برای درک این تحول، کافی است نگاهی به قسمت آغازین پادکست «Joe Marler Will See You Now» بیندازیم؛ جایی که میزبان پادکست، ورزشکار سابق راگبی، نقش یک رواندرمانگر را بازی میکند و از مهمانان آزمونهای ظاهراً روانشناختی میگیرد. در نسخه ویدئویی، جادوی صحنه و حرکات دیداری ممکن است جذاب باشد، اما برای شنوندهٔ فقط صوت، بسیاری از لحظات بیمعنا یا مبهم بهنظر میرسند، چرا که بر اتفاقات دیداری تکیه دارند و توضیح صوتی برای آنها وجود ندارد.
این مشکل محدود به این مورد نیست. در اپیزودی از پادکست «Diary of a CEO» میزبان به مهمان خود یک شیشه سکهٔ طلا میدهد تا دربارهٔ مفهوم «ذخیرهٔ خواب» صحبت کند، اما هیچ توضیح صوتی دربارهٔ این شی یا معنا و چگونگی استفاده از آن وجود ندارد؛ شنوندگان فقط صداهای مبهم و مکثهای طولانی میشنوند.
مشکل دیگری که منتقدان به آن اشاره میکنند، کیفیت بد صدا در برخی از پادکستهای تصویری است. برای مثال، در قسمتهای ابتدایی پادکست «The Rest Is Football» صدای میزبانان بهگونهای بود که گویی از درون یک غار پخش میشود؛ مشکلی که بعدها برطرف شد، اما نشان میدهد که اولویت با تصویر و حضور در پلتفرمهای تصویری است، نه کیفیت شنیداری.
منتقدان مثل میراندا ساویر میگویند این روند نتیجهٔ حضور کسانی است که از پسزمینههای تلویزیون، یوتیوب یا رسانههای تصویری میآیند و به جای توجه به صدای خالص، به دنبال استفاده از قدرت تصویر هستند. از نظر او، این رویکرد نه فقط به کیفیت صوتی لطمه میزند بلکه اغلب باعث میشود که هیچیک از دو رسانه—صوت یا تصویر—بهخوبی انجام نشود.
یکی از دلایل اصلی تمایل به تولید ویدیو، توانایی ویدئو در بازاریابی و جذب مخاطب در شبکههای اجتماعی است. کلیپهای کوتاه و بصری به راحتی در پلتفرمها به اشتراک گذاشته میشوند و میتوانند مخاطبان جدیدی جذب کنند. اما این تمرکز بر قابل دید بودن محتوا، بهخصوص در شبکههای اجتماعی، اغلب ارزش اصلی پادکستها—یعنی تجربهٔ شنیداری غنی و تخیلی—را نادیده میگیرد.
با این حال، هنوز نمونههایی از پادکستهای صوتی عالی وجود دارند که بهطور کامل از ظرفیتهای شنیداری استفاده میکنند. سریالی مانند «Adrift» که داستان واقعی خانوادهای را روایت میکند، با طراحی صوتی چندلایه شنونده را در قایق نجات در اقیانوس قرار میدهد و تجربهای همهجانبه و شنیداری خلق میکند.
کارگردانان صوتی امیدوارند که شاید در آینده پادکستهای صوتی و تصویری بهعنوان دو رسانهٔ متمایز توسعه یابند، چون همانطور که یکی از آنها اشاره میکند، نبود تصویر نه نقص تکنولوژی است و نه چیزی که محدودیت ایجاد کند؛ بلکه بخشی از زیبایی و قدرت پادکست سنتی است که به ذهن و تخیل شنونده فضای بیشتری میدهد.