با توجه به شناختی که از ارتباط اعضای شورا و شهردار دارید، گره کار شورای ششم با شهردارش را در چه می دانید؟ چرا به تخلفات آقای زاکانی رسیدگی نمی شود؟
مساله اصلی این است که گویی شهردار خود را منتخب شورا نمی داند. علیرضا زاکانی پشت پرده انتخاب شد و به شورای ششم معرفی شد. چون در انتخابات 1400 مساله یکدست بودن شورا ها، شهرداری و دولت بود، اعضای شورا آقای زاکانی را پذیرفتند. ولی وضعیت یکدستی در ادامه راه نشان داد که کارایی ندارد. امروز شهردار تهران شورای شهر را تحویل نمی گیرد و خود را ملزم به پاسخگویی به اعضای شورا نمی داند. انتخاب او از جای دیگری بوده و باید به آن جا جواب پس بدهد. آنچه مطرح می شود نشان می دهد تخلفات شهرداری تهران بالا است. هر روز مساله ای وجود دارد. خوشبختانه برخی از اعضای شورا تا حدودی از اهرم های قانونی خود استفاده می کنند، ولی این اعضا هم با احتیاط عمل می کنند و متاسفانه سمبه پر زوری ندارند.
با توجه به ناتوانی شورای شهر در پاسخگو کردن شهردار و مدیرانش، چه پیش بینی از ادامه داشتن تخلفات در مجموعه شهرداری تهران دارید؟
آنچه برای ما و بخش بزرگی از مردم جامعه آزار دهنده است، دوگانگی در برخورد با تخلف است. یک بار نشنیده ایم که شهردار تهران به دلیل تخلفاتی که مطرح شده به یکی از دستگاه ها احضار و توضیح بدهد. ولی فرض کنید اگر همین شورا و شهرداری در دست اصلاح طلبان بود به خاطر کمتر از این موارد باید دادگاهی می شدند. تبعیض آشکار درباره این گروه و چشم بستن بر تخلفات، خطا ها و اشتباهات عمدی و سهوی آن ها، برای جامعه آزار دهنده و ناامید کننده است ضمن اینکه می بینیم منجر به ادامه پیدا کردن تخلفات می شود. چون آقایان به خوبی دریافته اند که دستشان باز است و شورای شهر بر آن ها تسلطی ندارد و برخوردی با آن ها نخواهد شد. ادامه این تخلفات برای کشور خطرناک است زیرا در هر خطایی عده ای با خطاکار همراهی می کنند و ادامه این وضعیت منجر به شکل گیری باند های فساد می شود. تخلف عقبه و ادامه ای دارد.
با توجه به توضیحات شما نباید از این طیف انتظار کارایی داشت. آیا می توان گفت دلزده کردن مردم به رسالت پنهان گروه تبدیل شده یا خیر؟
آقای حمید رسایی یکی از تندروهای معروف در یک مصاحبه علنا گفت هر چه مردم کمتر مشارکت سیاسی داشته باشند به نفع ما است! آقایان رسایی و زاکانی هم فکر هستند وقتی علنا چنین حرفی زده می شود باید گفت دلزده کردن مردم بخشی از سیاست های این گروه است. تندرو ها مردم را کم هوش و ناآگاه می پندارند. اما جامعه با درکی درست از خوب و بد، تماشاگر این جریان است. آنچه از دست می رود آبرو و اعتبار دستگاه ها نزد افکار عمومی است. این طیف از گذشته تا امروز از برخی رفتار های غلط خود نتیجه گرفته اند. امروز این گروه می خواهد دست دولت را ببندد تا مردم را به نتیجه انتخابات بی اعتماد کند. بخشی از مردم قانع شدند و به امید تغییر به مسعود پزشکیان رای دادند تا گشایشی در کشور حاصل شود.یک معادله ساده در جریان است هر بار که گروه های اصلاح طلب و معتدل قدرت را در دست می گیرند این طیف هر کاری می کند تا آن ها در عمل به وظایف خود موفق نشوند و کاری برای مردم و کشور نکنند. مسعود پزشکیان براساس شناختی که از این گروه داشت مفهوم وفاق را طرح کرد و امروز بیش از آن که باید به این طیف امتیاز می دهد ولی جناح مقابل نمک گیر نخواهد شد. علیرضا زاکانی در انتخابات نه در قد و قواره رقیب، بلکه به شکل مخالف پزشکیان ظاهر شد. امروز نیز تلاش می کند تا افرادی که به مسعود پزشکیان رای داده بودند بگویند: رفتیم و رای دادیم، پس نتیجه رای ما چه شد؟! و دلسرد شوند. عدم شرکت مردم در انتخابات یعنی رای به علیرضا زاکانی، دوستانش و استمرار رویه های غلط گذشته. ما با گروهی طرف هستیم که منافعشان در عدم موفقیت دولت هاست، منافعشان در کارشکنی و بالا رفتن ناکارآمدی است. نفعشان در سخت شدن شرایط زندگی و دلسردی مردم است. از این رو عدم شفافیت و سر بسته نگه داشتن زخم های کهنه روال کار این گروه است.