به گزارش ستاره صبح آنلاین عباس عراقچی دیپلمات باتجربه در وزارت خارجه جایش را به علی باقری کنی دانشآموخته رشته اقتصاد در دانشگاه امام صادق داد که پیشازاین مدیریت این دانشگاه بر عهده عمویش (محمدرضا مهدوی کنی) بود. علم سیاست و بهتبع آن دیپلماسی یک علم مهم در کشورها بهحساب میآید. واژه دیپلماسی به معنی هدایت بهینه روابط بین افراد، گروهها، ملتها و دولتها ازجمله واژههای سیاسی مورداستفاده در عرصه مناسبات بینالمللی است. اجرای دیپلماسی بر عهده گروهی که «هیئت دیپلماتیک» نامیده میشود، قرار دارد. این گروه نماینده رسمی کشور فرستنده آنها نزد کشور پذیرنده و میزبان تلقی میشوند. وظیفه هیئت دیپلماتیک حفظ منافع دولت و شهروندان کشور فرستنده نزد دولت پذیرنده است. دانستن فن این علم و عمل حرفهای، فواید بیشماری برای ملتها دارد. علت این است که روابط خارجی ادامه سیاستهایی است که در داخل اجرا میشود.
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین علاوه بر تسلط کامل به زبان بینالمللی، حدود چهار دهه در عرصه سیاست خارجی حضور فعال داشت که این موضوع از او یک دیپلمات برجسته در سطح ملی و بینالمللی ساخته بود. از سالها پیش فرآیندی شکل گرفت تا نخست مجلس بهظاهر انقلابی شکل گیرد و پسازآن «دولت مردمی» روی کار آید. دراینارتباط دولت مردمی از روز سوم شهریور 1400 بهطور رسمی کارش را آغاز کرد. این دولت همسو با مجلس و قوه قضائیه است، بنابراین اکنون که دو دیپلمات باتجربه یعنی ظریف و عراقچی از عرصه سیاست خارجی حذف شدهاند، توپ حل مشکلات «داخلی» و «خارجی» در زمین اصولگرایان است. اصولگرایان پیشازاین منتقد سرسخت دولتهای روحانی و مجلس دهم بودند و هرچه در توان داشتند برای ناکارآمد جلوه دادن پارلمان و قوه مجریه به کار گرفتند. آنها که تا دیروز مخالف برجام و توافق سهماهه و یکماهه دولت روحانی با آژانس بودند، اکنون که دولت و سازمان انرژی اتمی همسو با آنها شده و با آژانس توافق کرده، نهتنها فریاد برنمیآورند که چرا قانون هستهای مجلس اجرا نمیشود، بلکه به توافق جدید ایران با آژانس چراغ سبز هم نشان میدهند و صدایش هم بلند نمیشود. اصولگراها قبل از هر چیزی لازم است درباره رفتار دوگانه و کارنامه پرهزینه خود در دولتهای احمدینژاد توضیح دهند و بگویند که آیا قرار است اشتباهات گذشته در عرصه داخلی و خارجی بازهم تکرار شود؟ نویسنده در این نوشتار به سه نمونه اشاره میکند.
- مسئول تیم مذاکره هستهای در دولت احمدینژاد فردی بود که میگفت: «مذاکره برای مذاکره». شگفت اینکه او 10 دور مذاکره انجام داد که هیچ نتیجهای به بار نیاورد، زیرا فاقد استراتژی در روابط خارجی بود و دانش لازم برای مذاکره را نداشت و از سیاست تهاجمی در روابط خارجی استفاده میکرد که نتیجهاش صدور شش قطعنامه شورای امنیت علیه ایران شد که هزینه فراوانی برای ملت داشته و دارد. پرسش این است که آیا قرار است این سناریو دوباره تکرار شود؟
2- معاهده برجام در راستای توافق بر سر برنامه هستهای ایران و به دنبال تفاهم هستهای لوزان، در ۲۳ تیر ۱۳۹۴ (۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵) در وین اتریش بین ایران و گروه (۵+۱) چین، فرانسه، روسیه، بریتانیا و ایالاتمتحده آمریکا بهعلاوه آلمان بسته و قرار شد روز 26 دی 1394 اجرایی شود. اصولگراها از همان ابتدا به مخالفت با برجام برخاستند، اما اکنون پس از حدود 6 سال، به دنبال احیای همان برجام هستند. پرسش این است که معنای این رفتار دوگانه چیست؟
3-ایران در سال 2005 با تلاش دولت اصلاحات عضو ناظر «سازمان همکاریهای اقتصادی شانگهای» شد. قرار این بود که ایران به عضویت دائمی این سازمان درآید، اما منوچهر متکی وزیر امور خارجه دولت احمدینژاد در یک اقدام اشتباه، محیالدین کبیری، رهبر حزب نهضت اسلامی تاجیکستان را که مخالف رئیسجمهور آن کشور بود به تهران دعوت کرد و در نماز جمعه هم سخنرانی کرد. از آن زمان تاجیکستان مخالف عضویت ایران در این سازمان بود تا اینکه تلاش دیپلماسی در دولت رئیسی باعث شد تا روز گذشته ایران به عضویت دائم سازمان همکاریهای شانگهای درآید که این اقدام به نفع ایران خواهد بود و نشان از عملگرایی در روابط خارجی بهجای آرمانگرایی است.
به عقیده نویسنده، حال که نخستین موفقیت دیپلماتیک برای ایران در دولت سیزدهم حاصل شده، لازم است دیگر موضوعات چالشی ایران با غرب مثل برجام، تصویب لوایح FATF و ... نیز در قالب مذاکره واقعی و مستقیم دنبال شوند. مذاکره نیمبند و غیرمستقیم نهتنها به نتیجه مطلوب نخواهد رسید، بلکه احتمال دارد که شرایط سخت شود و دوباره یک اجماع بینالمللی علیه ایران مشابه گذشته (دولتهای احمدینژاد) شکل گیرد. دراینارتباط بهزعم نویسنده سیاست توازن بین شرق و غرب نتیجه میدهد، نه صرفاً سیاست نگاه به شرق.