چگونه همهچیز رخ داد
نویسنده زمانی که حدود ۱۸ هفته باردار بود، در جریان یک سونوگرافی روتین متوجه شد که قلب جنین نمیزند و او سقط جنین داشته است. دیدن تصویر پسر داخل رحم که دیگر نبضی نداشت، برایش غیرمنتظره بود و او را در شوک فرو برد.
وقتی به خانه برگشت، هنوز در حال انکار و شوک بود. تلاش کرد با جمع کردن لباسها، عکسهای سونوگرافی و وسایل مربوط به بچه، آنها را در بستهای گذاشته و آن را کنار گذاشته تا بتواند واقعیت را بپذیرد. سپس در را به اتاق نوزاد بست و ماهها کنار آن اتاق نرفت.
سختی واقعی سقط جنین
طبق آمار و مطالعات پزشکی، بین ۱۰ تا ۲۰ درصد بارداریهای شناختهشده به سقط جنین ختم میشوند و قسمت اعظم آنها در سهماهه اول رخ میدهد. اما سقط در هفتههای بعدی بارداری هم ممکن است اتفاق بیفتد. چنین روندی معمولاً خارج از کنترل مادر است و دلایل آن به عوامل مختلفی از جمله اختلالات کروموزومی برمیگردد — و نه به رفتار یا عملکرد فرد.
نویسنده درباره روزی که متوجه شد جنین از دست رفته است میگوید: همان روز برای عمل برداشتن بافت جنین نوبت دادند، و روان او فرصت نکرد تا واقعیت را پردازش کند. درد و شوک بههمراه اضطراب شدید، شب بدون خواب را برایش رقم زد.
بار احساسی و مقابله با گناه
بخش بزرگی از درد سقط جنین، نبود درک و همدلی از سوی اطرافیان است. بسیاری از افراد اطلاعات نادرستی درباره علت سقط دارند و گاهی زنان را مقصر میدانند. مثلاً در یک مطالعه، برخی افراد فکر میکردند که سقط ممکن است بهخاطر استرس یا بلند کردن اشیا سنگین رخ دهد — باورهایی که علمی نیستند و باعث ایجاد احساس گناه در مادر میشود.
نویسنده میگوید در روزها و هفتههای بعد از سقط، با احساسات متنوعی از اندوه شدید، غم و حتی شرم و انزوا روبهرو بوده است. او احساس میکرد که شاید «گریهاش ارزش واقعی نداشت»، بهخصوص زمانی که دیگران توصیههای سادهای مثل «دوباره تلاش کن» میدادند.
راهرفتن در مسیر بهبود
در نهایت، نویسنده و همسرش جایی که فکر میکردند حالشان بهتر خواهد شد، حمایت را از جامعهای یافتند که تجربه مشابهی داشتهاند — گروههایی از افرادی که سقط جنین را تجربه کردهاند و درباره احساسات و راهحلها صحبت میکنند. این حمایت اجتماعی و همدلی به او کمک کرد تا احساس تنهایی را کمتر کند و بفهمد تنها نیست.
او به مطالعه درباره سقط جنین ادامه داد و فهمید که گروه زیادی از زنان این تجربه را داشتهاند و حتی ناگفتههای بسیار زیادی درباره احساسات پس از آن وجود دارد. این آگاهی و گفتوگو با دیگران باعث شد از فشار گناه و تنهایی رها شود.
تجربه پس از سقط و زندگی بعدی
نویسنده پس از مدتی تحت IVF (لقاح آزمایشگاهی) قرار گرفت و بارداری موفقی داشت که منجر به تولد فرزند سالم شد. اما حتی امروز، درد و غم از دست دادن فرزند اول هرگز بهطور کامل از بین نمیرود و او هنوز هر روز به یاد پسر از دسترفتهاش است.
سقط جنین تجربهای عمیقاً شخصی و اغلب سخت است که با درد جسمی و احساسی همراه میشود.
این تجربه ممکن است با احساس گناه یا شرم همراه باشد، حتی زمانی که علت آن معمولاً بیارتباط با عملکرد فرد است.
حمایت اجتماعی و تجربه گفتوگو با افرادی که شرایط مشابهی داشتهاند میتواند به کاهش احساس تنهایی کمک کند.
بهبود از سقط ممکن است زمان ببرد و حتی در کنار خوشحالی از تولد بعدی، غم گذشته همچنان بخشی از زندگی باقی بماند.