به نظر شما آیا میتوان گفت تلاشی مستمر برای درگیر کردن ایران در جنگ در جریان است یا خیر؟
زمینه برخورد با ایران در فضای بینالملل فراهم است. گروههایی وابسته به ایران معرفی میشوند و مسئله جنگ هیبت و حیثیت را به جنگ مشروعیت پیوند زدهاند. جمهوری اسلامی حمایت خود از آرمان فلسطین و گروههای مقاومت، پنهان نکرده است، ولی نحوه این حمایت در عرصه سیاسی جهان با واکنش روبرو است. ازاینرو امروز ایران هدف اصلی است.
نظام جمهوری اسلامی یا باید به اصول و ارزشهای خود پایبند باشد و منازعه با آمریکا را بپذیرد و هزینه آن را بپذیرد یا روندهای موجود در سیاست خارجی خود را تغییر دهد. هر دو مسیر برای کشور پرهزینه است. مسئله مهم و نخستین تحمیل این هزینهها بر ملت است.
بزرگنمایی قدرت ایران و چین در دستگاه استراتژیک آمریکا یک ضرورت برای انتقال قدرت قرن بیستمی به قرن بیست و یکم و از اروپا به آسیا است. این مسئله در آن تئوری خود را نشان داد. اکنون نیز این معنا در سطح عملیاتی خود را نشان میدهد.
بین ایران و برخی از گروههای شبهنظامی منطقه ازجمله حوثیها چه ارتباطی برقرار است آیا ظرفیت این ارتباط به حدی است که ایران به دلیل تحرکات این گروهها در منطقه، درگیر شود؟
مخالفان ایران به جبهه مقاومت "نیروهای نیابتی حامی جمهوری اسلامی ایران" اطلاق میکنند. این اسمی است که به نیروهایی دادهشده که به ایران بهعنوان مرکزیت یک جنبش انقلابی در خاورمیانه مینگرند.
جمهوری اسلامی نیز حمایت از این گروهها را در راستای صدور انقلاب میداند. در سطح تحلیل کلان صدور انقلاب از دو طریق صورت میپذیرفت. اول از طریق ایجاد یک مدل موفق در درون کشور، بر اساس آنچه پس از انقلاب استقرار پیدا کرد و قانون اساسی جدیدی شکل گرفت.
این مدل باید کارآمدی خود را دررسیدن به اهداف تعریفشده ناشی از بروز آن انقلاب به نمایش میگذاشت. بهبیاندیگر با موفقیت خود در درون، بیرون را کاملاً از آن خود میکرد و بهاینترتیب درون را بر مبنای آنچه قدرت درونی بود به بیرون انعکاس میبخشید.
در سطح دوم شاهد فضایی بودیم که تلاش میکرد با گسترش انقلاب از طریق نیروهای درونی و گسیل این ارزشها و اصول بنیادین پشتیبانیکننده آن، زمینهای فراهم کند تا بر اساس آن بتوان این ارزشها را به جوامع هدف انتقال داد.
نه انعکاس ناشی از موفقیت سیاستهای درونی انقلاب در برساختن یک جامعه قدرتمند بلکه استقرار نیروهایی قدرتمند برای حمل این ارزشها در درون جوامع هدف، که از سوی منابع درونی بهطور رسمی ارتزاق میکنند و پشتیبانی میشوند و آرامآرام در صحن منطقهای و بینالمللی رسمیت پیدا میکنند.
ازاینرو ایران نخست از صدور انقلاب سخن گفت و سپس این صدور انقلاب در چهارچوب ایجاد مناسباتی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شکل گرفت و بعدازآن این صدور تبدیل به وضعیتی شد که منجر به پدید آمدن نوعی سیاست مستقیم در مجهز کردن و پشتیبانی نیروهای موجود در جوامع هدف شد. لذا حزبالله لبنان بهطور رسمی اعلام کرد که از طریق ایران پشتیبانی میشود. حماس، جهاد اسلامی و حوثیهای یمن نیز به این مطلب اذعان کردهاند. امروز گفته میشود ایران در چهار پایتخت، بغداد، دمشق، صنعا و بیروت آن اندازه قدرت دارد که میتواند درروند تشکیل دولتها تأثیرگذار باشد. ازاینرو هلال شیعه در این منطق بیشتر موردتوجه قرار گرفت و موردتوجه بسیاری از عناصر رسانهای و دستگاههای امنیتی قرار گرفت و در تدوین استراتژیهای ضد تهران از این منطق بهره برده شد. بهگونهای که امروز محاصره و انزوای ایران شدت گرفته است. وقتی محاصره اقتصادی اینچنین فلجکننده نبود و به جنگ هیبت و حیثیت تبدیل نشده بود، حمایتها با تکیهبر اقتصاد نفتی و دلارهایش برقرار بود. ولی با توجه به اثر این ارتباط و آنچه به دنبال آن به وجود آمد و به دلیل عدم توجه به برجام بهعنوان یک فرصت و تبدیلشدن آن به پروندهای برای فعلوانفعالات سیاسی داخلی و همچنین به رسمیت شناختن دلواپسان در مراجع رسمی و مقرر شدن شروطی برای برجام، کار بهجایی رسید که با ورود ترامپ به کاخ سفید، جنگ هیبت و حیثیت عملیاتی شد و آمریکا از برجام خارج شد.
سرنوشت جنگ غزه به کجا ختم میشود؟ آیا منطقه طولانی شدن جنگ و حضور مستمر خطر را تحمل خواهد کرد؟
دو طرف درگیر در یک جنگ زمانی از جنگیدن دست میکشند که توافق بر سر صلح پایدار را بهتر از جنگ ببینند. تا اینجا صلح برای اسرائیل چشماندازی نداشته لذا میبینیم نتانیاهو پیوسته برمدار آتشافروزی میگردد.
آمریکاییها تلاش دارند اسرائیلی و شخص نتانیاهو را کنترل کنند تا هزینههای جنگ را از خود دور کنند، چراکه اگر اسرائیل جنگ را گسترش دهد و یا باهدف گسترش جنگ بهصورت آشکار کشورهایی مثل ایران را هدف قرار دهد، هزینههای حمایت از اسرائیل به گردن واشنگتن میافتد و آمریکا ناچار است مداخلات نظامی داشته باشد. یهودیها از منظر جهانی دارای قدرت اقتصادی بالایی هستند اما اسرائیل بهعنوان یک دولت باید در حد و اندازهای قدرت داشته باشد، وگرنه توازن بینالملل به هم میخورد. آمریکا در قرن بیست و یکم با دنبال کردن سناریوی دو دولت تمایل خود به کنترل اسرائیل را نشان خواهند داد.