در این نمایشگاهِ کوچک در MoMA، فرانکنتالر چنان به نظر میرسد که رنگ را به نیروی زندهای تبدیل میکند که انگار از دست هنرمند جداست و زندگی خودش را دارد.
نقاشیِ «Mountains and Sea»؛ آغاز انقلابی
تحول اصلی فرانکنتالر در سال ۱۹۵۲ رخ داد، زمانی که او اثر معروفش «Mountains and Sea» را در استودیوی خود در خیابان ۲۳ نیویورک خلق کرد. به جای آنکه بوم را مثل قلمرو نبرد هنرمند با سنت هنری یا درونگرایی ببیند، او به آن به چشم فیبرهای متراکم و خام بوم نگاه کرد. به همین دلیل رنگ را با تینر رقیق کرد و روی بومِ بدون آمادهسازی ریخت، طوری که رنگ درست در تار و پودِ پارچه نفوذ میکرد — شبیه به لکهای که روی ملحفه پخش میشود.
این رویکرد باعث شد که فرانکنتالر از سنت نقاشی کلاسیک فاصله بگیرد و رنگ بهتنهایی به زبان اصلی اثر تبدیل شود، نه ابزار ایجاد توهم عمق یا جزییات.
پنج اثر، پنج موقعیت دیداری متفاوت
در نمایشگاه، پنج اثر برجسته حضور دارند که هر کدام نوعی جهانبینی بصری مستقل را به نمایش میگذارند:
-
«Jacob’s Ladder» (۱۹۵۷): ترکیبی رنگین و شبیه به طعمهای بستنی سرد که بخش پایین بوم را با رنگهای صورتی، سبز و بنفش پر میکند. حضور این رنگها باعث میشود نقاشی در نگاه اول مثل منظرهای کلی تلقی شود.
-
«Commune» (۱۹۶۹): یک فرم تقریباً خاکستری ـ سبز شناور روی بومِ بزرگ، که سبب میشود بیننده چندین برداشت از آن داشته باشد — از نقشهٔ جزیره تا لکهای نامشخص.
-
«Mauve District» (۱۹۶۶): اثری با غالب رنگ «مَوِو» (نزدیک به بنفش)، که در آن رنگ به گونهای حرکت میکند که گویی رویا یا حالتِ ذهنی را بازنمایی میکند.
-
«Chairman of the Board» (۱۹۷۱): اثر بزرگ و غالباً نارنجی که بخش عریضی از بوم را پوشانده و کشفِ فرم و رنگ را به تجربهای چندوجهی بدل میکند.
-
«Toward Dark» (۱۹۸۸): اثری احساسیتر که ترکیبهای رنگی و ابزارهای مختلف نقاشی را در خود دارد و حسِ شبوار و تفکر را القا میکند.
نقشِ دیدگاه و نقدهای هنری
فرانکنتالر در اوایل کار با کلمنت گرینبرگ (منتقد مهم هنریِ آمریکایی) همکاری و زندگی نزدیک داشت. او نقدهای گرینبرگ را در فهم و توسعهٔ زبان نقاشیاش مؤثر میدانست، اما برخی معتقدند گرینبرگ سهم فرانکنتالر را در هنر مدرن کمتر از واقع جلوه داد. نمایشگاه MoMA به شکلی غیرمستقیم نشان میدهد که نبوغ چاپشدهٔ او فراتر از تفسیرهای کلاسیک نقد هنری است.
هدف این نمایشگاه و مقاله این است که نشان دهد فرانکنتالر، با پذیرش خطا و تصادف در فرایند خلق اثر، توانسته زمینهٔ تازهای در نقاشی مدرن آمریکا باز کند. همان پنج اثر، با سبکهای متفاوت و مستقلِ خود، ثابت میکنند که فرانکنتالر نهفقط در تکنیک، بلکه در بیان بصری و احساسِ انسانی رنگ و فضا یکی از بزرگترین هنرمندان نقاشی قرن بیستم بوده است.