ستاره صبح آنلاین-پیام فیض: روند گسترش جنگ از مناطق اشغالی به سوریه، لبنان و عراق نگرانیها در خاورمیانه را افزایش داده است. کشورهای غربی و عربی در تلاش هستند تا بتوانند آتشبس موقت یا دائم برقرار شود. در ارتباط با روند تحولات منطقه ستاره صبح گفتوگویی با جعفر قناد باشی تحلیلگر مسائل خاورمیانه انجام داده که در ادامه میخوانید:
با توجه به گسترش درگیریها به مناطق مرزی لبنان، سوریه و عراق این تحولات چه تأثیری در منطقه گذاشته و مسئله عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عرب منطقه را به کجا هدایت میکند؟
تحرکاتی که از جانب جریان مقاومت در منطقه شکلگرفته پاسخ طبیعی جبهه مقاومت به جنایتهای اسرائیل است که چندین جنبه و هدف دارد.
اولین هدف اعلام آمادگی برای هرگونه تحرک از جانب اسرائیلیها یا حامیان آنها است تا آنها از خط قرمزها عبور نکنند. این یک هشدار و اعلام آمادگی از سوی جبهه مقاومت است. هرلحظه که صهیونیستها از خط قرمز عبور کنند این تحرکات افزایش پیدا میکند.
بخش دیگر پاسخی برای بازدارندگی بهتناسب تحرکات صهیونیستها این عملیاتها صورت میگیرد تا اشغالگران را از جنایت بیشتر بازدارد. این مسئله با مسئله اول متفاوت است.
بخش دیگر مربوط به مشغول کردن نیروهای دشمن در چند جبهه است. در این صورت تمرکز نیروها در یک نقطه رقم نمیخورد و اسرائیل مجبور است در چند جبهه وارد جنگ شود.
اما در مسئله عادیسازی روابط آنچه که مهم است پیوند مستحکم و مستقیم افکار عمومی با تصمیمات دولتهای متقاضی عادیسازی روابط است. زیرا دولتهایی که وارد عرصه عادیسازی میشوند نگاهشان به افکار عمومی است که به چه اندازه افکار عمومی میتواند مانع آنها بشوند و یا پایه حکومتهای آنها را سست کند و امنیت داخلی آنها را به مخاطره بکشاند.
درواقع روند عادیسازی میتواند به دلیلی برای اقدامات حامیان مقاومت در هر کشوری تبدیل شود. لذا در زمان ترامپ بیشترین تلاش برای عادیسازی روابط در کشورهایی اتفاق افتاد که افکار عمومی به معنای واقعی در تصمیمگیریها مداخله داده نمیشوند. مانند امارات که بیش از 70 درصد مردم تبعه این کشور نیستند. در بحرین هم که کوچکترین کشور خاورمیانه است ازنظر جمعیتی و نوع نیروهای حکومتی، افکار عمومی تأثیر چندانی ندارند.
در سودان هم دولتی ضعیف سر کار بود و افکار عمومی در آنجا نقش نداشت. در مغرب هم پادشاه آنها دیکتاتوری است و افکار عمومی به معنای درست کردن یک نیرو در کشور وجود ندارد.
در مسئله عربستان هم محمد بن سلمان بهعنوان ولیعهد یکی از مدافعان برقراری روابط با اسرائیل است. او یکی از راههای تائید غرب برای پادشاه شدنش را عادیسازی روابط با اسرائیل میداند.
پرسش این است که چرا بهرغم فشار غربیها و اهداف بن سلمان عربستان با اسرائیل رابطه برقرار نمیکند، پاسخ روشن است زیرا نگران از افکار عمومی است.
بنابراین مسئله عادیسازی روابط با اسرائیل بهصورت ویژهای با مسئله افکار عمومی گرهخورده است.
امروز افکار عمومی در منطقه جریه دار شده است. این موضوع عمیق است. خونهایی که ریخته شده باعث شده نهتنها افکار عمومی عربستان بلکه بسیاری از غیرمسلمانان هم رابطه با اسرائیل را موجب سرافکندگی میدانند.
این مسئله موجب تهدید امنیت کشورها شده است. یکی از کشورهایی که آمادهباش اعلام کرده امارات متحده عربی است. آنها تلاش میکنند بهعنوان کشور هم موضع با اسرائیل ضربه نخورند.
در جمهوری آذربایجان هم تلاش میکنند که رابطه با رژیم اسرائیل را پر رنگ جلوه ندهند.
بنابراین ماشین عادیسازی روابط که با فشار ترامپ را افتاده بود امروز دچار عقبگرد شده است. به دلیل اینکه رژیم صهیونیستی همه دستاوردهای خود را با جنایت در غزه از بین برد.
بنده خاطرم هست 25 سال پیش اسرائیلیها طرح اقتصادی را مطرح کردند. این طرح میخواست فارغ از روابط سیاسی روابط اقتصادی اسرائیل با کشورهای منطقه گسترش یابد. اما خودشان با کشتار و جنگ این مسئله را نزدیک به صفر درصد دستاورد رساندند. امروز شرایط بهجایی رسیده که رابطه با اسرائیل در افکار عمومی جرم تلقی میشود.
به نظر شما چشماندازی برای تنش و درگیری در منطقه کاهش یابد یا تمام شود؟
غربیها تلاش میکنند این اتفاق بیفتد. آنها میخواهند این تنش تمام شود تا دردسرهای خاورمیانه دامنگیر آنها نشود. تنش در خاورمیانه روی بازار نفت، جنگ اوکراین و روابط با چین اثر میگذارد. یکی از تئوریهای غربیها این است.
اما شرایط منطقه چنین چیزی را نمیخواهد. مردم منطقه خواهان بیرون رفتن غربیها از جغرافیای منطقه هستند.
به نظرم در کوتاهمدت تنش پایان نمییابد. البته جنگهای غزه از 2005 تا 2023 ده الی 12 بار اتفاق افتاده که یکی از آنها 55 روزه بوده تا جنگهای چندروزه.
اما این بار تندروهای اسرائیل دیگران را وادار به اقداماتی میکنند که نهتنها صهیونیستها بلکه پایگاههای آمریکا را هم مورد هدف مقاومت قرار گیرد.