توسعه کشاورزی
برخی گزارشها حاکی از این است که در دوره پهلوی، سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۷۹ تخریب جنگلها به بهانه توسعه کشاورزی شدت بسیار زیادی داشت. در استانی مانند خوزستان بخش زیادی از جنگلها برای کشت تنباکو و نیشکر پاکتراشی شده بود. در گیلان برای کاشت برنج، تنباکو و چای این جنگلها نابود و تبدیل به مزارع شدند. در مازندران هم بهرهبرداریهای مشابه در آن زمان، سطح زیادی از جنگلهای ایران را نابود کرده بود و حتی این نابودی زیستگاه، منجر به نابودی برخی گونههای جانوری شده بهنحویکه آخرین مشاهده ببر ایرانی به همان سالها برمیگردد.
نابودی جنگلها
سازمان خواروبار و کشاورزی جهانی (فائم) نیز در گزارشی اعلام کرده که ایران یکی از ۷۰ کشور درحالتوسعه است که پوشش جنگلی اندکی دارد که این پوشش جنگلی با سرعت بیشتری از دیگر نقاط در حال نابودی است.
طبق تعریف جهانی، جنگل به سطحی گفته میشود که بالای ۱۰ درصد تاجپوششی داشته باشد؛ اما پوشش جنگلی برخی کشورها کمتر از این استاندارد است. با تغییر تعریف سازمان فائم از جنگل برای مناطق خاورمیانه و مدیترانهای فضای جنگلی با تاج پوشش ۵ درصدی هم جز سطح جنگلی لحاظ شد. برای همین اختلاف آماری در مساحت جنگلهای کشور وجود دارد.
بهرهبرداری از جنگلها
نابودی جنگلهای زاگرسی برای قاچاق چوب و تولید زغال و هیرکانی برای زمینخواری، ویلا سازی و قاچاق چوب، این اکوسیستمهای ارزشمند را بهشدت نحیف کرده است. جنگلهای هیرکانی، این میراث کهن جهانی و ریههای سبز شمال ایران، هنوز هم در محاصره تهدیدات چندجانبه و فزایندهای قرار دارد که بقای آنها را با خطری جدی مواجه ساخته است. این جنگلهای منحصربهفرد که یادگاری از عصر یخبندان هستند، امروزه نهتنها با پدیدههای طبیعی، بلکه بیشتر با تخریبهای سازمانیافته انسانی دست به گریباناند.
در صدر این تهدیدات، قاچاق چوب بهعنوان یک کسبوکار غیرقانونی، اما سودآور قرار دارد. شبکههای قاچاق، با بهرهگیری از خلأهای نظارتی و گاه همدستی محلی، به قطع پنهانی و بیرویه درختان ارزشمندی مانند راش، بلوط و افرا میپردازند. این اقدام نهتنها ساختار جنگل را نابود میکند، بلکه زنجیره زیستی آن را برای دههها مختل میسازد. در کنار آن، تغییر کاربری غیرقانونی زمینهای جنگلی برای تبدیل به زمین کشاورزی، ویلا یا طرحهای عمرانی، بلای دیگری است که عرصه را بر این جنگلها تنگ کرده و آنها را تکهتکه میسازد.
آتشسوزیهای عمدی یا غیرعمدی نیز، بهویژه در فصلهای خشک و کم باران، به یک فاجعه تکراری تبدیلشدهاند. کارشناسان معتقدند بخشی از این آتشسوزیها، باهدف پاک کردن عرصه برای تصرف بعدی زمین یا ناشی از بیاحتیاطی رخ میدهند و هزاران هکتار از این اکوسیستم منحصربهفرد را در کام خود میبلعند. این آتشها تنوع زیستی را نابود کرده و خاک را برای سالها فقیر میکنند.
علاوه بر این، چرای دام، برداشت غیراصولی گیاهان جنگلی مانند قاچاق قارچ تافل و تخریب زیستگاهها برای توسعه زیرساختها بدون ارزیابی زیستمحیطی دقیق، فشار را بر این اکوسیستم شکننده دوچندان کرده است. مجموعه این عوامل در کنار تأثیرات نامحسوس، اما ویرانگر تغییرات اقلیمی (مانند خشکسالیهای طولانی و افزایش دما)، جنگلهای شمال را در وضعیتی بحرانی و شکننده قرار دادهاند.
نکته هشداردهنده این است که این تهدیدات اغلب همزمان و تشدیدکننده یکدیگر عمل میکنند. منطقهای که درختانش قاچاق میشوند، در برابر آتشسوزی آسیبپذیرتر میشود و پس از آتشسوزی، راحتتر به تصرف درمیآید. این چرخه معیوب تخریب، احیای جنگل را ناممکن یا بسیار پرهزینه و طولانی میکند. بنابراین، حفاظت از جنگلهای هیرکانی تنها یک مسئله زیستمحیطی نیست، بلکه مسئلهای مرتبط با امنیت ملی، اقتصادی و فرهنگی است که غفلت از آن، خسارتی جبرانناپذیر برای ایران و جهان به همراه خواهد داشت.
با سردتر شدن هوا و احتمال سوءاستفاده قاچاقچیان چوب و همچنین بهمنظور برخورد با سایر تخلفات ازجمله کورههای غیرمجاز زغال و ... طرح ضربتی سازمان منابع طبیعی در جنگلهای شمال از اردبیل تا خراسان شمالی به اجرا درآمده است. طرحی که با بسیج همه نیروها و امکانات و تجهیزات در حال اجراست تا جلوی تخریب بیشتر این عرصه را بگیرد و با متخلفان برخورد کند.