ستاره صبح آنلاین-دانشجویان در مبارزههای پیش از انقلاب نقش فعالی داشتهاند؛ آنها با فریادهای عدالتخواهانه و فعالیتهای مستمر خود، مخالفت آشکاری با سلطنت مطلقه رژیم پهلوی داشتند.16 آذر بهعنوان یکی از روزهای ضد استکباری در تاریخ ملت ایران ماندگار و به دلیل حمله به حریم دانشجو و دانشگاه در تقویم کشورمان بهعنوان «روز دانشجو» ثبت شد. پرسش این است که ماجرا چه بود که تاریخ 16 آذر اینقدر در تاریخ سیاسی و مبارزاتی ایران مهم شد و هنوز باوجود گذشت 68 سال از آن واقعه همهساله رسانهها در این روز به انتشار مقاله، یادداشت، گزارش و گفتههایی پیرامون این مناسبت میپردازند. ماجرا ازآنجا آغاز شد که در فاصله سالهای 1330 تا 28 خرداد 1332 دولت ملی مصدق که از پشتوانه بالای مردم برخوردار بود، قدرت را در دست داشت که این موضوع برخلاف خواست شاه با قدرت مطلقه بود. همچنین امریکا و بهویژه انگلستان نیز با حضور دولت مصدق مخالفت بودند. پسازاینکه دولت مصدق با کودتایی آمریکایی و انگلیسی در 28 مرداد سال 1332 سقوط کرد، جامعه ایران در بهت و حیرت فرو رفت و دانشگاه تهران که بهواسطه حضور دانشجویان و نخبگان کشور نسبت به بیگانه دیدگاهی ضد استعماری داشت، بیش از بیش رنگ ضد دیکتاتوری به خود گرفت.
کودتا
وقتی شاه و حامیانشان به این نتیجه رسیدند که مصدق مردم را با خود دارد و نمیتوانند او را مطیع فرمان شاه کنند، به این نتیجه رسیدند که نخستوزیر ملی و دولت ملی را از طریق کودتا ساقط کنند. این اتفاق با ساماندهی اراذل اوباش جنوب تهران و به سرکردگی برادران رشیدیان و هزینه حدود 10 میلیون دلاری به سرانجام رسید و تانکهای ارتش صبح روز 28 مرداد به خانه مصدق در خیابان کاخ (فلسطین فعلی) پلاک 109 حمله کردند. مصدق از پشتبام خانهاش فرار کرد؛ اما سرانجام دستگیر و روانه زندان شد و در دادگاه نظامی جانانه از حقوق ملت دفاع کرد و علیه استبداد سخن گفت. نتیجه دولت ملی سقوط کرد و جای آن را یک دولت نظامی به ریاست سرلشکر فضلالله زاهدی گرفت و پسازآن خفقان، استبداد و سکوت بر جامعه حاکم شد.
اعتراض در دانشگاه تهران
روز 16 آذر 1332 در دانشگاه تهران متفاوت از روزهای قبل آغاز شد. اساتید و دانشجویان با ورود به دانشگاه متوجه استقرار تجهیزات گارد رژیم شاهنشاهی و آرایش سربازان و اوضاع غیرعادی دانشگاه شدند. حضور نظامیان در صحن دانشکده فنی به درگیری میان دانشجویان و نظامیان منجر شد. عدهای از سربازان، دانشکده فنی را محاصره کرده بودند تا کسی از دانشکده خارج نشود، در این میان دستهای از سربازان با سرنیزه از در اصلی وارد دانشکده شدند. وقتی دانشجویان قصد خروج از درهای جنوبی و غربی دانشکده را داشتند یکی از دانشجویان بغض مانده در گلویش را با فریاد «دست نظامیان از دانشگاه کوتاه» باز کرد. هنوز صدای او خاموش نشده بود که رگبار گلوله باریدن گرفت.
هرچند تعدادی از استادان دانشگاه تهران ازجمله مهندس «بازرگان» به کودتا اعتراض کردند، اما این اعتراض بهجایی نرسید و ملت نیز صدای آن را نشنید تا اینکه «ریچارد نیسکون» که آن موقع معاون رئیسجمهور آمریکا بود به تهران آمد و در مسیر حرکت از فرودگاه مهرآباد به خیابان شاهرضا (انقلاب کنونی) مقابل درب اصلی دانشگاه تهران رسید. دانشجویان خشمگین از استبداد و کودتا فرصت را مناسب دیدند و یکپارچه به کف خیابان آمدند و علیه آمریکا، انگلیس و شاه شعار دادند، اعتراض به حدی بود که گارد آنها را محاصره و به درون دانشگاه هدایت کرد. درحالیکه اعتراض در صحن دانشکده فنی ادامه داشت، گارد با شلیک گلوله جان سه دانشجو به نامهای احمد قندچی، مصطفی بزرگ نیا و مهدی شریعت رضوی برادر زن علی شریعتی را گرفت و خون آنها صحن دانشکده فنی را رنگین کرد. پیکر این سه شهید دانشجو در آستانه امامزاده عبدالله شهرری دفن شد. این اتفاق سرمنشأ جنبش دانشجویی شد که از آن زمان تاکنون کموبیش و با شدت و ضعف ادامه داشته و خواهد داشت.
روایت روزنامه اطلاعات از واقعه ۱۶ آذر
پس از واقعه ۱۶ آذر تمام دانشگاههای تهران و بیشتر شهرستانها و حتی بسیاری از مدارس و دبیرستانها در اعتصاب کامل به سر میبردند. دولت از نتایج این واقعه وحشتزده بود و به همین دلیل خیلی زود روزنامههای طرفدار دولت با انتشار مقالات توجیهی درصدد سرپوش گذاشتن بر این اقدام دولت برآمدند. ازجمله این روزنامهها، روزنامه اطلاعات بود که عصر ۱۶ آذر ۱۳۳۲ گزارشی درباره «تظاهرات چند تن از دانشجویان» منتشر کرد و از آن بهعنوان «تحریکات عناصر اخلالگر و افراطی» یاد کرد و آورد: امروز عدهای از عناصر اخلالگر که منتسب به حزب منحله توده بودند به دانشگاه رفته و عدهای از دانشجویان را مجبور به تظاهرات کردند و در حال دستهجمعی به مأموران فرمانداری نظامی محافظ دانشگاه که مسلط بر اوضاع بودند حمله کرده، قصد ربودن اسلحه آنها را داشتند و مأموران نیز اقدام به تیراندازی کردند.
روز دانشجو به روایت مصطفی چمران
اما برخلاف گزارش روزنامه دولتی اطلاعات و گفتههای مسئولان آن روز که ناآرامیهای دانشگاه و باقی نقاط شهر را به «تحریکات برخی عناصر اخلالگر» نسبت میدادند، مصطفی چمران که خود از دانشجویان دانشکده فنی بود و در روز حادثه در کلاس درس حضور داشت در خاطرات خود این روز را اینگونه توصیف میکند: «صبح ۱۶ آذر هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوقالعاده سربازان و اوضاع غیرعادی اطراف دانشگاه شده و وقوع حادثهای را پیشبینی میکردند. ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانهای به دست سربازان نیامد به داخل دانشکدهها هجوم آوردند. آنها نقشه کشتن و شقه کردن دانشجویان را کشیده بودند و این دستور از مقامات بالاتری به آنها داده شده بود. سرکردگان اجرای این دستور و کشتار ناجوانمردانه عدهای از گروهبانان و سربازان بودند که اختصاصاً برای اجرای آن مأموریت در آن روز به دانشگاه اعزام شده بودند. سربازان به دانشکدهها حمله کردند و بدین ترتیب سه تَن از دانشجویان به نامهای (مهدی شریعترضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگنیا) به شهادت رسیدند و ۲۷ تن دیگر دستگیر و عده زیادی مجروح شدند.»
روز دانشجو به روایت علی شریعتی
علی شریعتی در توصیف سه شهید دانشجوی رویداد ۱۶ آذر ۱۳۳۲ مینویسد: «اگر اجباری که به زنده ماندن دارم، نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش میزدم؛ همانجایی که در سال 16 آذر 1322، «آذر» مان در آتش بیداد سوخت. او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند. این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفتهاند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافتهاند، نخواستند ـ همچون دیگران ـ کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر که را میآید، بیاموزند، هر که را میرود، سفارش کنند. آنها هرگز نمیروند، همیشه خواهند ماند، آنها «شهید» هستند. این «سه قطره خون» که بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. کاشکی میتوانستم این سه آذر اهورایی را با تن خاکستر شدهام بپوشانم، اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه دارم.»
16 آذر پس از انقلاب
حادثه خونبار 16 آذر پس از انقلاب همهساله در میزگردها، سخنرانیها و نوشتار موردنقد و بررسی قرار میگیرد و صاحبنظران نقطهنظرهای خود را بیان میکنند. جنبش دانشجویی پس از انقلاب، بازوی انقلاب و اصلاحات شد. این جنبش نقش مهمی در پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 و همچنین حسن روحانی در دو انتخابات سالهای 1392 و 1396 ریاست جمهوری ایفا کرد، البته به دلایل گوناگون بهتدریج جای جنبش دانشجویی که پیشازاین در دفتر تحکیم وحدت متمرکز بود را بسیج دانشجویی گرفت که این جریان دانشجویی مشابه دفتر تحکیم وحدت، بازوی نظام و جریان اصولگرا بوده و هست. بهتدریج جنبشی که در قالب دفتر تحکیم وحدت فعالیت میکرد به خاموشی گرایید یا نقش آن کمرنگ شد.
آینده جنبش دانشجویی در پرده ابهام
به عقیده بسیاری از صاحبنظران بهویژه آنهایی که در دهههای 40 و 50 در دانشگاه بودهاند، جنبش دانشجویی اکنون متأثر از اتفاقاتی که در جامعه افتاده مانند موانعی که نظریه «استصوابی» در ارتباط با محدود شدن دایره «انتخاب کردن» و «انتخاب شدن» انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ایجاد کرده و همچنین مسائل روابط خارجی، اوضاع اقتصادی و معیشتی، بحرانهای حلنشده مثل محیطزیست، کمآبی، آلودگی هوا و بیتوجهی به خواست جوانان، دچار سرخوردگی شده و درصحنه سیاست کمرنگ و یا غایب است. این اتفاق خوبی نیست و لازم است دانشجویان همانند گذشته در سرنوشت خود و مردم نقش ایفا کنند تا آیندهای بهتر از امروز و دیروز بسازند.