سینا لطیفپور- پژوهشگر و مدرس موسیقی
Sinalp2001@yahoo.com
موسیقی جز (Jazz) را فریاد دادخواهی سیاهان و تجلی هنر موسیقی در قرن بیستم میدانند. موسیقی جز یک جریان فرهنگی عمیق و بزرگ است که فراتر از یک تاریخ مشخص تعریف میشود که اندیشههای دوستانه و صلح طلبانه را به نمایش گذاشته است. این سبک از موسیقی تمدن و هنر سیاهان را متجلی ساخت. فرهنگ سیاهان از طریق موسیقی نیروی تازهای برای رشد پیدا کرد. بهویژه سیاهان مهاجر قاره آمریکا که بسیار در رنج بودند.
زمانی بردهداری در آمریکا یک تجارت میلیارد دلاری بود و نیروی کار ارزان بهواسطه بیگاری و رنج سیاهان به دست میآمد و چرخه تولید در غرب را شتاب میداد. دولتهای اروپایی نیز بهطور حیرتانگیزی از بردهداری و آپارتاید حمایت میکردند. مهمترین پرسش متفکران در قاره سیاه این بود که آنها چگونه میتوانند آزاد شوند و از چه روشهایی میتوانند برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند. در این زمینه مشکلات زیادی بر سر راه آنها قرار داشت که یکی از آنها زبان مشترک بود.
وقتی به تاریخ رجوع کنیم، زمانی قبایل سیاه کتابت نداشتند و ارتباطشان از طریق صوت بود که در قالب روایتهای مختلف و قصههای جذاب از گذشتههای دور دهانبهدهان نقل میشد و شکلهای مجسمی به خود گرفته بود. صوت که بیشتر به شکل آواهای انسانی و ضربات طبل بود حتی بین قابیل همسایه هم متفاوت بود. کمکم و باگذشت سالها مجموعه جوانب زندگی مثل اسطورهها، ادبیات، مذهب و فلسفه همه در موسیقی سیاهان جای گرفت و با ورود بردگان به آمریکا به یک تجلی طلایی دست پیدا کرد که درنهایت باعث یک دگرگونی در فرهنگ جهانی شد.
زمانی که آمریکاییهای آفریقاییتبار، نوادگان بردگان کارائیب و مهاجران مختلف همه در مجاورت هم زندگی میکردند، تأثیر ترانههای آفریقایی، موسیقی بلوز، رگتایم (که پیش از جز متداول بود) و سنتهای مردم همه دستبهدست هم دادند تا چیزی به اسم «موسیقی جز» را خلق کنند؛ بر این اساس تولد موسیقی جز آمریکایی برخلاف تصور بسیاری در دهه 1920 میلادی نبوده و چندین و چند سال پیش از آن سابقه و ریشه دارد. همانطور که هنر افریقا بر روی نقاشی و مجسمهسازی قرن بیستم نقش داشته است، موسیقی جهان را نیز متحول کرده است. سیاهان در زمان رنج و بردگی غمهای خود را میسرودند و میخواستند بدانند که سرنوشت سوگنامه بردگی آنها را تا کجا خواهد برد.
موسیقی جز در اوایل قرن بیستم در خیابانهای نیواورلئان و لوئیزیانا توسعه پیدا کرد. تاریخ این نوع موسیقی چنان با فرهنگ آمریکا عجین شده که بسیاری دهه ۱۹۲۰ را «عصر جز» نامیدهاند. سیاهپوستان در مواجهه با نژادپرستی، تبعیض و جداسازی، همیشه در موسیقی خود به دنبال دستیابی به احساس آرامش بودند. موسیقی وسیلهای بود که خشم، اندوه و میل به تغییر را به انرژی مثبت برای سیاهپوستان تبدیل کرد. توسعه موسیقی جز امروزی در شهر نیلوارلئان به تاریخ و فرهنگ این شهر بازمیگردد که خود ریشه در تاریخ استعمار دارد. نیلوارلئان در سال 1718 بخشی از مستعمره فرانسه بود که در سال 1763 به اسپانیا واگذار شد، اما در سال 1803 به فرانسه برگردانده شد و فرانسه تقریباً بلافاصله این منطقه را به ایالاتمتحده فروخت و در پایان این دهه مهاجران مختلف و بردهها که بیش از نیمی از جمعیت این شهر را تشکیل میدادند، موسیقی خود را توسعه و گسترش دادند.
«وینتون مارسالیس» نوازنده چیرهدست موسیقی جز آمریکایی میگوید: «جز ابداع سیاههاست. این موسیقی بازگوکننده بسیاری از مسائل عمیق روحی است و نهتنها درباره نحوه نگاه ما به مسائل، بلکه درباره اصل معنی زندگی مردمسالارانه امروزی است. جز همان شرافت نژاد سیاه است که بهصورت صدا درآمده، در این سبک از موسیقی همهچیز را میتوان دید، چه ناگفته گذاشتنها، چه پیچیده بودنها و چه مستور ماندنها. جز بهترین تفسیر احساسات شخصی در تاریخ موسیقی غربی است.»