پس از ۱۲ روز نبرد نفسگیر میان ایران و اسرائیل، سرانجام آتشبسی شکننده برقرار شد. اکنون نه زمان جشن گرفتن است و نه وقت شعار دادن؛ بلکه لحظهای است برای بازنگری در سیاستها، بازسازی انسجام ملی و بازتعریف راهبردهای کلان جمهوری اسلامی برای آینده. آن چه اکنون با آن مواجه هستیم بیشتر حالتی موقتی دارد تا یک توافق پایدار. دلیل آن روشن است: ریشههای اصلی منازعه هنوز باقی است. مطالعات جنگ نشان میدهند که پایان واقعی جنگ یا با تسلیم کامل یکی از طرفین رخ میدهد یا با رسیدن به تعادل در بازدارندگی. روشن است که هیچ یک از این دو محقق نشده است. این نشان میدهد که ایران و اسرائیل هر دو در حال آمادهسازی مجدد خود برای دورهای آینده این رویارویی هستند. آتشبس کنونی بیش از آن که ثمره یک توافق پایدار باشد، محصول توازن ناپایدار قوا و هزینههای فزاینده جنگ برای منطقه و جهان است. از این رو باید انتظار داشت که دورهای جدیدی از رویارویی، هرچند با شکلها و ابزارهای متفاوت، در راه باشد.
همبستگی گسترده مردم در جریان بحران اخیر، بهرغم مشکلات اقتصادی، سیاسی و نارضایتیهای پیشین، بار دیگر نشان داد که وطندوستی ایرانیان از اختلافات داخلی فراتر میرود. حتی بسیاری از منتقدان سرسخت نظام، در این بزنگاه، دفاع از ایران را به مخالفتهای پیشین خود ترجیح دادند. این رفتار، نشانه بلوغ سیاسی جامعه و فرصتی بیبدیل برای نظام است تا تعریف خود از «خودی و غیرخودی» را بازنگری کند و زمینه آشتی ملی را فراهم آورد.
محروم کردن نظام از ظرفیتهای انسانی، فکری و تخصصی منتقدان تنها به خاطر اختلافات سیاسی، یکی از پرهزینهترین اشتباهات سالهای گذشته بوده است. اکنون زمان آن فرا رسیده تا با کنار گذاشتن موضوعات حاشیهای نظیر اجبار در پوشش یا محدودسازی آزادیهای مدنی، فضا برای همدلی، گفتوگو و مشارکت ملی باز شود. دلجویی از آسیبدیدگان اعتراضات سالهای گذشته و اعتمادسازی با نسل جدید، مهمترین گام در مسیر بازسازی مشروعیت داخلی است.
نظام در طول سالیان گذشته خود را از پتانسیل وسیعی از ایرانیان داخل و خارج محروم کرد صرفا به بهانه آن که زاویهای در نظرات سیاسیشان دارند و به نقد نظام میپردازند. محروم کردن نظام از این پتانسیل، آسیبهای جدی به نظام وارد کرد. از یک طرف سطح مشروعیت مردمی را به کمترین حد خود رساند و از طرف دیگر فرصتها و امکانات فراوانی که نزد این گروهها وجود داشت به کار گرفته نشد و آنها عملا کنار گذاشته شدند.
در فضای پس از بحران، برخی صداها خروج ایران از NPT و اخراج آژانس بینالمللی انرژی اتمی را خواستار شدند. اما تجربه نشان داده که اتخاذ چنین مواضع تند، اغلب در خدمت سناریوهای طرف مقابل است. سیاست اسرائیل، سوق دادن رقبای خود به واکنشهای افراطی است تا زمینه انزوای بینالمللی آنان را فراهم آورد؛ همانگونه که در مورد حماس عمل کرد.
ایران باید در تعامل با نهادهای بینالمللی رویکردی حسابشده، محدود و هوشمندانه اتخاذ کند. نه مماشات کامل، نه تقابل بیمحابا؛ بلکه مدیریت محتاطانهای که در عین حفظ حقوق کشور، فضا را برای اجماع جهانی علیه ایران فراهم نکند.یکی از تحولات مثبت این بحران، عدم مشارکت کشورهای مهم منطقه در اقدامات خصمانه علیه ایران و حتی ایفای نقش فعال در ایجاد آتشبس بود. این اتفاق، نشانهای است از بهبود تدریجی روابط ایران با همسایگان، و فرصتی است برای تعمیق این تعاملات. سیاستهای خصمانه گذشته نسبت به برخی کشورهای منطقه، آسیبزا و ناپایدار بود. اکنون باید روابط منطقهای به سطح شراکتهای واقعی و راهبردی ارتقا یابد. تنها از طریق همکاری منطقهای فعال است که ایران میتواند سهم خود را در نظم چندقطبی آینده تثبیت کند.
منبع: دیپلماسی ایرانی