اگر کسانی که این حرفها را میزنند با مفاهیم علوم انسانی، علم سیاست، روابط بینالملل و ... آشنایی عمیقی داشتند، چنین سخنان هزینه سازی را بر زبان نمی آوردند. باید دانست هر سخن و هر موضعگیری در عرصه ملی و بینالمللی دارای اثر «مثبت» یا «منفی» است. در این یادداشت به چند تجربه جهانی و ایرانی اشاره میشود:
1-چین کمونیست یک سال قبل از انقلاب ایران (1978 یا 1356) دریافت که سیاست نابودی سرمایهداری و در رأس آن آمریکا درست نبوده، زیرا باعث بدبختی چین شده است. به همین دلیل آن سیاست را کنار گذاشت و به اقتصاد آزاد روی آورد و 40 سال بعد یعنی سال 2018 خروج 700 تا 800 میلیون چینی را از زیر خط فقر جشن گرفت و به رخ دنیا کشید.
2-«شی جین پینگ»، رئیسجمهور چین وقتی دید حدود 200 میلیارد دلار سرمایه آمریکا را ازدستداده و تداوم آن برای این کشور فاجعهبار است، به آمریکا رفت و با جو بایدن از در آشتی درآمد و به جای تنش و جنگ از شیوه مصالحه و معامله بهره گرفت.
3-آمریکا میکوشد چین را در تله جنگ بیندازد، به همین دلیل رئیس مجلس نمایندگان با اسکورت جنگندههای آمریکا وارد تایوان شد. پکن بهجای زدن این هواپیما از کنارش گذشت و از جنگ فرار کرد. چین دریافته که به هیچ نباید با آمریکا سرشاخ شود، چون هر نوع درگیری چین را مثل روسیه تضعیف و اقتصادش را ساقط می کند. البته این پروژه یعنی درگیر جنگ کردن چین به منظور سقوط اقتصاد آن، همچنان روی میز غرب است؛ اما رهبران چین با بهرهگیری از سیاست «واقعبینی» و «واقعگرایی» از تله غرب فرار میکنند.
4-اتحاد جماهیر شوروی بر خلاف چین سیاست و شعار نابودی سرمایهداری و در رأس آن آمریکا را ادامه داد؛ اما در انتها این کمونیستها و رادیکالها بودند که «محو» و «نابود» شدند، نه سرمایهداری و ایالاتمتحده آمریکا.
5-ولادیمیر پوتین، بازمانده کمونیستهای سابق که اکنون سکان مردم روسیه را در دست دارد، با پیشفرض غلط نخست در سال 2014 به شبهجزیره کریمه حمله و آنجا را اشغال کرد. سپس بار دوم روز 5 اسفند 1400 به اوکراین بهقصد اشغال آن حمله کرد.
پوتین در تله غرب افتاد و اکنون نه راه «پس» دارد نه راه «پیش» و هیمنه اش فروریخته، ارتشش ناتوان شده بهگونهای که دستش را برای خرید سلاح بهسوی ایران و کره شمالی دراز کرده است و اوکراینی ها یک کشتی غول پیکر روسیه را در آبهای نزدیک شبهجزیره کریمه منفجر کردند. پوتین تاکنون فقط هزینه داده و هیچ دستاوردی هم نداشته است و تداوم جنگ روز به روز از هژمونی این کشور می کاهد. این نتیجه آرمان گرایی و پیش فرض غلط است که ایران باید از تجربه روس ها بیاموزد و در تله اسراییل و آمریکا در منطقه نیفتد.
5-محمود احمدینژاد، رئیسجمهور محبوب اصولگرا که کیهان او را سوپر حزباللهی مینامید، از تریبون سازمان ملل و دیگر تریبونها بهطور رسمی اعلام کرد اسرائیل که عضو سازمان ملل است باید از نقشه جغرافیای جهان حذف شود. این اظهارنظر رسمی به اذعان خود اسرائیلیها به نفع آنها بوده و علاوه بر آن به پروژه ایران هراسی نیز کمک کرده است.
متأسفانه ادبیات میزنیم، نابودمی کنیم، محو میکنیم و ... در بین عدهای همچنان مطرح است؛ پویش «حریفت منم» راه میاندازند، 142 نماینده مجلس برای حضور در غزه ثبتنام میکنند، آقایی میگوید اگر اسرائیل زمینی به غزه حمله کند یک صهیونیست روی زمین زنده نخواهد ماند، فرد دیگری میگوید آماده شلیک موشک به «حیفا» و «تلآویو» هستیم، دیگری میگوید روزهای آینده برای اسرائیل وحشتناک خواهد بود، شخص دیگری میگوید برای فلسطینیها در داخل تونل های غزه کلاس گذاشتیم، فردی میگوید حمله حماس به اسرائیل زمینه محو اسرائیل است، آقایی طوفان الاقصی را به انتقام از ترور سردار سلیمانی ربط میدهد، حماس این ادعا را ردمی کند و رئیس دفتر رهبری هم میگوید: حمله حماس به اسرائیل کار خود آنها بوده و ایران در آن نقشی نداشته است.
به عقیده نویسنده اگر تدبیر رهبری نبود، سخنان کسانی که چنین حرفهای آرمانی و ایده آلی را زدهاند، احتمالاً کشور را درگیر جنگ میکرد. وقتی چنین حرف هایی گفته می شود حمایت غرب از اسرائیل افزایش پیدا می کند و نخست وزیر پیشین اسرائیل می گوید: ما باید به ایران حمله نظامی کنیم! واقعیت این است که نگرش آرمانی، آسمانی، ایده آلی با نگرش زمینی فرق دارد. به همین دلیل است که آرمانگراها و ایده آلیست ها موفق نمیشوند؛ اما واقعگراها موفق میشوند. در روابط بینالملل دیپلماسی گزینه اول و جنگ گزینه آخر است. اکنون معلوم شده که مناقشه 75 ساله اعراب و اسرائیل یک مناقشه عبری-عربی-غربی است یعنی مناقشه سه ضلع مثلث است. یک ضلع آن اسرائیل، یک ضلع آن اعراب و ضلع سوم آن غرب است. کشورهای عربی پس از شکستهای پیدرپی در برابر اسرائیل به این نتیجه رسیدهاند که جنگ راهحل نیست بلکه باید به دنبال مصالحه بود. به همین دلیل است که اکنون رهبران عرب و توده های عرب در قبال جنایاتی که در غزه صورت می گیرد، سکوت اختیار کرده اند. نماینده دائمی ایران در سازمان ملل هم گفت: مسئله فلسطین راهحل نظامی ندارد...
نکته مهم این است که افراطیها و آرمان گراها به خود زحمت دهند، به میان مردم بروند و ببینند مردم به دنبال تأمین «نان»، «آب»، «هوا» و ... هستند یا به دنبال نابودی آمریکا و اسرائیل.
نویسنده با تجزیه و تحلیل رویدادهای منطقه اوضاع را خطرناک و به ضررایران می داند. وقت آن رسیده با بهره گیری از تجربه چین با چرخش 180 درجهای اختلافات بین ایران و غرب بهویژه با آمریکا ریشهای حلوفصل شود، در غیر این صورت آش همین است و کاسه همین.