مسئله نفت كه منشأتمام گرفتاریها و اتفاقات و تحولات مملكت ما است. من كتابهایی را دوست دارم كه زیربنای آنها را واقعیت های جامعه تشكیل میدهد مثل كتاب پشت دیوارهای بلند نوشته آذر آریان پور كه بیان واقعیت های تلخ و شیرین جامعه است.
رمان كلبه عموتام نیز رمانی که از نظر من ارزشمند است زیرا شما دراین رمان با واقعیتها سروكار دارید..
به نظر شما آیا رمانهای فمینیستی در ایران توانستند مسائل زنان جامعه ما را به درستی مورد کندوکاو قرار دهند؟
- متأسفانه خیر، چون مشکلات زنان در جامعه ما با چند کتاب درمان نمیشود مگر آنکه زنان نویسنده زیاد شوند تا هر کدام بتوانند بخشی از این مشکلات را مطرح کنند. به طور کلی زنان جامعه ما سه طبقه هستند: سنتی، زنان عروسکی و زنان تحصیل کرده و كارگر و كارمند
زنان سنتی در زمانی غیرپویا و ثابت منجمد شدهاند.
زنان عروسكی، البته بحثی گسترده است كه در این مجال اندك نمیگنجد. آنها بیشتر زنان خاندان سلطنتی هستند و یا متمولینی كه میخواهند در بریز و بپاش و سر و وضعشان، ادای آنها را در بیاورند.
مشکلات مربوط طبقه زنان كارگر و كارمند است آنها زنانی هستند شاغل با مسئولیتهای سنگین کاری، خانوادهدار كه مسئول اداره خانواده هستند در دو جبهه محل كار و خانواده در حال نبرد هستند.آنها ناچار به سازش با همه مشکلات هستند چه در محل کار و چه در خانواده، مشكلات را تحمل میکنند و سعی میکنند که کارفرمای محیط کار بیرون از خانه و نیز کارفرمای سختگیرخانواده را، راضی نگه دارند.درچنین صورتی زندگی آرام خواهد بود و در غیر این صورت مشکلات و ناراحتیهای اساسی آغاز میشود. مسائل زندگی بسیار پیچیده است و برای ایجاد آرامش با پایان جنگ سرد هر دو طرف باید به کمال رسیده باشند البته و صد البته كه نوشتن رمان از مشکلات زنان و كندكاو در مسائل و مشكلات خانواده و جامعه، بی تأثیر نیست، اما باید بگویم تا قوانین دست و پاگیر جامعه كه در بسیاری موارد زنان را در محدودیت های دوجانبه(جامعه و شوهر) قرار میدهد، اصلاح نشود، دراین مود توفیقی حاصل نخواهد شد.