* «مقایسهای پرسش گونه» که تا حدودی میتواند ویژگیهای چهره ماندگار وطنمان را، در رابطه با نیاز نسل جوان روشن کند:
* آیا مصدق بدون درآمد نفت با فروش اوراق قرضه، کشور را در دوران سخت آن روزگار و باتدبیر اداره ننمود؟*آیا کوچکترین سوءاستفاده «از قدرت و امکانات» در دوران نخستوزیری این رهبر آزاده وجود داشت؟
*آیا برگزاری یا مراجعه علنی به آراء عمومی، انتخابات و مطبوعاتی آزادتر از دوران زمامداری وی سراغ میتوان کرد؟* آیا کابینهای متخصص و تحصیلکرده، نیک پندار و پاکیزه دستتر از دولت ملی در تاریخ معاصر وطنمان وجود داشته؟
** مصدق شخصیتی فرهیخته، حقوقدان، تحصیلکرده با سوابقی مؤثر برای خدمت در قامت نخستوزیر بهعنوان فردی آگاه، میهن و مردمدوستی واقعی - به دنبال استقلال ایران و گرفتن حق ملت بود
* برای مصدق استقلال و آزادی دو روی یک سکه و معتقد بود هیچ ملتی بدون برخورداری از آزادی قادر به حفظ استقلال کشورش نخواهد بود و در نبودِ استقلال و نا وابستگی - آزادی در کشور تحقق نمییابد.* آزادی انتخابات را برای رسیدن به حاکمیت ملی عنوان و ملی کردن صنعت نفت را برای کوتاه کردن دست وابستگان داخلی استعمارگران عملی ساخت.
* مبارزه استقلالطلبانه و آزادیخواهانه، همانقدر از پشتیبانی مردم برخوردار بود که از ضدیت قدرتهای استعماری و سرسپردگان داخلی آنها که نقش ستون پنجم را بازی میکردند و با هدایت دول خارجی و دربار شد.
ما میپنداریم: *اعتقاد به دموکراسی و حقوق ملت به ترتیبی که در انقلاب مشروطیت تدوین گردید نمیتواند از مجموعه شخصیت رهبر آزاده و سلیمالنفس ایرانیان و مکتب او تفکیک شود.
*درواقع جنبش ملی ازنظر تاریخی دنباله نهضت مشروطیت محسوب میشود.
* تأیید مبارزات محمد مصدق این چهره ملی بدون توجه یا قبول این بعد از اعتقادات و منش او قضاوتی نادرست نسبت به تاریخ مبارزات ایرانیان است.
*او با اتکا به افکار عمومی و بدون آنکه هیچ قدرت سازمانی در پشت سرش باشد با استفاده از شرایط سیاسی بینالمللی که براثر تضادهای ابرقدرتها به وجود آمده بود، در برابر حیرت و تعجب ناظران سیاسی، مقام نخستوزیری را پذیرفت و به مقابله با یکی از قدرتمندترین کشورهای صنعتی جهان رفت.
*بررسی تاریخ سیاسی صدساله اخیر کشورمان نشان میدهد:
بدون اغراق اثرگذارترین چهره درزمینه آشنا ساختن مردم به حقوق خود که رعایت حقوق شهروندی نامگرفته مصدق است که با حضور فعال توده مردم و تکیهبر نظر آنان از پایهگذاران دمکراسی در منطقه بشمار میرود بطوریکه «جنبش عدم تعهد» یکی از دستاوردهای این بینش است.
.*این چهره ماندگار برنامههای مناسب برای آینده این مرزوبوم را که کماکان در پی آن ماندهایم در 73 سال پیش بهصراحت مطرح ساخت:
*استقرار حکومت قانون که دولت را ملزم به رعایتان میدانست و میراث مشروطیت ایران شناخته میشد *برنامهریزی در چارچوب ضوابط مدون علمی در دسترس * مبارزه برای ایجاد موازنه منفی در روابط بینالمللی
*حرکت در جهت رشد، توسعه صنعتی و اقتصادی برای فراهمسازی بستر مناسب سرمایهگذاری ملی که توانمند شدن را همراه و طبقات اجتماعی را به همکاری، پویائی، خلاقیت و احساس مسئولیت تشویق میکند *بیمههای اجتماعی یعنی تأمین امنیت شغلی برای نیروی کار، توسعه عدالت اجتماعی و مبارزه با فقر تشویق به حضور سیاسی و اجتماعی تشکلهای مردمی و مشارکت واقعی و جدی مردم در اداره امور کشور و آزادی مطبوعات و رسانهها با تعریف آن زمان و.... آنچه هنوز باگذشت بیش از 7 دهه در اول وصف آن ماندهایم
*با این همه افرادی بیطرف ضمناً محقق و منقاد، برآمده از باور خود انهم بدون قصد تضعیف چنین استدلال میکنند که به نظر نگارنده نبایستی از بیانان در این برهه پرسشگری با هر توجیهی خودداری نمود:
ملی کردن نفت به دلایل فنی و مالی بهتر از ارتقای قرارداد قبلی بود
رزم آرا وطندوستی مستعد، تحصیلکرده، منضبط و هشیار بو د و اختلافسلیقه او دلیل اهانت و خائن نامیدن و مهدورالدم دانستن او، نیست.....
تفویض اختیارات قانون گزاری از سوی مجلس و قبول آن برخلاف اصول علم حقوق، قانونمداری و اصولاً امری غیرضروری بود.
حذف سنا به بهانه انتصابی بودن نیمی از اعضایش، مفید نبود، درحالیکه از میان وزرا، معاونان، استانداران، سفرا و دیگر همترازان که برخلاف امروز واقعاً مجرب، خدمتگزار وطنخواه بودند - برگزیده میشدند که مدارجی بسیار بر اساس شایستگیها و شرایط احراز پیموده بودند ......
اعمال سلیقه شخصی در حذف سنا را قانونی، به مصلحت و قابل دفاع نمیتوان دانست.
ملی کردن انهم در حد شعار، مصادره غیرقانونی و اطاله بیدلیل «حل مسئله نفت» عامل اصلی سقوط چهره برتر و پاک دست ایرانیان بود که موجب ممنوعیت فروش نفت نیز شد.
اقتصاد بدون نفت برخلاف منافع عمومی بود و بایستی بهسرعت درباره غرامت مذاکره میکردند و فروش نفت را طبق روال جهانی ادامه میدادند.
قطع روابط با انگلیس اقدامی نهچندان مناسب «موافق علاقه حزب توده» و طفره رفتن از غرامت بود!
***یک محقق برآمده از مطالعه در تاریخ معاصر، ضمن تمجید از خصائل اخلاقی، شجاعت و استقلالطلبی مصدق مینویسد: احترام و نامداری او با همان پرچمداری ملی کردن نفت کافی بود.
* صرفِ بودنِ نفت زیر پای مردمان نیازمند احساساتی و دنبالهرو «دران روزگار پر آب چشم» ایجاد حق نمیکرد، زمانی که کشف، استخراج، تصفیه، فروش و.... در توان ایرانیان نبود، بهتر بود بر سر سهمی بیشتر مصالحه میشد.....
نظر مصدق دراینباره چنین بود: این حرفها را نمیفهمم، دوست ندارم زیر بار زور بروم ......
درحالیکه «حق در میان قوانین و واقعیتهای قدرت، البته دران شرایط و زمان و مکان معلوم میشود» و بهیقین امروز هم با شعار نمیشود کشور را در بلندمدت «چنانکه افتد و دانی» اداره و مدیریت نمود و به شکلی دیگرمصداق دارد.
زمانی که «cia» هفتاد نفر از اعضای مجلس را خریده بود تا علیه ایشان وارد عمل شوند، بایستی در رابطه با مصالح بلندمدت، توجه میکرد که مجلسی که پشتیبان اصلی او نامیده میشد به چنین وضعیتی دچار است ....
* مصدق مستظهر به پشتیبانی مردم بود، خشم مهار نشدهای که برخی با فوتوفنها میتوانستند بخشی از جامعه را به میدان بیاورند... نتیجهاش من حیث مجموع بیست هشت مرداد شد ......
* بهیقین اگر مصدق فرصت مییافت با مدیریت کامل مخالفان، اجرائی نمودن برنامههای مترقی، کنترل احساسات همراهان و..... پیروز شده بود، شاید نیازی به «دگرگونی پرهزینه سال پنجاهوهفت» پیش نمیآمد. ....