ماجرای آشنایی و تأثیر شوکه کننده خبر قتل
شهرام مکری، کارگردان سینما که چند سال قبل فیلم «ماهی و گربه» را بر اساس یک ماجرای واقعی از رستورانی که غذای خود را از گوشت انسان میپخت، ساخته، در گفتوگو با ایسنا درباره خبرهایی که از این حادثه در هفته قبل منتشرشده است، ابتدا به آشنایی خود با بابک خرمدین اشاره کرد و گفت: من بابک خرمدین را از سالها قبل میشناسم و این شانس را داشتم که معلم او در دوره اولی که به انجمن سینمای جوانان آمده بود، باشم. او شخصیتی آرام و خوددار داشت و آنقدر سؤالهایش را آرام و با طمأنینه میپرسید که باید دقت میکردی یا سرت را جلو میبردی که بشنوی چه میگوید. زمان گذشت تا اینکه او در دانشگاه قبول شد و بعد هم سینما خواند و به یک مدرس خوب تبدیل شد. آخرین باری که خودم مستقیم با بابک در ارتباط بودم زمانی بود که او را بهعنوان مدرس به یک موسسه معرفی کردم. جالب است که قرار بود آموزش در آن کلاس بر این محور باشد که چطور میتوان از طریق هنر در مورد «خشونت» آگاهی داد یا از آن جلوگیری کرد؟!
وی ادامه داد: «یکی از دلایلی که باعث شد شوک خبر قتل بابک خرمدین برای جامعه زیاد شود، این بود که مردم شباهتهایی را بین خود و شخصیتهای درگیر این ماجرا میبینند. شاید اگر ما خبری درباره یک قتل بشنویم که به لحاظ جغرافیایی، فرهنگی، طبقهای و زبانی دورتر از ما باشد آن را بیشتر مثل یک داستان یا تخیل در نظر بگیریم، ولی ویژگی این اتفاق حداقل برای من این بود که فکر کردم چقدر شبیه موقعیتهایی است که ما در آن زندگی میکنیم؛ پسری که استاد دانشگاه است، موفق است، شخصیتی آرام دارد و پدر و مادری که شبیه پدر و مادرهای دیگر هستند. نکته دیگر، فعالیت حرفهای بابک است و همین عاملی بود که تکثیر این خبر تأثیر بیشتری بگذارد.»
پیامدهای بازتاب اخبار مربوط به قتلهای دلخراش
این کارگردان سینما در ادامه درباره بازتاب اخبار مربوط به قتلهای دلخراش اظهار کرد: فکر میکنم ما هنوز تجربه مواجهه با اخبار اینچنینی را نداریم. پرسش این است که آیا ما باید اخبار را منتشر کنیم یا نکنیم؟ آیا باید اخبار را با محدودیت منتشر کنیم؟ محدودیتها چه باشد؟ اینها همه باید بررسی شود. من خیلی نگران این بودم که خواندن جزئیات این اخبار در صفحههای مجازی ممکن است برای نوجوانها و بچهها تأثیر منفی داشته باشد. درواقع ضمن اینکه معتقدم نباید جلوی انتشار اطلاعات را بگیریم، ولی فکر میکنم درباره اینکه مرز اینها کجاست و چه کسی باید در مورد آن کاری انجام دهد، احتیاج به اقدامی کارشناسی داریم.
نقش سینما در آگاهیبخشی زودهنگام درباره مسائل اجتماعی
مکری افزود: مسئله دیگری که میخواهم به آن اشاره کنم، دادن پیشآگاهی است و فکر میکنم سینما یا بهطورکلی هنر در این زمینه میتواند کمککننده باشد. واقعیت این است که اگر هنرمندان دقیق باشند، میتوانند شرایط اجتماعیای را که ما در آینده با آن روبرو میشویم، زود تشخیص دهند. به نظرم این جمله کلیشهای که میگویند هنرمندها شاخکهای حساسی دارند میتواند واقعاً کارکرد داشته باشد. در حوزه فیلم، سینما و داستان در طول تاریخ سینمای ایران موارد زیادی را دیدهام که هنرمندان نسبت به بعضی شرایط، پیش از آنکه به وجود بیاید آگاهیبخشی و جامعه را حساس میکنند؛ بنابراین اگر نقش رسانه و جامعه هنری را در نظر بگیریم باید گفت که در این ماجراها ما با 2 بخش مواجه هستیم؛ اول کسانی که پیشازاین حوادث میتوانند کار کنند و دوم کسانی که بعدازآن کار میکنند. از این میان حوزه خبر و اطلاعرسانی مربوط به بعد از حادثه است که به نظر میرسد هنوز چارچوب کار حرفهای آن را - در عین انتشار بدون محدودیت اطلاعات - نمیدانیم و نیاز به آموزشهای پایهای در خانوادههاست، چراکه وقتی بچهای میشنود پدر و مادری فرزند خود را به قتل رساندهاند این خبر میتواند تبدیل به یک فروپاشی روانی در ذهنش شود و نیاز است که ما به سمت آموزش نزد پدر و مادرها و خانوادهها برویم و ازآنجا کار را شروع کنیم.
هنوز کسی هست که بگوید
آیا «خانه پدری» در ایران رخ داده؟
این فیلمساز درباره آنچه در حوزه کاری خودش میتواند رخ دهد، توضیح داد: یکی از مشکلات جامعه سینمایی ما با موضوعهای حساس در این است که یا آنها را نادیده میگیرد یا در شکلهای حداقلی میگذارد یا با القابی مثل سیاه نمایی آنها را به یک کنج میاندازد. میخواهم در اینجا به فیلم «خانه پدری» ساخته کیانوش عیاری اشاره کنم که از وقتی ساخته شد چقدر شنیدهایم که این فیلم تلخ و سیاهنماست. من دقیقاً جشنواره فجری را که فیلم در آن نمایش داشت به خاطر میآورم. وقتی از پلههای سالن برج میلاد پایین میآمدیم، چند جوان جلوی آقای عیاری را گرفتند و یکی از آنها با صدای بلند میگفت: «آقای عیاری این فیلمی که شما ساختهاید کجا اتفاق میافتد؟ در ایران؟ آیا واقعاً در ایران چنین چیزی را داریم؟» عین این جملات را به خاطر دارم. وقتی ما سعی کنیم هنری را که میخواهد به ما پیشآگاهی بدهد، هنری را که میخواهد بگوید فاجعه همینقدر نزدیک میتواند باشد به کنج بیندازیم و سعی کنیم آن را نادیده بگیریم، احتمالاً فقط برای هنری میتوانیم جا باز کنیم که قرار نیست تأثیر بزرگ بگذارد یا خاصیتی داشته باشد. انگار با نادیده گرفتن، بار مسئولیت را از روی دوش برمیداریم.