با امنیتی کردن برنامه هستهای ایران توسط غرب و آژانس، هم اکنون این برنامه نه تنها زمین هماورد تسویه حساب سیاسی آمریکا، اروپا و آژانس برای اهداف سیاسی شده است، بلکه آمریکا با حمله به تاسیسات هستهای ایران جرمی بینالمللی مرتکب شدهاست که با توجه به خاستگاه قانونی برنامه هستهای ایران قابل تعقیب در محاکم حقوقی بینالمللی است.اگر چه ممکن است این پیگیریهای حقوقی در نظام ناعادلانه کنونی بینالمللی و ساختار معیوب سازمان ملل هیچ اثر وضعی و کوتاه مدت نداشتهباشد اما همین که مرجعیت و مشروعیت بینالمللی امریکا را زیر سوال ببرد، میتواند در توازن قوای بینالمللی موثر باشد و این نکته همکاری با کشورهای جهان است.
حملههای اسرائیل و آمریکا به تاسیسات هستهای ایران با مخاطرات بشری و زیست محیطی که دارد، مصداق جنایت جنگی است. به دلیل بی عملی شورای حکام و مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در قبال دنیا این موضوع در یک ابهام استراتژیک قرار گرفته است. این بیعملی هم باعث شد ابزار نظارتی آژانس از بین برود و هم باعث شد سرنوشت مواد غنیشده موجود در فردو که از اموال مردم ایران است، نامعلوم شود. این نهادها باید در مقابل عملکرد خود پاسخگو شوند؛ زیرا الان مباحثی هم در زمینه فنی نحوه حمله به چنین تاسیساتی مطرح است که احتمالا برای موفقیت باید از ترکیبات خاصی استفاده شده باشد.هنوز بازرسان آژانس چنانچه هنوز در ایران ماندهباشند، اطلاعات دقیقی ندارند که به وین بفرستند و کشورهای عضو آژانس از آن طریق مطلع شوند که میزان خسارات چقدر است. اصرار گروسی و ترامپ برای دسترسی بیشتر و بازرسیهای جدید هم برای همین منظور است که بازرسان از سرنوشت مواد غنیشده مطلع شوند. به همین دلیل هر فرد و نهادی بر اساس اهداف و انگیزههای خودش و قرائنی که دارد حمله به تاسیسات هستهای ایران را تجزیه و تحلیل میکند. پس به عقیده من مهمترین انگیزه ضد و نقیض گوئی نهادها، رسانهها و افراد مختلف این است که اطلاعات دقیقی، به ویژه از جهت میدانی، وجود ندارد. احتمالا ایران به دلایل مشخص به آژانس دسترسی نخواهد داد که از این تاسیسات بازدید کند و گزارش دهد. حال چه این گزارشها فنی باشد و چه گزارش احتمالاً جاسوسی باشند. به هر حال گزارشهایی از آژانس عامدانه یا غیرعامدانه به بیرون درز میکند و به دست سازمانهای جاسوسی غربی میرسد. بالاخره یکی از کارکردهای آژانس همین است که اطلاعات عمدا لو میرود. این مساله بارها هم مورد اعتراض ایران واقع شدهاست.
دوم اینکه ترامپ آدمی نیست که شکست را قبول کند، با روحیه و ویژگی شخصیتی که از او میشناسیم میخواهد هر کار خودش را یک پیروزی به حساب بیاورد. یک تلفن به هند و پاکستان میزند و هند، پاکستان بدون توجه به این تلفن به هر دلیلی با هم آتش بس اعلام میکنند؛ اما ترامپ این را به حساب پیروزی خودش میگذارد. حالا در حمله به ایران که این همه قشون، این همه هواپیما، بمبافکن و هواپیمای پهنپیکر سوخترسان و غیره وجود داشته، برای ترامپ خیلی سنگین است که این عملیات موفق نشده باشد. دقت کنیم ترامپ در این قضیه تلاش کرد از ارتش آمریکا هم یک قهرمان بسازد. ترامپ به اثرات دومینووار بی اعتبار شدن قدرت نظامی امریکا واقف است و نمیخواهد وضعیتی ایجاد شود که آبروی ارتش در داخل و خارج آمریکا لطمه بخورد. در نتیجه هر که از این افرادی که به نوعی از منظر شغلی خود با این قضیه مرتبط هستند یک برآورد دارند در حقیقت ارزیابی های اطلاعاتی در این میان یک مقداری متفاوت است.
ترامپ میخواهد بگوید من کاری را کردم و موفق بودهام. روش ترامپ این است که خیلی کاری با بدنه حرفهای تخصصی کارشناسی سیستم آمریکا ندارد. به عبارتی ویژگی شخصیتی ترامپ این است که میخواهد همه کارها دست خودش باشد و کارها توسط او نجام شود و در تصویر باشد. الان با این وضعیت ترامپ میخواهد بگوید کاری مثبتی انجام داده ولی سیستم اداری آمریکا اعم از آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (CIA)، آژانس اطلاعات دفاعی (DIA) وابسته به پنتاگون و یاآژانسهای دیگر در حقیقت ارزیابی تخصصی خودشان را بر اساس دادههایی که به دست آورده اند انجام میدهند، در حالی که ترامپ به این جور ارزیابیها اعتماد و کاری ندارد. تا زمانی که یک گروه بازرسی به محل اعزام نشود و دقیق ارزیابی نکند به هیچ جمعبندی نمیشود رسید. الان بیشتر حدس و گمان مقامات آگاه و ناشناس است که بنظر من کارساز نیست. یعنی واقعا نمیشود روی حرف اینها برای یک چنین کار بزرگی بسنده کرد، به نظر من باید اطلاعات دقیق تر میدانی جمع شود تا بتوان نتیجهگیری کرد.
برگرفته از: خبر آنلاین