ستاره صبح آنلاین-معمولاً کارهای هنری ازنظر اقتصادی دیر بازده هستند؛ بهعنوانمثال تئاتر عمری از جوان میگیرد و نقاشی پرهزینه است و تا به بازدهی مالی برسد زمان زیادی لازم دارد. سینما نیز بیرحمیهای خودش را دارد. آیا علم اقتصاد برای معیشت هنر و هنرمند برنامهای دارد؟
اصل اول و آخر اقتصاد، «عرضه و تقاضا» است. مشکل امروز ما این است که در طبقهبندی نیازهای مردم، بخش محصولات هنری به دلیل مشکلات اقتصادی به حاشیه رفته است. وقتی تقاضا برای یک محصول یا اثر هنری کم شود، بر روی عرضه و تولیدکننده آن محصول اثر میگذارد. وقتی نیازهای مردم تغییر میکند، اولویتها عوض میشوند و فشارهای اقتصادی به تولیدکننده محصولی که تقاضا ندارد، آسیب میزند. به عبارتی به دلیل ناتوانی اقتصادی افراد تولیدکننده محصولات هنری، فیلم و تئاتر و... به حاشیه میروند و عزیزانی که در این حوزهها مشغول به فعالیت هستند صدمه میبینند.
امروز بهوضوح میبینیم که براثر فشار اقتصادی، کمتر خانوادهای به سینما و تئاتر میرود. مردم در معیشت و دخلوخرجشان به مشکل برخوردهاند و اولویتها تغییر کرده است و بحث خرید محصولات فرهنگی اولویت خانواده نیست.
وقتی در خانوادهای تنگناهای مالی وجود دارد، رفتن به سینما و تئاتر اولویت نیست، خرید یک تابلوی هنری اولویت نیست، بازدید از نمایشگاه اولویت نیست و اقتصاد هنر اینچنین ورشکسته میشود.
با توجه به این توضیح میتوان گفت شکوفایی هنر در برخی از مقاطع تاریخی، محصول اقتصاد قدرتمند در آن دوران بوده است؛ نظر شما دراینباره چیست؟
تأثیر وضعیت اقتصادی کشورها در رشد و بالندگی حوزه هنر نادیده گرفتنی نیست. در دوران صفویه و در دوران شاهعباس وقتی سرزمین به ثبات میرسد و اقتصاد شکوفا میشود، بخش هنر و فرهنگ هم گسترش و رشد قابلتوجهی پیدا میکند. چون اولویتها تغییر میکند. کشور به ثبات رسیده و اقتصاد رونق گرفته است.
اگر از این مرحله سخت اقتصادی گذر کنیم و اوضاع اقتصادی کشور خوب شود و جامعه از نظر اقتصادی دارای ثبات باشد، مردم هم به اولویتهای فرهنگی خود توجه میکنند. چون در سلسله نیازهای مالی اول باید نیازهای اولیه را فراهم کنیم بعد به نیازهای بعدی برسیم.
بسیاری از جوانان کشور به تحصیل در رشتههای هنری علاقهمند هستند. این قشر اگر بخواهند به جنبههای اقتصادی توجه کنند، هنر و ارزشها پایمال میشوند و وقتی میخواهند روح هنر را حفظ کنند، اقتصاد مغفول میماند. چگونه میتوان بین داوطلبان تحصیل در حوزه هنر و اقتصاد کشور تعادل ایجاد کرد؟
من 15 سال در دانشگاه روزنامهنگاری تدریس کردهام و در کلاسها به دانشجویانم میگفتم که وقتی بعد از چهار سال فارغالتحصیل میشوید، احتمالاً شغل و درآمد خوبی نخواهید داشت و نخواهید توانست با تحصیلاتتان معیشتتان را تأمین کنید. بهعنوان استاد نمیتوانستم به یک دانشجوی روزنامهنگاری این اعتماد و تضمین را بدهم که وقتی وارد بازار کار میشود و درآمدی کسب میکند میتواند مخارج زندگیاش را تأمین کند.
البته وقتی شخصی در کاری متبحر میشود حتماً بازار کار برایش مهیا است، اما ما در مورد بالاترین جمعیت یعنی افراد متوسط حرف میزنیم. برای افراد نخبه اگر اینجا هم کاری نباشد، بالاخره در جاهای دیگری جذب میشوند؛ اما افراد با تواناییهای متوسط فدا میشوند. واقعیت این است که همه دانشجویان ردهبالا و هنرمند حرفهای نخواهند شد. طرف مقابل باید بداند تواناییاش در چه حوزهای است، نه اینکه فقط چون علاقهمند است به سمت هنر بیاید. مثلاً جوانی احساساتی که به یک بازیگر علاقه پیدا کرده است و میگوید من هم میخواهم بازیگر شوم و یا تئاتر کار کنم. اگر جوان مشقتهای این کار را بشناسد، عاقلانهتر انتخاب میکند. من در این زمینه نقش هدایت تحصیلی را پررنگ میبینم. افراد باید قبل از انتخاب رشته و شغل، فضایی را که میخواهند به سمت آن بروند خوب بشناسند و بدانند با چه چیزی روبهرو خواهند شد.