مرضیه نگهبان مروی: رمان «کتابخوان» نوشتۀ برنهارد شلینک، نویسنده و حقوقدان آلمانی، یکی از برجستهترین آثار ادبیات پساجنگ آلمان است. این رمان، که متن اصلی آن اولین بار در سال ۱۹۹۵ به زبان آلمانی منتشر شد، بهدلیل سبک روایی ساده اما عمیق و مضامین چالشبرانگیزش شهرتی جهانی یافت و بهسرعت به چندین زبان ترجمه شد.
شلینک در رمان «کتابخوان» داستان عشقی نامتعارف را با پرسشهای اخلاقی و تاریخی درهم میآمیزد و با زبانی صریح و بدون تکلف، خواننده را به سفری درونی دعوت میکند که در آن عشق به ادبیات، راهی برای مواجهه با گذشتهای دردناک و یافتن آرامش در جهانی زخمخورده از جنگ است. این کتاب، بهویژه برای عاشقان ادبیات، اثری است که هم قلب را میفشارد و هم ذهن را به چالش میکشد.
وقایع رمان «کتابخوان» در آلمان دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، یعنی دورهای که جامعۀ آلمان هنوز درگیر پیامدهای جنگ جهانی دوم و جنایات نازیهاست، رخ میدهند. شهر بینامی که مایکل و هانا، شخصیتهای اصلی رمان، در آن زندگی میکنند، میتواند نمایندۀ هر شهر آلمانی باشد که در تلاش برای بازسازی و مواجهه با گذشتهای تاریک است. فضای رمان، ترکیبی از سکوت سنگین پس از جنگ و تلاش برای بازگشت به زندگی عادی است، اما زخمهای تاریخی و روانی همچنان در روابط و رفتارهای شخصیتها مشهودند.
شلینک در «کتابخوان» با توصیفات مینیمال اما تأثیرگذار، حس انزوا و سردرگمی نسل پس از جنگ را به تصویر میکشد. آپارتمان هانا، خیابانهای شهر، و بعدها سالن دادگاه، همگی فضاهاییاند که گذشته و حال را به هم پیوند میزنند. این فضاها، در کنار عشق مایکل به کتابها، به داستان عمقی عاطفی و تاریخی میبخشند.
رمان «کتابخوان» حول دو شخصیت اصلی میچرخد: مایکل برگ، راوی داستان، که در آغاز رمان پسری پانزدهساله است، و هانا اشمیتز، زنی سیوششساله با گذشتهای مرموز.
مایکل، پسری حساس و کنجکاو، پس از بیماری و بهبودی بهکمک هانا، وارد رابطهای عاشقانه با او میشود. این رابطه، که با خواندن کتابهای ادبی توسط مایکل برای هانا شکل میگیرد، برای او تجربهای عمیق از عشق و کشف خود است. اما وقتی هانا ناگهان ناپدید میشود، مایکل با پرسشهایی دربارۀ هویت او و گذشتهاش تنها میماند. او سالها بعد، بهعنوان دانشجوی حقوق، در دادگاهی با هانا روبهرو میشود و رازهای تاریک او را کشف میکند.
هانا، شخصیتی پیچیده و چندوجهی، زنی است که ظاهری سرد و مقتدر دارد، اما در درون، شکننده و پر از راز است. عشق او به شنیدن داستانها و کتابهایی که مایکل برایش میخواند، تنها دریچه او به جهانی فراتر از گذشتهاش است. گذشتۀ هانا، که به جنایات نازیها مرتبط است، او را به شخصیتی تراژیک تبدیل میکند که هم قربانی شرایط است و هم مسئول انتخابهایش.
رمان «کتابخوان» پر از مضامینی است که خواننده را به تأمل در تاریخ، اخلاق و انسانیت وامیدارند. نقش ادبیات یکی از محوریترین مضامین رمان است. برای مایکل و هانا خواندن کتابها - از «اُدیسه» هومر گرفته تا آثار چخوف – نهتنها راهی برای ارتباط عاطفی، بلکه ابزاری برای فهم خود و جهان است. هانا، که بیسواد است، از طریق شنیدن داستانها به آرامش میرسد و مایکل از طریق خواندن، هویت خود را شکل میدهد. ادبیات در این رمان، پلی است که گذشته و حال و گناه و بخشش را به هم متصل میکند.
گناه و مسئولیت، دیگر مضامین کلیدی رمان «کتابخوان» هستند. رمان به پرسشهای دشواری دربارۀ نسل دوم آلمان پس از جنگ میپردازد: چگونه میتوان با گذشتهای پر از جنایت کنار آمد؟ مایکل، که نمایندۀ نسل جدید است، با احساس گناه جمعی و شخصی دستوپنجه نرم میکند. هانا نیز، با گذشتهاش بهعنوان نگهبان اردوگاه نازیها، نمادی از پیچیدگیهای اخلاقی است. او زنیست که هم گناهکار است و هم قربانی شرایط.
عشق و روابط انسانی نیز در قلب داستان قرار دارند. رابطۀ مایکل و هانا، که با تفاوت سنی و تجربههایشان پیچیدهتر میشود، نشانگر شکنندگی و قدرت عشق است. این رابطه، که از طریق ادبیات شکل میگیرد، به مایکل کمک میکند تا زخمهای عاطفی و تاریخی خود را درک کند. شفای زخمهای جنگ، مضمون دیگری است که شلینک با ظرافت در رمان «کتابخوان» مورد کندوکاو قرار میدهد. مایکل، که در بزرگسالی با احساس انزوا و سردرگمی دستوپنجه نرم میکند، از طریق تأمل در گذشته و ادامۀ خواندن برای هانا (حتی از راه دور)، راهی برای التیام مییابد. این شفای تدریجی، نشانگر قدرت ادبیات و حافظه در بازسازی روح انسان است.
سبک روایی شلینک در رمان «کتابخوان» ساده، صمیمی و در عین حال عمیقاً تأملبرانگیز است. داستان از زبان مایکل، بهعنوان راوی اولشخص، روایت میشود و این به خواننده اجازه میدهد که جهان را از دیدگاه او - ابتدا بهعنوان پسری جوان و سپس مردی میانسال - ببیند. این دیدگاه، حس صمیمیت و در عین حال فاصلهای عاطفی ایجاد میکند، زیرا مایکل خود در تلاش برای فهم احساساتش است.
نثر شلینک، با پرهیز از تزئینات غیرضروری، به موضوعات و مفاهیم پیچیده و دشوار داستان اجازۀ خودنمایی میدهد. جملات کوتاه و دقیق او، همراه با لحنی محترمانه اما بیطرف، خواننده را به مواجهه با پرسشهای اخلاقی و عاطفی داستان دعوت میکند. بخشهای مربوط به خواندن کتابها، با جزئیات شاعرانهای توصیف میشوند که عشق به ادبیات را به زیبایی به تصویر میکشند.
جایگاه رمان «کتابخوان»
رمان «کتابخوان» بهدلیل جسارت در پرداختن به موضوعات حساس، مانند گناه جمعی آلمان و پیچیدگیهای اخلاقی، مورد تحسین فراوانی قرار گرفت. این رمان به بیش از ۴۰ زبان ترجمه شد و در سال ۱۹۹۷ به یکی از پرفروشترین کتابهای بینالمللی تبدیل شد. همچنین اقتباس سینمایی آن در سال ۲۰۰۸، با بازی کیت وینسلت (که برای بازی در نقش هانا برندۀ اسکار شد)، شهرت رمان را بیشتر کرد.
رمان «کتابخوان» با ترجمۀ فریور جوانبخت موثق در نشر پایان منتشر شده است.
برگرفته از: ایبنا