کد خبر : 739403 تاریخ : 1404/5/6 - 13:13
در اولین دادگاه قتل الهه حسین نژاد چه گذشت؟ دادگاه رسیدگی به پرونده قتل الهه حسین‌نژاد امروز ۶ مردادماه ۱۴۰۴ در شعبه یکم دادگاه کیفری یک تهران به ریاست قاضی غلامرضا جواهری و با حضور مستشاران دادگاه، نماینده دادستان، متهم، اولیای دم و وکلای دو طرف در حال برگزاری است.

دادگاه رسیدگی به پرونده قتل الهه حسین‌نژاد امروز ۶ مردادماه ۱۴۰۴ در شعبه یکم دادگاه کیفری یک تهران به ریاست قاضی غلامرضا جواهری و با حضور علی القاصی رئیس کل دادگستری استان تهران، مستشاران دادگاه، نماینده دادستان، متهم، اولیای دم و وکلای دو طرف برگزار شد.

در این جلسه بعد از اظهارات نماینده دادستان، پدر و مادر مقتول و وکیل خانواده اولیای دم متهم در جایگاه حاضر شد و به بیان دفاعیات خود پرداخت.

متهم در دفاع از خود گفت: حرفی ندارم.

قاضی گفت: روز حادثه را شرح دهید؟

متهم گفت: ۱۰ سال ساکن لرستان و ۴ سال در اسلامشهر ساکن بودم، من ۱۲ سال ازدواج کردم و بچه دار نشدم و اختلافاتی با خانواده همسرم داشتم. به شهرستان می‌رفتم و بر می‌گشتم تا شاید همسرم را راضی کنم.

وی گفت: قبل از حادثه، در منزل پسر خاله‌ام در اسلامشهر که سفره خانه دارد یک هفته ماندم. در روز حادثه من ۱۰ مسافر سوار کردم. مسافری که داخل ماشینم بود را به ترمینال رساندم. دیدم مسافر اسلامشهر نبود لذا در زیرگذر ایستادم که این خانم امد و ۱۵ دقیقه نشست و مسافر نیامد و یک ربع بعد گفت، برو من حساب می‌کنم.

وی ادامه داد: مقتول در صندلی عقب نشسته بود و به جلو آمد و نشست. مدام وویس نامزدش را گوش می‌داد، به او گفتم من نمی‌خواهم حرف‌هایتان را گوش بدهم بدرد من نمی‌خورد.

متهم افزود: چرا این اتفاق افتاد؟ در زندان هزار بار به این اتفاق فکر کردم، کاش این مسیر را طی نمی‌کردم.

قاضی گفت: انگیزه تان از قتل را بیان کنید؟

متهم گفت: این را نپرسید.

قاضی خطاب به او گفت: نحوه قتل و انگیزه‌تان را باید بگویید؟

متهم گفت: بیست دقیقه بعد از سوار شدن مقتول راه افتادم، دیدم که مقتوله وویس گذاشت. من حساس هستم و به او گفتم رعایت کن. چند دقیقه بعد کارتم را دادم که هزینه سفر را حساب کند. به من گفت چرا عصبانی هستی؟ گفتم با خانمم مشکل دارم و من عصبانی شدم.

قاضی از متهم پرسید: اتهام قتل عمدی را قبول دارید؟

متهم پاسخ داد: خیر.

قاضی گفت: درباره مخفی کردن جسد توضیح دهید؟

متهم گفت: زیر پل قائمیه ایستادم.

قاضی گفت: چرا ایستادی و چرا اصلا با مرحومه دعوا کردید؟

متهم گفت: ایستادم تا او را به بیمارستان امام رضا ببرم. من نمی‌خواستم او را بکشم.

قاضی گفت: پیرامون صدمات غیر مسری در فوت توضیح دهید؟

متهم گفت: با عصبانیت دو تا سه ضربه به مقتول زدم. نمی‌دانم چرا این اتفاق رخ داد.

قاضی گفت: وکیل متهم در جایگاه قرار بگیرد و لایحه خود را به دفتر دادگاه بدهید. شرح ماوقع را در دفاع از متهم بفرمایید.

وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: اتهامات قتل عمدی و اختفای جسد و از بین بردن اموال است و موضوع مباشرت در قتل عمدی با توجه به محتویات پرونده و با توجه به اعتراف صریح متهم عامل موثری در روشن شدن حقیقت بوده و او انگیزه مالی و غیر مالی که محرک ارتکاب قتل باشد نداشته و با قصد قبلی این اقدام را مرتکب نشده است. این حادثه تحت فشار روانی و در یک بحران روانی انجام شده و متهم در شرایط عقلایی قرار نداشته است و موکل قوه تمیز، به معنای درک و فهم رفتار و ماهیت و آثار رفتار ارتکابی را نداشته است.

وی افزود: تقاضا دارم هیئت کارشناسی روانپزشکی دوباره وضعیت روانی موکلم را بسنجد تا ابهامات برطرف شود.

قاضی خطاب به وکیل اولیای دم گفت: با توجه به دفاعیات متهم و دفاعیات وکیل او اگر دفاعیاتی دارید مطرح کنید؟

وکیل اولیای دم گفت: خانواده مقتول صرفا در مورد تخریب اموال اعلام گذشت می‌کنند، اما درباره بقیه اتهامات لایحه دفاعیه می‌دهم.

قاضی خطاب به متهم گفت: اتهامات تفهیم و دفاعیات اخذ شد. شما اظهار کردید دو ضربه با چاقو به مقتوله زدید در حالی که گزارش پزشکی قانونی می‌گوید غیر از جراحات منجر به فوت ۴ ضربه دیگر زدید، درباره جراحات وارده چه دفاعی دارید؟

متهم گفت: دو ضربه زدم.

متهم در پاسخ به سؤال قاضی درباره در تاکسی اینترنتی و اینکه و چطور دو کاربر توانسته یک خودرو داشته باشد؟ گفت: تغییر خودرو کردم و قبل از این لیفان داشتم و بعد خودرو سمند را معرفی کردم.

قاضی گفت: زمانی که مقتوله را در بیابان رها کردید زنده بود؟

متهم گفت: فوت شده بود ۱۵ دقیقه ایستادم می‌خواستم او را به بیمارستان ببرم.

قاضی گفت: آیا مردم شما را ندیدند؟ درگیری و صدا را نشنیدند؟

متهم گفت: کسی ندید اتوبان شلوغ بود. وقتی دیدم بی‌حال شد مجبور شدم او را به جای خلوت و جاده ببرم.

قاضی گفت: چه شد که ضربه اول را زدید؟

متهم گفت: من قاطی کردم و ضربه را زدم. او از خود دفاع کرد و دیدم یک دفعه از حال رفت.

قاضی گفت: چطور مسیر را به سمت شمس آباد رفتید؟

متهم گفت: از ترس نمی‌دانستم چه می‌کنم می‌خواستم او را به بیمارستان برسانم.

قاضی گفت: برای رفتن به بیمارستان باید سمت راست می‌رفتید چرا به سمت چپ رفتید؟

متهم گفت: چون شلوغ بود به سمت راست رفتم.

قاضی گفت: چه مدارکی نزد او بود؟

متهم گفت: کیف و گوشی بود. فردای روز حادثه دیدم یک گوشی زیر ماشین است.

قاضی گفت: گفتید چاقویی که با آن قتل کردید چاقوی آشپزخانه بوده؟ علت حمل آن چه بوده است؟

متهم گفت: من در کنار شوهر خواهرم بساط لباس داریم و چاقو را از او گرفتم و کنار در گذاشتم.

قاضی گفت: انگیزه تان از قتل چه بود؟

متهم گفت: آن لحظه قاطی کردم و خانمم جلو چشمم آمد.

قاضی خطاب به متهم گفت: به عنوان دفاع آخر هر مطلبی دارید اعلام کنید

متهم گفت: قصد کشتن نداشتم و جنون گرفتم.

قاضی ختم جلسه را اعلام کرد و جلسه دادگاه پایان یافت.