یکی از مشکلات کارگری حقوق و دستمزد پایین است. دلیل عدم موفقیت جامعه کارگری در برآورده شدن این مطالبه چیست؟
ابتدا روز کارگر را به کارگران دنیا و به ویژه به کارگران و بازنشستگان کارگری کشورمان تبریک عرض میکنم. اما این تبریک را با سرافکندگی بیان میکنم زیرا برای طبقه کارگر کاری نکردهایم و مشکلات کارگران نسبت به دهه های قبل بیشتر شده است.
رهبری در ابتدای هفته کارگر دولت و مسئولین را خطاب قرار داده و گفتند: «حال جامعه کارگری خوب نیست. اگر حال اینها خوب شود حال نیمی از جمعیت کشور خوب میشود.» منظور رهبری وضعیت اقتصادی و معیشتی کارگران است. حتی سال گذشته اعتراضات طبقه کارگری به رسمیت شناخت شد. سیاست دولت فریز کردن دستمزدها است. حقوق کارگران با تورم مطابقت ندارد. حقوق کارگران در سال جدید هزینه 17 روز یک زندگی حداقلی است.
از این رو کارگران رغبتی به استخدام شدن در بخش صنعت ندارند. این موضوع به تولید ضربه میزند و موجب بزرگ شدن بخش خدمات میگردد. با این وضعیت تولید نه تنها درجا میزند، بلکه افت هم خواهد کرد.
بسیاری از کسانی که امروز در اسنپ خودرو و اسنپ موتوری کار میکنند، پیش از این کارگران ماهر صنعت بودند. بنا بر تحقیق یک راننده اسنپ روزانه حدود یک میلیون و دویست هزار تومان درآمد دارد که شش میلیون سهم اسنپ، شانزده میلیون هزینه خودرو و بیست میلیون صرف هزینه زندگی فرد و خانواده اش میشود. درحالیکه همین فرد بنا بر مصوبات امسال در بخش صنعت ده میلیون و سیصد هزار تومان حقوق میگیرد. چطور میشود با ده میلیون تومان یک خانواده را اداره کرد؟!
وقتی دولت کف حقوق کارگر را 10 میلیون تصویب میکند آیا رشد اجاره بها را نمیبیند؟! با 400 هزار تا 1 میلیون تومان حق مسکن، حتی نمیتوان یک اتاق کرایه کرد! چرا شجاعت برای واقعی کردن حقوق و دستمزد وجود ندارد؟! ترکیه با تورم بالا روبهرو است، ولی حقوق و دستمزد در این کشور متناسب با تورم رشد کرده است. کارگر عراقی از کارگر ایرانی بیشتر حقوق میگیرد. وضعیت کارگران در امارات، بحرین، عربستان و قطر نیز با وضعیت کارگران ایرانی قابل مقایسه نیست.
به عقیده من سطح دانش اقتصاد در بدنه دولت ضعیف است. مزد، عامل تورم نیست نقش دستمزد در قیمت تمام شده کالا بین 5 تا 9 درصد است. گوش شنوایی نیست ندارد و تیم اقتصادی دولت هم ضعیف است.
زندگی این قشر از نظر استاندارد های معیشتی چگونه است؟ آیا در بین مجموعه های کارگری مراجعی برای پیگیری جدی مطالبات وجود دارد؟
وضعیت زندگی کارگران ب تلخ تر از آن چیزی است که جامعه از بیرون ماجرا میبیند. ما هر روز مراجعاتی و تماسهایی داریم که عمق فاجعه را برایمان معلوم میکند. یک کارگر با 8 میلیونو 700 هزار تومان در این دوره سخت معیشتی چه نوع زندگی خواهد داشت؟ ما هم از جامعه کارگری هستیم و این تلخیها را چشیده ایم.
کارگر انسان شریفی است که با وجود تلاش و کار شرمنده خانواده است. رنجی از این بالاتر وجود ندارد که انسان هم کار کند و از پا بیفتد و هم نتواند سفرهای جلوی مهمان بیاندازد، نتواند خرج تحصیل فرزندانش را بدهد یا در تأمین تهیه جهیزیه دخترش ناتوان باشد.
تقدیرنامه و تشکر کاغذی یا کارهای ژورنالیستی به درد کارگران نمیخورد. درد بزرگتر و عمیقتر از آن است که بشود با یک هدیه از پس اش برآمد.
تناسبی بین دریافتی مدیر یک مجموعه و کارگر همان مجموعه وجود ندارد. قانون گفته 7 برابر حداقل مجاز است، ولی مدیر میگیرد 170 میلیون و کارگر میگیرد 10 میلیون! در قانون گفته شده 7 برابر نه 17 برابر، نه 20 برابر، نه 100 برابر! وقتی فاصله دریافتی مدیر و کارگرش این همه دور باشد، مدیر درکی از سختی معاش ندارد و از بالا به کارگر نگاه میکند. کارگران هزینه پر خوری و ولنگاری بخش های دیگر اقتصاد را میپردازند.
به عنوان یک فعال جامعه کارگری چه میزانی از مشکلات این قشر زحمتکش را به طور مستقیم با تصمیمات دولتی مرتبط میدانید و در این رابطه چه سخنی با دولت دارید؟
سیاست های اقتصادی عامل افزایش فشار بر اقشار ضعیف جامعه است. کارگران و مستمری بگیران فقیر تر از قبل شدهاند. نتیجه تصمیمات دولت، هر سال در کاهش قدرت خرید مردم خودشان را نشان میدهند.
اما وضعیت اقتصادی، معیشتی و جهت تصمیمات دولت در خصوص جامعه کارگری به نقطهای رسیده که امکان تداوم زندگی خوب، از جامعه کارگری به ویژه از طبقه حداقل بگیر بازنشسته سلب شده است.
شوک های وارده به اقتصاد عمدتا ناشی از مداخله دولت است. این شوکها شرایط زندگی کارگران را به حد گرسنگی کشیدن رسانده است. اگر اعتراضی کف خیابان دیده میشود از سر شکم سیری نیست این قشر نه در آستانه بحران بلکه درون بحران معیشتی دست و پا میزنند. طبقه کارگر در حال زجر کش شدن است.
کارگر حداقل بگیری را پیدا نمیکنید که بدون کمک و حمایت بتواند از پس زندگی اش بربیاید. این وضعیت از یک زن و مرد آزاده و غیرتمند که اهل کار و تلاش است چه باقی میگذارد. کسی که کار میکند باید تکریم شود نه اینکه برایش شرایطی ایجاد کنیم که برای کمک خواهی دستش را دراز کند.
خانواده های زیادی در طبقه کارگر متلاشی شده و اسیب های اجتماعی در میان این قشر رو به فزونی است. تغذیه سالم، تحصیل باکیفیت، امکان استفاده از خدمات بهداشتی و درمانی و فرصت تفریح و... در این طبقه کمتر از حد استاندارد است.
سبد معیشت به تورم رسمی کشور 21 میلیون و 500 هزار تومان است. سه ماه نشستند و هزینه را سبد معیشتی را به 15 میلیون رساندند. آقای وزیر همان 15 میلیون را به کارگر بدهید. حرف خودتان را هم قبول ندارید؟! 10 میلیون زیر خط فقر نیست، زیر خط فلاکت است. با دستمزد ماهانه 10 میلیون تومان نمیشود زندگی کرد، فقط میشود زنده ماند.
هر کسی شعار های انتخاباتی آقای رئیسجمهور را فراموش کند، جامعه کارگری فراموش نخواهد کرد. حتی شاید ایشان گفته هایش را از یاد برده باشد ولی طبقه کارگر به یاد دارند که ایشان در خصوص کنترل تورم، بهبود معیشت، نرخ مسکن، حقوق و دستمزد کارگران و... چهها گفته است. من توجه آقای رئیسجمهور را به شعار های انتخاباتی اش جلب میکنم. آقای رئیسی، یادتان هست در انتخابات چه وعدههایی به کارگران دادید؟! کدام مشکل طبقه کارگر را حل کردید؟!