گروه سیاسی: نظارت استصوابی و روند رد صلاحیتها از مجلس چهارم (سال 1371) آغاز شد. در هر دوره از انتخابات عدهای از کاندیداهای نمایندگی مجلس توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شده اند و از حضور در انتخابات بازماندند. در آخرین مورد حسن روحانی، سید محمود علوی و مصطفی پورمحمدی که سه شخصیت امنیتی محسوب میشوند و برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس خبرگان رهبری ثبت نام کرده بودند رد صلاحیت شدند. این اقدام واکنش بسیاری در فضای مجازی داشت. تحلیلگران معتقدند رد صلاحیت افراد موجب کاهش مشارکت در انتخابات میشود. در ارتباط با این موضوع ستاره صبح آنلاین گفتوگویی با غلامعلی رجایی فعال سیاسی انجام داده که در ادامه میخوانید:
*ارزیابی شما از رد صلاحیت حسن روحانی، فردی که سالها در مسئولیتهای مختلف اجرایی و امنیتی حضور داشته چیست؟
به گمان بنده بعد از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، اتفاقی در این حد و اندازه ندیدم که کسی که دو دوره دولت را اداره کرده و از شورای نگهبان تأییدیه گرفته ؛اما برای مجلسی که از آغاز تاکنون در آن حضور داشته صلاحیتش احراز نمیشود.
تحلیلهای مختلفی میتوان ارائه کرد که به عقیده بنده فراتر از عدم احراز صلاحیت حسن روحانی است. یعنی از یک سو رد صلاحیت نخبگانی مانند هاشمی رفسنجانی، روحانی و لاریجانی وجود دارد از سوی دیگر هرچه به جلوتر میرویم دامنه محدود کردن نظام از چهرههای گذشته خود تنگتر میشود. هرچند که از دوره روحانی خیلی هم نگذشته است.
هنوز افکار عمومی عملکرد و نقاط مثبت و منفی دولتهای روحانی را فراموش نکردهاند. جامعه سؤال مهم و بی پاسخی دارد که چطور میشود فردی مانند روحانی مورد تأیید قرار نگیرد؟ چه مصلحتی وجود دارد که عدم احراز چنین فردی اعلام میشود؟
حسن روحانی خود گفته که دلایل عدم احراز صلاحیت را به مردم به بگویید. به نظر من رد صلاحیت او جزو اشتباهات شورای نگهبان بود.
اکنون مشاهده میشود لیستهای هزار نفر، پانصد یا ششصد نفر به عنوان افرادی که تازه تأیید صلاحیت میشوند منتشر میشود. این موضوع نشان میدهد که شورای نگهبان کار خود را به درستی انجام نمیدهد. در غیر این صورت چرا باید رد کند و بعد از مدتی اعتراض و لابی تأیید شوند.
یکی از مسائلی که بنده در تاکتیکهای شورای نگهبان رصد کردم این است که کمیت تأیید شوندگان را بالا میبرند و مدعی میشوند تیغ استصواب این طور نیست که همه را رد کرده باشد. در صورتی که این افراد کسانی هستند که در محله خود هم رأی ندارند. بنده دوبار رئیس حوزه رأی گیری بودم مردم به لیستهای روی دیوار نگاه میکنند و هیچکس را نمیشناسند. حتی برخی افراد نام وفامیلی مشابه دارند. در حالی که انتخابات پارلمان در هیچ کجای دنیا اینگونه نیست که قوانین تا این میزان دم دستی باشد.
شورای نگهبان یک جریان را حذف کرده است. به نوعی که اصلاحطلبان مهرهای ندارند که بخواهند با آن بازی کنند. حتی برای افرادی که تأیید شده انگیزهای باقی نمانده که بخواهند لیست بدهند و برای رفتن در مجلس رقابت کنند.
بنده تصور میکنم شورای نگهبان هزینههایی به نظام تحمیل میکند که این هزینهها به لحاظ جنبه معنوی قابل جبران و پرداخت نیست. به طور مثال وقتی دریاچه ارومیه به طور کامل خشک شود دیگر قابل احیا کردن نیست.
اینکه در مقاطع حساس امثال روحانی و علوی وزیر اطلاعات کشور را رد صلاحیت کنند همان تحمیل هزینههایی است که شورای نگبهان به نظام وارد میکند. هزینههایی که شورای نگهبان در سه دهه گذشته به نظام وارد کرده به عقیده بنده به مراتب از سقوط ارزش ریال یا از دست دادن شهری مانند خرمشهر بیشتر است. مسئله خرمشهر مسئله تمامیت ارضی کشور بود. اما افراد و ملت ایران مهم هستند. در طول تاریخ بخشهایی از خاک ایران جدا شده اما این ملت و هویت ملی بوده است که باقی مانده است.
با این روند گسترش دایره استصواب نظام از سرمایه خود خالی و یا کاسته شده است. پرسش این است که بعد از روحانی نوبت کدام شخصیت سیاسی است که رد صلاحیت شود. این خوب نیست که به جای رویشها و جذب، خودیها را حذف کنند. روحانی در تمام مراتب اداری در قوه مجریه و مقننه بوده است.
باید بیرون از شورای نگهبان حاکمیت تصمیم بگیرد. این نحو عملکرد در تضاد با مشارکت بالا در انتخابات است. روحانی عقبه خود را دارد ممکن است طرفدارانی داشته باشد که بعد از این رد صلاحیت ممکن است دیگر با صندوق رأی آشتی نکنند.
*شما قائل به وجود جریان تحریم در کشور هستید؟ آیا جریان سیاسی وجود دارد که به دنبال قهر از صندوق رأی باشد؟
متأسفانه تحریم تحمیل شده است. عملاً به بازیکنان یک جریان فرصت بازی نمیدهند. یک جریان امکان رقابت را ندارند. اصلاحطلبان تحریم نمیکنند اما مداخلهای هم در انتخابات ندارند. زیرا نیروهایی که باید بیایند و با رقیب رقابت کنند وجود خارجی ندارند. کسی از اصلاحطلبان توصیه به تحریم نکرده و نمیکند.
بنده فکر میکنم مشارکت اصلاحطلبان به حداقل خود رسیده است اما نکته این است که به دلیل اینکه پایگاه رأی اصلاحطلبان قشر خاکستری است و این قشر دغدغه معیشت دارد و نه شریعت دیگر انگیزهای ندارند. معیشت به دلیل اینکه در دولت کنونی بدتر شده انگیزهای برای مشارکت در این قشر باقی نگذاشته است.
وقتی مردم مشاهده میکنند دلار نزدیک به 60 هزار تومان رسیده و تصور میکنند بعد از عید هم این روند ادامه مییابد قاعدتاً از صندوق رأی فاصله میگیرند.
قشر خاکستری به مراتب از اصلاحطلبان مؤثرتر است. زیرا اصلاحطلبان آوردهشان قشر خاکستری است. حال نظام این هواداران یعنی جوانان و قشر خاکستری را برای مشارکت در انتخابات از دست خواهد داد. این اقشار وقتی میبینند که گزینههای آنها در انتخابات حضور ندارند ترجیح میدهند که تماشاچی باشند.
ورود به انتخابات یک احکامی دارد مانند ورود به احرام حج. یعنی یک سری اقدامات نباید در این ایام انجام شود و یک سری اقدامات در هیچ زمانی نباید صورت بگیرد.
به طور مثال چرا باید برای برخی افراد که تریبون دارند و یا اهل رسانه هستند محدودیت و یا زندان وجود داشته باشد. زندان عقاید افراد را تغییر نمیدهد. در خیلی از کشورها اینگونه مجازات برای صاحبان تریبون دیگر اجرایی نمیشود.
در شرایط کنونی انگار معیشت به حال خود رها شده و تنش در منطقه افزایش پیدا کرده و برخی اقدامات باعث شکاف بین ملت و حاکمیت شده است. این اقدامات باعث شده فضا برای انتخابات تیره شود.
انتخابات باید به گونهای برگزار شود که مسئولان به نتایج آن افتخار کنند و ببالند. با این مسیری که طی میشود این بالندگی به وجود نمیآید. برخی شایعه کردهاند که دولت به اتباع خارجی اجازه شرکت در انتخابات میدهد. این شایعات محصول اقدامات نادرست مسئولان است.