ستاره صبح آنلاین- جایگاه فوتبال در جامعه چیست؟ آیا کنشگران اجتماعی از بازیکن فوتبال، خواسته ای به جا دارند یا خیر؟
در جوامع سنتی تفاوت بین کودکی و بزرگسالی در میزان کار و تلاش بود. تعریف جامعه از سن و سال نیز در دو دوره جوانی و پیری خلاصه می شد و تکثر در مورد رده های سنی و روحیات افراد به رسمیت شناخته نمی شد. در چنین جامعه ای آیین هایی در زندگی مردم وجود داشت. مثل آیین های فصل درو یا سرود خوانی قالی بافان هم زمان با بافتن فرش. آین آیین ها ماهیتی فراغت گونه داشتند و برای گذران وقت و توامان در کار و زندگی بود.
این آیین ها در جامعه نوین از بین رفت. البته جامعه امروزی از آیین با ماهیت وقت گذرانی تهی نیست ولی می توان گفت آیین ها در جامعه امروزی تخصصی شده و زندگی را در دو قطب مخالف هم تعریف کرده ایم یا سخت کار می کنیم و خسته می شویم و یا تفریح می کنیم و لذت می بریم.
در فرهنگ جدید جامعه سلسله فعالیت های لذت بخش و یا هیجان بخش وجود دارد. این فعالیت ها می تواند از هر گوشه دنیا وارد فرهنگ ما شده باشد مثل کشتی پهلوانی که از فرهنگ عیاری ایرانیان به جهان صادر شده است. فوتبال نیز به عنوان یک فعالیت پر هیجان که امروز جایگزین آیین های فراغت شده است.
فوتبال در اروپا ماهیتی اجتماعی دارد و تیم های فوتبال بازنمایی دولت شهر ها هستند و برای شهرها هویتی جهانی ایجاد کرده است. مثل لیورپول و یا بارسلون که فوتبال اجتماعی در این شهر ها در خدمت گردشگری و صنعت تبلیغات است و به جهان شهری شدن این مناطق کمک کرده است.
ضمن اینکه فوتبال برای این شهرها توسعه به همراه داشت. و بازی فوتبال ابزار همبستگی اجتماعی است. گذران فراغت نیاز به هم آیینی با اجتماع دارد. چنین نگاهی در ایران وجود ندارد و فوتبال پدیده ای فراغتی است و نقشی در توسعه ندارد. فوتبال در ایران اقتصادی دارد و خود گردان است که به کشور مالیات می دهد. فوتبال ایران در حقیقت به دلیل دولتی بودن از آن مردم نیست بلکه به مردم خورانده می شود.
بخشی از جامعه منتقد تیم ملی فوتبال است. امروز نسبت هوادار و تیم به چه صورت است؟
این مساله طبیعی است، به جای اینکه فوتبال دموکراتیک باشد و مردم به فوتبال شکل بدهند و روح یک ملت در فوتبالش جاری باشد، می بینیم فوتبال ما مردمی نیست. لیگ فوتبال به شکلی وارونه عمل می کند و اجتماع انسانی در فوتبال کنشگر نیستند. به انتخاب مردم بها نمی دهند و فوتبال مصرف کننده اش را و هوادارش را قبول ندارد. هوادار هم در این فوتبال منفعل است. صنایع برند فوتبال را تصاحب کردند و این ورزش به ابزاری برای فرار مالیاتی برخی کارخانجات تبدیل شده و تفکر چپ و راست با فوتبال دوستی مردم رفتار درستی نداشتند. فوتبال به نوعی در دست الیگارشی شبه سرمایه داری قرار گرفته و فوتبال دوستی مردم، به ابزاری تبدیل شده است. آیین فراغت مردم به دست کسانی افتاد که از اقتصاد فوتبال، از ماهیت دولت شهری و جهان شهری فوتبال سر در نمی آوردند.
تیم ملی در جام جهانی برآیندی از خلاقیت فوتبال این سرزمین است. امروز فوتبال به جای اینکه نشان دهنده روح ملت ایران باشد، متاسفانه نشان دهنده اقتصادی فئودالی است.
بخشی از هوادارن فوتبال با شکست تیم ملی خوشحالی کردند. چرا چنین نگاهی در جامعه بوجود آمده است؟
شادی از باخت تیم، پرخاش است. بخشی از تقابلی است که در سطح جامعه شاهد آن هستیم. شادی مردم بعد از باخت تیم ملی شادی غم انگیزی است. شادی هایی که بروز غم و اندوه و بروز خشم جامعه است.
فوتبال دولتی در این مرحله شکست خورد. مردم می خواهند فوتبال مال خودشان باشد. تیم با شادی مردم شاد شود و با غم مردم گریه کند. فوتبال برای جذب هوادارانش باید ملی شود. باید هویت شهر ها در تیم های فوتبال متجلی شود و فساد از فوتبال ریشه کن شود.
اگر مردم حامی تیم فوتبالشان باشند، آن تیم قدرت پیروزی دارد. همه چیز در جهان امروز تابع اراده مردم است. فوتبال کشور ها نیز چون نمایش روح ملی سرزمین ها است امری سیاسی است. در این برد و در تصاحب هر چیزی خرده سیاستی متصور است. وقتی فوتبال مردم را منفعل کند به نوعی نمایش فساد سیاسی و فساد اقتصادی است.
زمانی در فوتبال ما پنجعلی بازی می کرد. در آن دوره فوتبال اقتصادی نبود ولی حس و حال ملی مردم را نشان می داد. بازیکنان مردمی بودند و برای پول بازی نمی کردند. تا چند دهه پیش بازیکنان فوتبال افرادی داش مشدی و لوتی صفت بودند و فضای فوتبال به نوعی شبیه به کشتی بود. ان فضا به دوره علی دایی و کریم باقری ختم شد و بعد از آن ماهیت اقتصادی فوتبال برجسته شد. انتظارات مردم پاسخ داده نشده و گسست و شکاف بین حاکمیت و ملت شکل گرفته است. امروز مردم از حالت منفعل درآمده اند و در تکاپو با تضاد هستند و دولت را به چالش می کشند. در چنین حالتی مردم آن آدم های منفعل تام نیستند. اعتراضات اخیر علیه نوکیسه گی است. رفتار دوگانه و تضاد زندگی در شهرک های اشرافی شمال و لواسان در مقابل زیست مردم در محلات معمولی شهر و حاشیه شهر ها، مردم را به کنش وا داشته و شاهد جامعه هستیم. مساله نگاه اخیر مردم به تیم ملی فوتبال را باید در این چهارچوب تحلیل کرد.